۸.۶.۹۲

این عوعویِ سگانِ شما نیز بگذرد!

به بهانه اخراج محمدامینی از«تلویزیون اندیشه» !

بدنبال انتشارنقدهایِ روشنگر و اعتراض‌های گسترده برسخنان و«ادعاهای تاریخی»ی محمدامینی (نوکر و سخنگوی انگلیس‌ها) و بخاطرتهدیدات آقای امینی برای شکایت از برخی سایت هاورسانه‌ها وتوهین وی به برخی ازنویسندگان وپژوهشگران،باخبرشده ایم که مسئولان «تلویزیون اندیشه» ضمن ابرازنارضایتی ازسخنان وعملکردهای آقای محمد امینی،از ادامهء همکاری با او خودداری کرده اند.بدین ترتیب، این «مصدّقیِ جدیدالولاده» که « تلویزیون اندیشه» را به پایگاهی برای پرونده سازی‌ها ودروغپردازی‌هایِ تاریخی خود تبدیل کرده وباپرداخت هزینه‌های گزاف به وکلای حقوقی،باعث سکوت وارعابِ برخی رسانه‌ها وخصوصاً قطع برنامهء برخی رادیو‌تلویزیون هاشده بود،ازاین تلویزیون اخراج شد.

محمدامینی درگذشتهء نزدیک،ایدئولوگ ورهبر «سازمان اتحادیهء کمونیست ها» وِخصوصاً«سازمان احیاء»بوده که درضرب وشتم دانشجویان مبارزومجروح کردن نمایندگان سازمان‌های حقوق بشری درآمریکا شرکت فعّال داشته آنچنانکه این ضرب وشتم هاموجب بستری شدن دانشجویان و نمایندگان حقوق بشرآمریکادربیمارستان شده بود!

کتاب«دموکراسی ناقص»(الف.م.جاوید) به قلم آقای امینی ویاباموافقت ایدئولوژیکِ وی منتشرشده بود. هرچندکه آقای امینی این کتاب موهن وضدمنافع ملّی ایران رابه«نویسندهء محترم»ی منسوب می کند!!،اماازفاش کردن نام این«نویسندهء محترم»!!؟خودداری کرده است.دراین کتاب،ضمن دشنام‌های شدیدنسبت به دکترمحمدمصدّق وجبههء ملّی ایران،ازغائلهء حزب دموکرات آذربایجان (به رهبری سیدجعفرپیشه وری) ونیزازاشغال ایران توسط ارتش سرخ شوروی وشورش ارتجاعی۱۵خردادآیت الله خمینی،حمایت وپُشتیبانی شده بود!.همچنین آقای امینی یاسازمان مربوطه‌اش درنشریات سازمانی خود،از«دولت امپریالیسم [محمدرضا]شاه بخاطر اشغال جزایرعربی»[یعنی:جزایر همیشه ایرانی ِ خلیج فارس]شدیداً انتقادکرده بود!

بقول سیف الدین فرغانی:

درمملکت چوغُرّشِ شیران گذشت ورفت
این عوعویِ سگانِ شما نیز بگذرد


منبع- تارنمای آقای علی‌ میرفطروس

در سال ۱۳۵۴ اولین زن سفیر ایران در دانمارک مشغول به کار شد


خانوم مهرانگیز دولتشاهی خواهر زاده صادق هدایت اولین زن سفیر ایران بود. او دختر محمدعلی میرزا شکوه­الدوله، وزیر پست و تلگراف و تلفن و خواهر مهین دولتشاهی، همسر مظفر فیروز وزیر کار در کابینه احمد قوام است.

کلمات چون اسب چوبین شده‌اند





















هنر و هنرمندان ایرانی‌ در فضا جاودانی شدند.

در فضا و آسمان‌ها ثبت شد: هنر نزد ایرانیان است و بس.




ایسنا می‌نویسد:

هنر ایرانی با این فضانورد در تاریخ فضا ماندگار شد

شنبه ۳۱ اوت (۹ شهریورماه)، پاول وینوگرادوف، ۶۰ ساله می‌شود.

به گزارش ایسنا، این فضانورد روسی وینوگرادوف فضانوردی بود که با بردن نقّاشی‌های مینیاتور استاد فرشچیان به فضا با ناو تدارکاتی پروگرس ام- ۵۶ در سال ۱۳۸۵، نخستین نمایشگاه هنری در فضا را به نام هنر ایرانی به ثبت رساند.


جامعه انگلیس از کودک آزاران و بچه باز‌ها اشباع شده است. دلقک دربار انگلیس متهم به بچه بازی شد.

دستگیری یکی‌ دیگر از چهره‌های مشهور تلویزیونی و وابسته به خاندان سلطنتی در انگلیس!


