۹.۱۲.۹۳

این آتش پنهان شده را باز ببیند




نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت
دردی کش خمخانه تزویر و ریا بود

پرورده مریم هم اگر چشم تو میدید
عیسی دگر میشد وغافل زخدا بود

نفرین ابد بر تو که از پیکر عمرم
نیمی که روان داشت جدا کردی و رفتی

نفرین ابد بر تو که این شمع سحر را
در رهگذر باد رها کردی و رفتی

نفرین به ستایشگرت از روز ازل باد
کاین گونه تو را غره به زیبایی خود کرد

پوشیده ز خاک آینه حسن تو گردد
کاین گونه تو را مست ز شیدایی خود کرد

این بود وفاداری و این بود محبت؟
ایکاش نخستین سخنت رنگ هوس داشت

ای کاش که آن محفل دل ساده فریبت
بر سر در خود مهر و نشانی ز قفس داشت

دیوانه برو ورنه چنان سخت ببوسم
لبهای تو می ریخته را کز سخن افتی

دیوانه برو ورنه چنان سخت خروشم
تا گریه کنان آیی و در پای من افتی

دیوانه برو تا نزدم چنگ به گیسوت
صورتگر تو زحمت بسیار کشیده

تا نقش تو را با همه نیرنگ به صد رنگ
چون صورت بی‌روح به دیوار کشیده

تنها بگذارم که در این سینه دل من
یک چند لب از شکوه بیهوده ببندد

بگذار که این شاعر دلخسته هم از رنج
یک لحظه بیاساید و یکبار بخندد

ساکت بنشین تا بگشایم گره از روی
در چهره من خستگی از دور هویداست

آسوده گذارم که در این موج سرشکم
گیسوی بهم ریخته بر دوش تو پیداست

من عاشق احساس پر از آتش خویشم
خاکستر سردی چو تو با من ننشیند

باید تو ز من دور شوی تا که جهانی
این آتش پنهان شده را باز ببیند.

رحیم معینی کرمانشاهی




Julia Frauche, Manon Leloup & Marie Piovesan In 'Obscurs Objects du Désir' For Madame Figaro March 2015


گرمابه در ایران و گرمابه در ترکیه



گاهی‌ یک خبر، مقاله، عکس و یا حتی کاریکاتور آنچنان مسخره و احمقانه است که آدمی‌ همزمان هم به خنده می‌افتد و هم حال تهوع بهش دست میدهد.

یکی‌ از این گونه مطالب مسخره ترکی‌ احمقانه، مطلبی با عنوان گرمابه در ترکیه و گرمابه در ایران و پز دادن ترک‌ها در ضمن نشان دادن این تفاوت و مقایسه این دو عکس با هم است.

چندین سال است که ترکِ تازه به دوران رسیده، این دو عکس را هراز چندی در اینترنت گذاشته و زیرش با افتخار می‌نویسد، گرمابه در ایران و گرمابه در ترکیه! و با خریّت تصور می‌کند دارد ایرانیها را کوچک می‌کند، دیگر خبر ندارد که این کار نشان دهنده حماقت ترکی‌، اثبات دزدی از فرهنگ ایرانی‌ ها، و دلیلی‌ از هزاران دلیل اثبات نوکر منشی ترک هاست.

در عکس مربوط به گرمابه در ایران، دلاکی دیده میشود که در گرمابه‌ای که از آثار نیاکان ایرانی‌ اوست مشغول مشت و مال یک هم میهن خود است و این کار یک امر معمول در ایران از ۲۰ هزار سال پیش به این طرف است، و ایرانی‌‌ها به عنوان اولین ملتی که به نظافت سر و تن‌ خود اهمیت داده و گرمابه ساخته‌اند در تاریخ ثبت میباشند و گرمابه های معروف ایرانی‌ در تمامی دنیا زبان زد و مشهور است. و همچنین مشهور است که در گرمابه‌های ایرانی‌ که بیشتر شبیه کاخ بوده، علاوه بر شستن سر و تن‌، به مشت و مال که امروزه به نام ماساژ شناخته میشود می‌پرداختند، و این عکس به عنوان یک گوشه‌ کوچک از آنچه که از نیاکان ما به ما رسیده محسوب میشود.




در عکس گرمابه در ترکیه، یک دلاّک ترک را نشان میدهد که در یک گرمابه که با تقلید از گرمابه‌های ایرانی‌ ساخته شده است مشغول نوکری یک ‌خارجی‌ است!( اگر ترک باشد میبایستی از آن زنهای مخصوص سفر به امارت باشد، چرا که در هیچ کجای دنیا حتی اروپا اجازه داده نمیشود که مرد‌ها به قسمتی‌ که زنها خود را میشویند وارد شده و مشغول شستن آنها شوند، مگر جاهایی که مخصوص ماساژ است و در این حالت دیگر اسمش گرمابه نیست) این که ترک‌ها همیشه به نوکر بودن افتخار میکنند به جای خود، نکته‌ای که مسخره بودن این عکس را نشان میدهد، این است که ترک دلاّک به ظاهر یک مرد است و مشغول ماساژ یک زن ‌خارجی‌ است. و از آنجا که خلق را تقیدشان بر باد داد، این ترک نمیداند که در گرمابه‌ها ، تنها این خواجگان بودند که اجازه داشتند در آنجا به زنها سرویس داده و خدمت کنند، و اینکه کجای این کار باعث افتخار است که یک ترک خاجه مشغول مشت و مال و نوکری یک زن خارجی‌ است و در یک گرمابه تقلیدی و یک کار کپی شده از ایرانی‌‌ها این کار را می‌کند ... باید از آی‌کیو ترکی‌ پرسید!

