‏نمایش پست‌ها با برچسب دانستنی ها. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب دانستنی ها. نمایش همه پست‌ها

۳۱.۱.۰۱

ناهنجاری در قرن ۱۷


تصاویری از ناهنجاریهایی که برخی از موجودات طبیعی، بدون اینکه در بوجود آمدن آنها دخالتی داشته باشند، دارا میباشند، در کتابی مصور در قرن ۱۷ و دوران امپراتوری صفوی منتشر شد که نویسنده و تهیه کننده آن گمنام است و مطابق معمول به سرنوشت کتب چپاول شده دچار گشته و بنام طرار آن  در این اواخر به بیرون نشر داده شده است. ( در اینجا نام
Fortunio Liceti's De Monstris )  نسخه سال ۱۶۶۵ ( اصل کتاب مربوط به سال ۱۶۱۶ میباشد) که اولین کار در مورد ناهنجاری ها در طبیعت نیست، اما شاید تاثیرگذارترین کار آن دوره بود. چراکه پس از انتشار این کتاب، علاقه زیادی در سراسر امپراتوری صفوی به «ناهنجارها» افزایش یافت: کوتوله‌ها، پری‌های دریایی فرضی، جنین‌های تغییر شکل یافته، و دیگر شگفتی‌های طبیعی به نمایش گذاشته شدند و بطور گسترده مورد بحث قرار گرفتند و بنمایش‌های عجیب سیرک زمان خود تبدیل شدند. با اینحال، برخلاف بسیاری از تازه بدوران رسیده های دو صد سال اخیر، مردم متمدن آن زمان، متفاوت بودن ظاهررا چیزی منفی نمی‌دانستند ، وبرعکس آن را نتیجه روندی متفاوت در مسیر طبیعت می‌دانستند و برایشان هیجان انگیز و جالب بود. و طبیعت را به هنرمندی تشبیه میکردند که در مواجهه با برخی تغییرات در موادی که قرار است شکل داده شود، به طرز مبتکرانه شکل دیگری را ایجاد می کند که تحسین برانگیزتر است. مردمان متمدن امپراتوری همگرایی طبیعت و هنر را می دیدند، و به آن ارج مینهادند.


۲۷.۱.۰۱

انوار سهیلی برزویه



چراغ ستارگان که معمولاً بعنوان افسانه های بیدپای در غرب شناخته می شود - کتاب داستان مصوری بزبان پارسی است که در زمان قاجارها توسط پزشک ایرانی برزویه در مسافرتی به هند نوشته شده است. برزویه برای درمان مهاراجه هند به آنجا سفر میکند و همزمان کتابی مصور در شرح حال حیواناتی که در آنجا زندگی می کنند، مینویسد. دقیقاً مانند کتاب هزار و یکشب، افسانه‌های این کتاب با بازگویی شخصیت‌های یک داستان به داستان بعدی، میرود و با حداکثر سه یا چهار داستان در هم تنیده میشوند. بسیاری از افسانه‌ها نگاهی اجمالی به رفتار انسان دارند و بر قدرت کار گروهی و وفاداری تأکید می‌کنند. مثلا در یکی از داستانها شرح داده میشود که چگونه یک شکارچی گروهی از کبوترها را در توری می‌گیرد، و موشی برای نجات آنان طناب را می‌جود. نسخه ی خطی این کتاب که متعلق به ایران قرن نوزدهم است هم اکنون در موزه هنری والتزو نگاهداری میشود و به ویژه به دلیل تصاویر نفیس آن - صحنه هایی از میمون های لاک پشت سوار، جنگ پرندگان، موش های صحرایی، کوه های ارغوانی ظریف - در مجموع ۱۲۳ تصویر بسیار زیبا و قابل توجه است. هنرمند پشت  خالق نگارش با خط  شیک نستعلیق که داستان را نگارش کرده، توسط موزه هنر والترز (که نسخه خطی را در اختیار دارند) با عنوان شخصی بنام میرزا رحیم نام برده شده است.

۲۵.۱.۰۱

باغ مالابا ابن سینا


تصاویر منتخب خیره کننده از کتب باغ مالابار، رساله ای حماسی که به خواص دارویی گیاهان  می پردازد. این کتاب که در اصل به زبان پارسی نوشته شده بود، در مدتی نزدیک به ۳۰ سال توسط ابن سینا گردآوری شد و در ۱۲ جلد حدود ۵۰۰ صفحه، با مجموع ۷۹۴ حکاکی روی صفحه مسی بین سال‌های ۱۶۷۸ تا ۱۶۹۳در دوران امپراتوری صفوی منتشر شد و در زمان قاجارها توسط هندریک ون رید (Hendrik van Rheede) ، از ایران به هلند برده شد و گفته می‌شود که او علاقه شخصی زیادی به این مجموعه داشته است. این کار توسط تیمی متشکل از صدها تن شامل پزشکان، اساتید پزشکی و گیاه‌شناسی، گیاه‌شناسان آماتور و شاگردان ابن سینا با تصویرگران و حکاکی ها، همراه با همکاری مردم عادی و حکومت وقت تهیه شده است،