رالف هریس، چهره مشهور تلویزیونی انگلیس روز پنجشنبه از سوی دادگاهی به ۱۳ مورد آزار جنسی و سوء استفاده از کودکان متهم شد.

به گفته دادستان، هریس ۸۵ ساله به ۹ مورد ارتباط جنسی با دختران کمتر از سن قانونی در دهه ۱۹۸۰ و چهار مورد تولید تصاویر شرم آور از کودکان طی سال گذشته متهم است.

هریس که استرالیایی الاصل است، طی ۵۰ سال گذشته یکی از چهره‌های محبوب تلویزیونی برای بسیاری از خانواده‌های استرالیایی و انگلیسی‌ بود.

وی همچنین در سال ۲۰۰۵ تصویری از چهره ملکه الیزابت دوم طراحی کرد و از سوی وی مورد قدردانی قرار گرفت.

هریس در جشن الماس سال ۲۰۱۲ خانواده مشنگ سلطنتی انگلیس نیز کنسرتی برپا کرد.

نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات وی اواخر ماه سپتامبر و در لندن برگزار خواهد شد.






تجزیه ایران به روش نرم توسط مزدوران سعودی در لباس آخوند ‌شیعه


پیمان عارف در فیسبوک خود بیان داشت: داشتم میندیشیدم که‌ای کاش وزیر اطلاعات جدید متوجه این نکته باشد که دموکراسی خواهی طبقه متوسط تهدید امنیت ملی محسوب نمیشود؛ تهدید امنیت ملی آن است که یک کودک زیر سن مدرسه تبریزی ترکی استانبولی را بهتر از فارسی یا حتی ترکی آذری سخن تواند گفتن!!!


 پس از واکنش‌ها به این استاتوس پیمان عارف بدینگونه به جوسازی و غوغاسازی جمعی از کنشگران تجزیه طلب پاسخ داد:

چند تن از دوستان از من خواسته اند که به جوسازی و غوغاسازی جمعی از کنشگران تجزیه طلب درباره استاتوسی از بنده که در آن از غلبه ترکی استانبولی در میان نسل آینده کودکان آذربایجانی ایرانی بر زبان مادری ترکی آذری و زبان میهنی فارسی به عنوان تهدید امنیت ملی یاد شده بود؛ پاسخ دهم. از این روی نکاتی از آراء خویش درباره مسئله آذربایجان را اینجا قلمی میکنم.

۱- من خود آذربایجانی هستم و قطعا زبان و فرهنگ آذری برایم دارای اهمیتی شایان و وافر است.

۲- زبان و فرهنگ آذربایجان آمیزه‌ای از زبان ترکی اغوز با زبان آذری پهلوی شمالی است که این آمیزش زبانی خود البته بر توانمندی این زبان و فرهنگ افزوده و به هیچ روی زبان ترکی آذری زبانی بیگانه و غیرایرانی نیست و هرگونه رویکرد حذفی نسبت به این زبان و رهیافت یکسان سازانه نسبت به هویت ایرانی قطعا با منافع ملی ایران و البته موازین مردمسالارانه در تعارض و محکوم است.

۳- زبان ترکی اغوزی در آناتولی راهی دیگر رفته و هویت سیاسی و فرهنگی متفاوتی از آنچه در آذربایجان برساخت، ایجاد نمود. این هویت لااقل پس از سلجوقیان روم و استقبال و حمایت علاء الدین کی قباد سلجوقی از عثمانیان و آنگاه شکل گیری دولت عثمانی در آناتولی بر مرزبندی آشکار سیاسی و هویتی با ایران و آذربایجان استوار بوده که بارها و بارها لشکرکشی اردوی عثمانی به آذربایجان و قتل عام‌های مردم تبریز در دوران سلطنت سلطان سلیم،سلیمان قانونی، سلیم دوم و مراد سوم از برجسته‌ترین نمادهای این تفکیک و انفکاک است.

۴-هجوم زبان ترکی عثمانی به مرزهای فرهنگی آذربایجان و تهدید هویت ترکی آذری این خطه تهدید امنیت ملی برای ایران و تهدید فرهنگی برای آذربایجان است. تهدیدی که البته راهکار آن دوری از رویکرد یکسان سازانه نسبت به زبان و فرهنگ ایرانی بر مبنای آموزه‌های ناسیونالیسم محافظه کار و اقتدارگرا و حمایت توانمندسازانه از زبان ترکی آذری به مثابه ایرانی‌ترین روایت از زبان و فرهنگ ترکی غربی است! در این فهم نگارنده قطعا هم دغدغه ایران دارد و هم دغدغه آذربایجان و اتفاقا این دو دغدغه را نه در عرض هم بلکه در طول یکدیگر می انگارد.