آخرین همسفر من


گل ناز پرپر من ، آخرین همسفر من
جای لب های قشنگت ، مونده روی دفتر من

ای که شعر تلخ اشکات ، قصه ی غربت من بود
عینهو نفس کشیدن ، دیدنت عادت من بود

تو یه حرف تازه بودی واسه من ، 

قصه ی دو نیمه و یکی شدن
تو به عشق یه معنی تازه دادی ، 

طپش یه قلب و گرمای دو تن

میون دفتر شعرام ، به تن سفید هر برگ
با همون خط قشنگت ، تو نوشتی "یا تو یا مرگ"

ای رفیق نیمه راهم ، می دونم که تو نمردی
ولی وقتی رفتی انگار ، پیش چشمام جون سپردی

گل ناز پرپرم ، ای همدرد . . . . به نبودنت باید عادت کرد !

اردلان سرفراز



افتادگی يا گردن نهادن و خشنود بودن و يا هرچه می‌‌خواهيد نامش را بگذاريد، نشانه ی سستی و درماندگی است و نتیجه اش تو سری خوری


کشور جعلی ترکیه و یا این أم الفساد منطقه دستهای تجاوز و ترور خود را تا لیبی‌ دراز کرده و در آنجا جنایت می‌کند.


نخست وزیر لیبی با اعلام قطع روابط با دولت داعشی اخوانی ترکیه ، این کشور را به تسلیح گروه مخالف در طرابلس متهم کرد.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "عبدالله الثنی" در گفتگویی تلویزیونی اظهار داشت: ترکیه در تقابل با لیبی است ، و با ارسال اسلحه برای گروه‌های تروریستی ، ضد منافع ملت لیبی گام برمی دارد.
الثنی خاطرنشان کرد: شرکتهای به ظاهر اقتصادی و در باطن سرمایگذاران ترور ترکیه باید از قراردادهای آتی در اراضی تحت کنترل دولت کنار گذاشته شوند.

پس از حمله میراژ‌های فرانسه و ارتش جنایتکار ناتو و یا این لشگر اهریمن، لیبی‌ تجزیه شده و رو به ویرانی و از هم پاشیدگی گذاشته است، و ترک‌های وحشی و چپاولگر با سواستفاده از اوضاع آشفته لیبی‌ مانند لاشخور به این کشور ریخته و مشغول جنایت، دزدی و ترور ملت لیبی‌ هستند.





بوریس نمتسوف، از تجّار بسیار موفق روسیه، بر اثر شلیک چهار گلوله در مسکو کشته شد


خبر ترور این بازرگان ثروتمند از طرف دولت روسیه تایید شده است.

وزارت کشور روسیه، ضمن تائید خبر ترور این بازرگان روسی، اعلام کرد که ترور زمانی‌ صورت گرفته است که او در حال قدن زدن با یک زن جوان در پیاده روی در مسکو بوده است. و این یعنی‌ این شخص هیچ احساس ناامنی در مسکو نمی‌کرده و برخلاف آنکه رسانه‌های غربی قصد دارند او را مخالفی بنامند که توسط عوامل پوتین ترور شده است، میبایستی گفت که وقتی‌ این شخص بدون محافظ با خیال راحت در شهر رفت و آمد می‌کرده، دلیل است که وی از طرف پوتین و حکومتش احساس خطری را نداشته است.

بازرگان و سیاستمدار ۵۶ ساله روس ،در دوره بوریس یلتسین رئیس جمهور همیشه مست روسیه، وزیر انرژی و معاون نخست وزیر روسیه بود، و متهم به فساد اداری و رسوایی اخلاقی‌ میبوده است. گفته میشود که او بخاطر اینکه در دولت ولادیمیر پوتین رئیس جمهور کنونی روسیه به بازی گرفته نشده بود، طبعاً از پوتین و سیاستهای او انتقاد می‌کرده است.

آقای پوتین ضمن محکوم کردن ترور این شخص ، آن را قتلی از پیش طراحی شده و تحریک آمیز خوانده است.

۸.۱۲.۹۳

اینک بهار من و تو


دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز می آید از باغ بوی بهار من و تو

آن جا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد
غیر از شب آیا چه می دید چشمان تار من و تو؟

دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز خورشید در دشت آیینه دار من و تو

غرق غباریم و غربت با من بیا سمت باران
صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو

این فصل فصل من و توست فصل شکوفایی ما
برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو

با این نسیم سحرخیز برخیز اگر جان سپردیم
در باغ می ماند یا دوست گل یادگار من و تو

چون رود امیدوارم بی تابم و بی قرارم
من می روم سوی دریا جای قرار من و تو.

سلمان هراتی


Valery Kaufman In 'Summer of Love' By Sanchez & Mongiello For Numéro #161 March 2015


نهانم آشکارست



ز عشق تو نهانم آشکارست
ز وصل تو نصیبم انتظارست

ز باغ وصل تو گل کی توان چید
که آنجا گفتگوی از بهر خارست

ولی در پای تو گشتم بدان بوی
که عهدت همچو عشقم پایدارست

دلم رفت و ز تو کاری نیامد
مرا با این فضولی خود چه کارست

چو گویم بوسه‌ای گویی که فردا
کرا فردای گیتی در شمارست

به بند روزگارم چند بندی
سخن خود بیشتر در روزگارست

به عهدم دست می‌گیری ولیکن
که می‌گوید که پایت استوارست

ترا با انوری زین گونه دستان
نه یکبار و دوبارست و سه بارست.

انوری

کم کن طمع از جهان و می‌زی خرسند