‏نمایش پست‌ها با برچسب هنرمندان گیتی‌. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب هنرمندان گیتی‌. نمایش همه پست‌ها

۱۹.۲.۹۱

Ryan McGinley


رایان مکگینلی، عکاس آمریکایی است که در ۱۷ اکتبر سال ۱۹۷۷ متولّد شده و از سال ۱۹۹۸ هنر عکاسی را شروع کرده است. در سنّ ۲۵ سالگی موفق شد به عنوان جوان‌ترین هنرمند در موزهٔ هنر آمریکایی ویدتنی، غرفهٔ خود را به تنهایی دایر کند. همچنین در سال ۲۰۰۳ توسط مجله عکاسی آمریکا به عنوان بهترین عکاس معرفی‌ شد. در سال ۲۰۰۷ جایزه بهترین عکاس جوان را از مرکز بین‌المللی عکاسان گرفت.






۱۱.۲.۹۱

شماها می‌تونین به هف زبون اختلاط کنین

Langston Hughes

آزادی به شکرکی میماند
که روی شیرینی‌، بی‌ دنگ و فنگیِ
که مالِ یه بابای دیگه‌س
قرار دارد
و تا وقتی‌ ندانی
چگونه میتوان این شیرینی‌ را پخت
همیشه همین بساطِ که هست

آزادی - لنگستن هیوز





لنگستون هیوز نامی‌ترین شاعر سیاهپوست آمریکایی‌ست با اعتباری جهانی. به سال ۱۹۰۲ در چاپلین (ایالت میسوری) به دنیا آمد و به سال ۱۹۶۷ در هارلم (محله‌ی سیاهپوستان نیویورک) به خاطره پیوست. در شرح حال خود نوشته است: « تا دوازده ساله‌گی نزد مادربزرگم بودم زیرا مادر و پدرم یکدیگر را ترک گفته بودند. پس از مرگ مادربزرگ با مادرم به ایلی‌نویز رفتم و در دبیرستانی به تحصیل پرداختم.


۲۹.۱.۹۱

جامعه‌ای فرزانگی و سعادت می‌یابد که خواندن، کار روزانه ش باشد. سقراط


خانوم نورما دلوریس اگستورم ( Norma Deloris Egstrom )، با نام هنری پگی لی‌ ( Peggy Lee )، ترانه سرا، آهنگساز ، بازیگر و خواننده محبوب آمریکائی دهه ۴۰، ۵۰، ۶۰ و خواننده محبوب دوستداران جاز تا زمانی‌ که موزیک جاز و پاپ زنده است. 



پگی لی‌ با صدای ابریشمی و دلنواز در ۲۶ می‌‌ سال ۱۹۲۰ به دنیا آمد و در ۲۱ ژانویه سال ۲۰۰۲ از دنیا رفت. از او تعداد زیادی آلبوم موزیک به جا مانده، خوشبختانه.




۲.۱.۹۱

همه‌ی شهرها شبیه همند

روز آبی رفتنت
و روز خاکستری آمدنت
یک روز بلند است
دستکم مردم آنجا، اینطور می‌گویند
که گریختی تا در یک شهر بزرگ شمالی زندگی کنی
آستینهایت بهم گره میخورند
دو چمدان به اتوبوس میبری
تا چند دلار بیشتر ذخیره کنی
نقشه‌ای میخری، ناحیه‌ای را انتخاب می‌کنی
در مسافرخانه‌ای اتاق میگیری
چرت میزنی
با دربان از آب وهوا حرف میزنی
از باران
از وسوسه‌های بهار
از زندگی نزدیکی اقیانوس
از زندگی، باد شمالی، رشته‌های درختان
چراغ‌های خیابان، خطای دید
در گرگ و میش، آنها باران را می‌بارانند،
هوا را فریبنده می‌کنند
سرت را به بیرون در میچسبانی،
در آخرین لحظه از سوپرمارکت سر درمی‌آوری
در گوشه‌ای چتر تاشوی سرخی می‌خری
بدو
بتاخت در خیابان بادبان برافراز
ردپایت را برسنگفرش خاکستری‌اش حک کن
همه‌ی شهرها شبیه همند
تغییر نمی‌کنند
مگر آنکه احساس خودت را از فضا تغییر دهی
زوایای دیدت را
گرگ و میش بر توده‌ی بی‌طعم آب، هوا، درختان، درنگ می‌کند
این یک بوسه‌ی بلاتکلیف است
و من دوستت دارم.