۵- یکسان پنداری کلیت ملی گرایان ایرانی و آنگاه همگان را به چوب پان ایرانیسم راندن حربه شیادانه‌ای است که حتی با حداقلهایی از موازین و معیارهای خرد روشنفکرانه نیز سازگار نیست و تنها از زبان‌های زشت گو و زشت خویی برمی تراود که یارای هیچ استدلال‌شان نیست!





پیمان عارف (زاده ۱ فروردین ۱۳۶۱) فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار، زندانی سیاسی ایرانی است.
او دارای تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی می‌باشد.

پیمان عارف پس از اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸) دستگیر شده و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به جرم داشتن تجهیزات ماهواره سه میلیون ریال،  ۵۰ضربه شلاق ، فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه‌های غیر قانونی (اپوزیسیون)، به تحمل دو سال و نیم زندان تعزیری، و ۷۴ ضربه شلاق و محرومیت مادام العمر(در تجدید نظر تبدیل به ۱۵ سال گردید) از هر گونه فعالیت مطبوعاتی و حضور در تشکل‌های سیاسی محکوم شد.
او در مهر ماه ۱۳۹۰ پس از اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق به جرم توهین به احمدی نژاد از زندان آزاد شد و ۲ هفته پس از آزادی، در آذر ۱۳۹۰ به‌علت مصاحبه با رسانه‌های خارجی و هم‌چنین حضور بر مزار ندا آقا سلطان و شهدای جنبش سبز، مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید.
سمیرا جمشیدی همسر پیمان عارف، فعال دانشجویی، درباره حکم شلاق به رادیو فردا گفت:" که حکم ۷۴ ضربه شلاق همسرش پیش از آزادی وی از زندان اوین در روز یکشنبه به اجرا در آمد و در مراسم شلاق زدن وی رییس دفتر دادستان تهران و بازجوهای او حضور داشته‌اند."


محمود احمدی نژاد در واکنش به این حکم شلاق گفت: "«وقتی دانه درشت‌ها آزادانه به ما افترا می‌زنند، راضی نیستم یک جوان را به خاطر توهین به رییس جمهور شلاق بزنند."


پیمان عارف چند روز پس از اجرای حکم در گفت و گویی با سایت کلمه گفت:"در شرایط نیمه هشیاری و حال ناخوشی که بعد از اجرای شلاق تعزیری به صورت جدی داشتم، خاطرم هست که از کارمند دادیاری اجرای احکام کاغذی خواستم و خطاب به دادستان تهران همان جا فی المجلس شکایتم را اعلام کردم و خواهان دستور قضایی برای پیگرد قانونی شدم."


عارف در ۲۶ اسفند ۱۳۹۰ برای سومین بار بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در فروردین ماه ۱۳۹۱ به علت اعتصاب غذا و وخامت حال جسمی اش به بیمارستان منتقل شد.

۷.۶.۹۲

که می‎دود در دشت‎های دور


فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می‎کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است

به اینکه انسان
کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است

اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که می‎دود در دشت‎های دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...

نه!
به عقب‎تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست‎هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت ...

گروس عبدالملکیان



آنچه که باید دانست ۲



چنان كه از اخبار و روایات برمی آید زنگیها (مردم شمال آفریقا) از روزگاران بسیار كهن در كناره های عربستان كه رو به روی كشورشان بود با شوق و آز بسیار مینگریستند. حتی از خیلی قدیم بارها بدانجا لشگر كشیدند و چون این لشگر كشی‌ها مكرر شد سرانجام هم برای مردم یمن و هم برای اعراب حیره كه دست نشاندة ایرانیان بودند خطری بزرگ گردید. این كار مردم یمن را واداشت كه از خسرو انوشیروان برای دفع شر آنها مدد بجویند . اما آن چه ایرانیان را در این كار به دخالت واداشت گذشته از موقعیت خطیر حیره كه یك مسأله نظامی به شمار می رفت موضوع رقابت بازرگانی با رومیان بود. در این اوان پادشاهان و بازرگانان هاماوران را كار به سستی و پریشانی روی نهاده بود و رومیها بر اثر رواج و انتشار آیین تازه تاسیس مسیح در مشرق نفوذ خویش را در آسیا منتشر و مستقر می كردند، بازرگانان آنها امتعة هند را از یمن به حبشه و سپس به مصر می بردند. عرب‌ها از این امر ناراضی بودند و میكوشیدند در راه تجارت حبشیها و رومیها موانعی ایجاد كنند.
همین امر موجب شد كه تازیان كلیسای زنگیان را در یمن بیالایند و آنان را بر ضد خویش تحریك كنند و داستان ابرهه و اصحاب فیل از همین جا پدید آمد.