همه‌ی شهرها شبیه همند- کاتيا کاپويچ

Katia Kapovich
کاتيا کاپويچ در سال ۱۹۶۰ در کيشينف زاده‌شد. او تنها فرزند یک خانوادهٔ یهودی است. از شوروی کمونيست در سال ۱۹۹۰ مهاجرت کرد. حالا در کمبريج کار می‌کند و زندگی می‌کند. کاتيا مدتی در کالج بوستون ادبيات روسی تدريس می‌کرد و به هر دو زبان روسی و انگليسی شعر می‌نويسد.


عشق اولم در جنگ افغانستان مرد
نه از گلوله، نه بدست خدای جنگ
غرق شد وقتی در دریاچه‌ شنا می‌کرد
برای همین آنها اورا بما برنگرداندند
همان‌جا دفنش کردند. در میان سنگ‌های بیابان
سربازها شلیک هوایی نکردند
هجده بار که ساعت شنی عمرش نشان می‌داد
هیچ طبلی سکوت طوفان قبله را نشکست
اولین عشقم مرد، چون شنا بلد نبود
دو هفته در دل صحرا راه می‌پیمودند
دریاچه‌ای به چشمش خورد، تاولی بر لب‌های خاک.
دزدکی خود را به ساحل رساند و به آب زد
قلبش ایستاد.
یک پری دریایی که کمی شبیه من بود
با دست او را بساحل کشید.
همان‌جا دراز کشید
روی علف‌های زرد هرز، ابرها را تماشا کرد
که در آسمان بیابان راه‌پیمایی می‌کردند.


عشق بلاتکلیف- کاتيا کاپويچ

۲۳.۱۱.۹۰

Whitney Houston


زمین یک بار دیگه فقیر شد، یه عاشق، یه معتاد، یه پاک باخته، یه مادر، یه صدای آسمانی، همه اینها بود و به ناگاه و یک باره از همه اینها استعفا داد. ویدنی هیوستون، یکی‌ از استثنای‌ترین خواننده‌های زن باصدایی پر قدرت و کم نظیر، خواننده محبوب من، دست و دل‌ از این دنیا شست و سفر دیگری را آغاز کرد.


۱۴.۱۰.۹۰

Fernando Pessoa ....... فرناندو پسوآ

من یک نگهدارنده‌ی گله‌ام
گله‌ی من افکار من است
افکار من احساسات من
من با چشمانم می‌اندیشم، با گوش‌هایم
با دست و پایم، دماغ و دهانم...
پیشاپیش، احساس می‌کنم جمجمه‌ای را که خواهم شد







همانطوری که گوته شاعر و فیلسوف آلمانی، حافظ را شاعرِ شاعران و فیلسوفِ فیلسوفان جهان مینامد و آنچنان تحت تاثیر حافظ بود که آرزو میکرد یکی‌ از شاگردان ناچیز حافظ می‌بود، فرناندو پسوا شاعر بزرگ پرتغالی، اندیشمند و یکی‌ از بانیان مکتب پست مدرنیسم ، نیز آنچنان محو و شیفتهٔ خیام بود که اگر به دور افکار و اندیشه‌هایش حصاری کشیده شود، مطمئناً خیام در مرکز ثقل این حصار قرار می‌گیرد. وی که در زمینه نثر با شکسپیر در یک طول موج قرار داده میشود، یکی‌ از مریدان سر سخت خیام بود.

جانا من و تو نمونهٔ پرگاریم
سر گرچه دو کرده ایم یک تن‌ داریم
بر نقطه روانیم کنون دایره وار
تا آخر کار سر به هم باز آریم ( خیام، شاعر ایرانی‌ که اکثر تحولات فکری و اندیشه‌ای غربیها تحت تاثیر وی انجام شده است)

وقتی خیال می‌کنم، می‌بینم. مگر سفر کردن چیزی بیش از دیدن است؟ نیاز به سفر برای احساس کردن، تنها از تخیل تکیده و نزار مایه می‌گیرد.
هر جاده، حتی همین جاده‌ی ساده‌ی انتپفول (Entepfuhl) تو را به نهایت جهان می‌برد. ولی نهایت جهان، اگر گردشی دایره‌وار کنیم، همان جاده‌ی انتپفول است که از آن عزیمت آغازیده‌ایم. نهایتِ جهان، مثل آغازیدن، "به واقع انگاشتِ ما" از جهان است. لطفِ چشم‌انداز به آن است که ما آن را دیدنی می‌یابیم. اگر چیزی را خیال کنم، آن‌ را خلق کرده‌ام؛ اگر چیزی را خلق کنم،  آن را می‌بینم؛ درست شبیه یک چشم‌انداز. پس چرا سفر کنم؟ در مادرید، برلین، پاریس، ایران، چین، قطب شمال و جنوب، کجا بدونِ خودم خواهم بود؛ بدون شکل خاصِ حس‌ کردنم؟
زندگی چیزی است که ما می‌سازیم. سفر، مسافر است. آنچه می‌بینیم، آنچه می‌بینیم نیست، آنچه هستیم است.


گوشه‌ای از کتاب بیقراری از فرناندو پسوا




کافه ای A Brasileira که پسوا در ۱۹۰۵ تاسیس کرد
گفته میشود بسیاری از نویسندگان قرن بیستم، تحت تاثیر سبک فرناندو پسوا بوده‌اند.

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است ( خیام)


در زندگی‌مان
نه اندوه است ونه شادی.
پس بگذاربی آلوده‌گی باشیم،
زندگی را زندگی نکنیم.( پسوا)

عمر (خیام) – نوشته: فرناندو پسوا
برگردان: حمید رضا بهمن زاد

عمر (خیام) یک ویژگی داشت؛ بدبختانه من ندارم. چیزی که من در یک لحظه هستم، لحظه بعد مرا از آن جدا می سازد. چیزی که من یک روز بودم، روز بعد آن را به فراموشی می سپارم. هر کسی، شبیه عمر (خیام)، آنگونه که هست باشد، فقط در دنیا می زید؛ که ظاهری است. هر کسی، شبیه من، آنگونه که هست نباشد، نه تنها در دنیای ظاهری بلکه در دنیای پیاپی متنوع درونی می زید. هر چند هر که بخواهد فلسفه اش بیشتر شبیه عمر (خیام) باشد به طور حتم نخواهد توانست آن را بسازد. در نتیجه، بدون اینکه به راستی خواستار آنها باشم، در خودم (آنها) را دارم. آنها روح و جان اند، فلسفه هایی که نقدشان می کنم. عمر (خیام) می تواند همه یشان را رد کند. به این خاطر که تمامی شان برای او ظاهری بودند. من نمیتوانم ردشان کنم چرا که آنها من اند.

منبع: منتخب آثار منثور فرناندو پسوا – ترجمه ادوین هنیگ



فرناندو پسوا همراه با گستاو مارتینو لیسبون ۱۹۳۰

اشعار فرناندو آنچنان شبیه خیام است که گاهی‌ انگار یکی‌ از شعر‌های خیام را فقط ترجمه کرده است و اسم خودش را در پای آن نوشته است. مثلا به این شعر از فرناندو توجه کنید:

چونکه مرگ هست آخر کار تو و آخر هر چیز
چه بعد از سی سال و چه بعد از صد
پس می خور و از یاد ببر
امید و رحمت و ایمان و همه چیز

به نظر آشنا میاد نه؟



لینک سایت رسمی‌ فرناندو پسوا


۳۰.۹.۹۰

تو مو میبینی‌ و من پیچش مو



Gil Elvgren ، نقاش و هنرمند آمریکای قرن بیستم، (March 15, 1914 – February 29, 1980) که تخصصش در کشیدن pin _ up _ girls ، یا زنان تبلیغاتی بود. 

نقاشی‌های جیل الفگرن علاوه بر اینکه جنبه تجارتی و بازرگانی داشت در جهت ایجاد جوّی که هدفش عادی ساختن نگاه جامعه به جسم زن در جامعه بعد از جنگ جهانی‌ بود، نقش موثری داشت.
این نقاشیهای تجارتی باعث شد که جامعه بهتر زن را بشناسد و به خاطر عدم شناخت زن، مخصوصا جسم زن، به زن ستیزی و انحرافات اخلاقی‌ از قبیل، همجنس گرای و کودک آزاری، کشیده نشود.
هر چند بعد‌ها بر اثر افراط در این کار، و به خاطر برخی‌ سودجویان بدون اخلاق، این هدف هم جنبه معنوی خودش را از دست داد و تا آنجا پیش رفت که از بدن زن برای فروش کالا استفاده شد، و هم جامعه از دیدن بدن لخت زن منزجر شد و انحرافات اخلاقی ناشی‌ از آن در جامعه بوجود آمد، یعنی‌ از جهت دیگر بام به زیر افتادن، چرا که خواص افراط و تفریط درست یکسان است، و همانطوری که پنهان کردن زنها در پستوی خانه، ایجاد انحراف می‌کند، نمایش بی‌ رویه و استفاده از بدن زن هم، به همان اندازه مهلک و مضرّ است. ولی‌ این باعث نمی‌شود که هدف اولیه و اصلی‌ خدشه دار شده و معنایش کمرنگ شده و به فراموشی سپرده شود.