اما ایرانی‌‌ها كه از دیرباز در تجارت نیز مانند سیاست از رومی‌ها بسیار جلوتر بودند درصدد بر آمدند كه از تازیان این منطقه حمایت کنند و همچنین بر سر راه گسترش مذهب دروغین مسیحیت که رومی‌ها برای مقابله با زرتشت ساخته بودند دشواریهایی پدید آوردند. از این رو سپاهیانی از آنها در آن قسمت از عربستان كه بر كنارة خلیج فارس قرار دارد جای گرفتند.

یوستین قیصر روم نزد بنی حمیر كس فرستاد كه به دین مسیحیت در آیند و ایرانی‌‌ها را از نزد خویش برانند و نیز به حبشیان پیغام فرستاد كه بازرگانان رومی را در این راه یاری كنند. اما پیمان دوستی كه بسته شد طول نكشید و عرب دیگر بار به معارضه با قافله‌های روم پرداخت. در آغاز قرن ششم زنگیان حبشه بر بلاد هاماوران استیلا یافتند زیرا این بلاد در آن روزگاران چنان كه گفته شد واسطة تجارت بین هندوستان و بلاد كناره دریای مدیترانه بود و مردم هاماوران كه این تجارت را در آن روزگار به دست داشتند با رومیها و زنگیها كشمكش می ورزیدند.
ثروت و جلال خیره كنند ه‌ای كه پادشاهان حمیری به دست آورده بودنده اند از این بازرگانیها که تحت حمایت امپراتوران ساسانی انجام می‌گرفت، فراهم می آمد. اینها ادویه و عاج و طلا و عقیق و یشب و سایر امتعة هند را با كالاهایی مانند عود و عطریات و جز آن كه از یمن به دست آمد به شام و فلسطین و عراق و دیگر بلاد روم م یبردند و امتعة خاص بلاد فنیقی را میآوردند.

بازرگانان رومی نیز كه به تجارت امتعه هند اشتغال می داشتند ناچار بودند كه در این راه از آنها مدد و معاونت بجویند. مقارن این ایام چنان كه از تئوفانس روایت است مردم هاماوران بر بازرگانان رومی كه آیین مسیح داشتند و با كالای هند از یمن می گذشتند در افتادند و عد‌های را از آنان هلاك كردند. امر تجارت متوقف ماند و این كار بر حبشیها كه نیز آیین مسیح داشتند و از این تجارت سودها می بردند گران آمد. از این رو برای گشودن راه بازرگانی سپاهی گرد آوردند و در زیر لوای هداد پادشاه خویش به هاماوران رفتند پس از جنگی پادشاه هاماوران را كه ذمیانوس (ذونواس) نام داشت كشتند و با قیصر یوستی نیان پیمان تازه كردند. نوشته اند كه چندی بعد حبشیها از یمن بازگشتند. اما چون بار دیگر راه بازرگانی بسته شد پادشاه حبشه لشگری گران به یمن فرستاد. این بار سردار حبش با یاری یك تن اسقف نصاری كه همراهش بود كوشید كه آیین ترسایی را در یمن رواج دهد اما فرمانروایی او دیری نكشید. زیرا شورش مردم پادشاه زنگیان را از یمن نومید كرد و واداشت كه با حمیریها آشتی كند.
بنابر این استیلای حبشه بر یمن جهات بازرگانی و اقتصادی داشته است. با این حال مسألة دین نیز در این مورد می توانسته است بهانة مناسبی باشد. تاریخ نویسان در این باب چنین آورده اند که در عهد فیروز یزدگرد كه ذونواس پادشاه هاماوران بود از خشم كه بر زنگیان داشت به سبب آنکه گول رومی‌ها را خورده و دین دروغین مسیحیت را پذیرفته بودند،... و نفرتی که از مروجان مسیحی‌ می داشت. پس ذونواس مغاكی بكند و آتش در آن برافروخت بسیار و هر كه از ترسایی برنگشت ، در آن مغاك افكندش و ذونواس آن جا نشسته بود . با مهتران خویش و بیست هزار مرد در آن سوخته شدند و انجیلها همه بسوخت... پس مردی از ترسا آن انجیلی نیمسوخته برگرفت و سوی قیصر رفت... و بگفت كه ذونواس چه كرد

و قیصر گفت كه از ملك من تا یمن دور است لیكن از یمن تا حبشه نزدیك است پس به ملك حبشه لشگر کشید ملك حبشه گرفت و قریب هفتاد هزار بکشت و سوی یمن نامه فرستاد و آنان را امر به تسلیم نمود.

Candice Swanepoel for Blumarine Fall 2013 by Camilla Akrans









برگ درختان سبز در نظر هوشیار , هرورقش دفتریست معرفت کردگار











ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش؟ خشک ابری که بود زآب تهی ناید از وی صفت آب دهی


"دیر آمدی موسی
دوره ی اعجاز گذشته است

عصایت را به چاپلین بده تا کمی بخندیم"

شمس لنگرودی