Gil Elvgren Vintage Pin-up girl



۱۴.۹.۹۰

اُمّ کُلثوم


اُمّ کُلثوم (حدود ۴ مه ۱۹۰۴ - ۳ فوریه ۱۹۷۵) از محبوب‌ترین خوانندگان زن مصر بود. آلبوم‌های موسیقی او هنوز جزء پرفروش‌ترین‌ها هستند. وی در میان اعراب به لقب «ستاره خاور» و «بانوی آواز عرب» شهرت یافته ‌است. درحالیکه مصر هیچگاه یک کشور عربی‌ نبوده و نیست. و عرب نامیدن آن بعمد و اصرار، نتیجه سیاست‌های استعماری و تلقین تاریخ دروغین و محو کردن تاریخ امپراطوری پارس هاست.



أم كلثوم - أنت عمري - كاملة

چشمهای تو منو بگذشته میبرند
بروزای دیرینه من
چشمای تو بمن می‌گویند که گذشتهٔ من بیهوده و دردناک بوده
هرچه که دیدم روز‌های پیش از دیدن تو

 تلف کردن عمر بوده
چگونه میتوانم روزهای پیش از تو را جز عمرم حساب کنم
تو زندگی‌ منی
با نور تو سحر برای من شروع میشود
تو زندگی‌ منی.

ترجمه گوشه‌ای از ترانه


این بانوی بزرگ ۶۰ سال برای مردم مصر خواند از ۱۳ سالگی تا ۷۳ سالگی، و زمان جنگ مصر و اسراییل، برای جمال عبدالناصر ترانهٔ الرییس را خواند و مردم مصر با صدای این بانوی بزرگ دوران جنگ را بر خود تحمل پذیر میکردند و با نوای موسیقی وی تسکین میافتند. به نظر من باید حرف ها، اشعار، ترانه‌ها و تجربیات این مردم را شنید و به آنها دقت کرد، چرا که پشتوّانهٔ هزاران ساله دارد. ملت بزرگ مصر و کشور مصر قدمت و سابقه تمدن دیرینه دارد و دنیا از این ملت که تا جنگ جهانی‌ اول جز امپراطوری پارس‌ها بود، یاد گرفته است و مدیون این ملت شریف میباشد، درست مثل ایران عزیز ما.

۲۸.۶.۹۰

اما شاپلن....Emma Shapplin




سالها نوشتم، خط زدم، فکر کردم، از فکر خالی‌ شدم، خیره شدم، چشمامو بستم. تنها صدا نیست که میماند، این خاطرهٔ پرواز است که در ذهن هک‌ میشود و برای ابد ماندنی است.





اما شاپلن زادهٔ ۱۹ می ۱۹۷۴ در جنوب پاریس است.او در دوران کودکی بیشتر به ورزش‌هایی مثل فوتبال و فعالیت‌های پسرانه مانند از درخت بالا رفتن تمایل نشان می‌داد و هیچ نشانی از علاقه به موسیقی یا خوانندگی در او مشاهده نمی‌شد.
زندگی شاپلن از زمانی تغییر یافت که یکی از دوستانش او را به یک معلم موسیقی معرفی کرد. اِمای چهارده ساله شروع به فراگیری فن آواز نزد استاد ۷۰ ساله‌اش کرد.

در نوزده سالگی خانه پدری‌اش را ترک کرد و به آپارتمان خودش در قسمتی دیگر از پاریس نقل مکان کرد. در همین دوره که همچنان مشغول فراگیری فنون خوانندگی نزد اساتید مختلف بود اولین دموی خود را ضبط کرد و با یاری یکی از دوستانش موفق شد که نوار دمو را به خواننده معروف فرانسوی ژان پاتریک کپدویل عرضه کند. کپدویل که شیفته صدای اِما شده بود و البته سلیقه‌ای همسو در زمینه اپرا با او داشت به وی پیشنهاد ساخت قطعات نخستین آلبومش را داد. بعد از مشورت با چند تهیه‌کننده آنها به این نتیجه رسیدند که آلبوم اول اِما در ژانر کلاسیک ساخته شود.


«Spente le stelle» و «Cuor Senza Sangue» اولین آهنگ‌های تکی از آلبوم Carmine Meo بودند که منتشر شدند. این آلبوم که در دسامبر ۱۹۹۷ منتشر شد نوید ظهور یک استعداد جدید در میان خوانندگان زن دهه ۹۰ را می‌داد. Carmine Meo به سرعت به جایگاه نخست در جدول فروش فرانسه دست یافت و در کم‌تر از ۲ ماه ۱۰۰/۰۰۰ نسخه از آن به‌فروش رفت.
آلبوم بعدی شاپلن که Etterna نام داشت در سال ۲۰۰۲ روانه بازار شد. با این‌که زبان مادری اِما شاپلن فرانسوی است او آثارش را به زبان ایتالیایی می‌خواند.