۲۳.۱.۰۱

نقشه شهر تبریز در امپراتوری صفوی



یکی از ریاضیدانان معروف دوران امپراتوری صفوی در قرن شانزدهم میلادی شخصی بنام ناسوه است که علاوه بر نوشته‌های مهم او در زمینه‌های ریاضی و تاریخ، بیشتر بخاطر مینیاتورهای نفیسش که مناظر و مراکز شهری مختلف ایران قرن شانزدهم را به تصویر می‌کشد، شهرت دارد. این تصاویر را می‌توان در چهار جلد کتب تاریخی او یافت، که اکنون در کتابخانه دانشگاه استانبول است - که به جنگ امپراتور سلیمان صفوی در ۱۵۳۲-۱۵۵۵ می‌پردازد. ناسوه، نابغه همه‌جانبه ایرانی‌الاصل در آثار نفیس خود شهرهایی را که همراه ارتش امپراتوری صفوی از تبریز (تصویر بالا) به سمت بغداد و سپس استانبول و مسیر بازگشت از طریق حلاب و اسکی‌شهیر از آنها عبور کرده است را بتصویر میکشد. ناسوه با نام ناسوه ماتراکچی، معروف است و در واقع، نام او از ابتدا ماتروکچی نبود، بلکه این لقبی است که به او بخاطر اختراع نوعی بازی در چمن‌بازی به نام ماتراک داده شده است (کلمه‌ای که به معنای «آب‌دار» یا «گرز» است، و وسیله اصلی در قلب بازی میباشد). این نام ماندگار شد و بعداً ژانر خاص خود را در هنر مینیاتور صفوی، «سبک ماتراکچی»، توصیف کرد که آثاری را که تمایل او به جزئیات و دقت اجرا را بازتاب می‌داد، شرح میداد. آخرین، تصویری که ناسوه کشیده از شهر استانبول در سال ۱۵۳۶ میباشد. (آخرین تصویر در زیراست)
یادآوری میشود کتابخانه استانبول پر از کتب دانشمندان و حکما و هنرمندان ایرانیست که پس از جنگ جهانی اول بدست ترکها افتاده و ترکها تعداد زیادی از این کتب را به غربیها داده و آنچه که باقیمانده بنام خود زدند. ولی مشگل اصلی ترکها در مالخود کردن این کتب این است که این کتب هم بزبان پارسیست و هم در جایجای این کتب عشق به ایران موج میزند. 

۱۶.۱.۰۱

در صفت چنگ دف نی بربط از عطّار




ایران نه تنها بعنوان سرزمین مادر موسیقی، و فرهنگ هزاران ساله موسیقی از هزاران سال پیش از فارابی و خیام که الفبا و یا نت موسیقی را نوشتند تا امروز و هزاران سال پس از امروز، و نه تنها بعنوان تنها کشوری در دنیا که دستگاههای موسیقی ویژهای را داراست، بلکه بعنوان روح موسیقی نیز از طرف آگاهان به ثبت رسیده است. بدین معنا که موسیقی در تک تک سلولهای ایرانی جایگیر شده و ازآن بالاتر با ژن او درآمیخته است. به گوشه کوچکی از سخنان حکیم عالیقدر ایران عطار در رابطه با توصیف برخی از آلات مادر، موسیقی نگاه میکنیم.

۱۴.۱.۰۱

عرق بیدمشک


بیدمشک یا سالیکس کاپری نام علمی :salix eagytiaca درخت یا درختچه زینتی است که گلهای زرد رنگ به شکل دم گربه ای، و اندازه آنها ۲الی ۴ سانتی متر می باشد ارتفاع این درخت به متر ۹ میرسد.گیاهی است از نژاد بید که اندازه آنها از بید معمولی کوچکتر و سنبله های آن دارای اسانس معطری هستند. گلهای آنها قبل از برگهای آن ظاهر می شود اسانسی که از این گیاه گرفته می شود به نام عرق بید مشک است هم برای معطر کردن شربت و هم دارای خواص درمانی بالا می باشد زمان برداشت اواخر اسفند و اوایل فروردین بهترین موقع گل دادن و همچنین عمر گل دهی ۱۵ روز است و حداکثر زمان چیدن تا گرفتن عرق ۷۲ ساعت می باشد و باید عمل برداشت قبل از باز شدن شکوفه های بید مشک انجام شود و اگر بدین صورت نباشد از کیفیت عرق آن کاسته می شود . براساس برآورد های انجام شده نزدیک به ۶۰۰تن بید مشک در ارمیه برداشت می شود که ۳۰۰ تن توسط واحد های تبدیلی و بقیه در خانه ها به عرق تبدیل میشود. در شمال ایران این مقدار چندین برابر تخمین زده میشود.


روش تهیه عرق بید مشک بروش سنتی:( برای تهیه عرق گیاهان در خانه به یک نکته اساسی باید باید بشدت توجه داشت: عرق باید از برگها و یا میوه گیاه تهیه شود و بهیچوجه نباید ساقه گیاه در جریان عرق گیری قرار گیرد چون تولید الکلی میکند که باعث کوری میشود، بنابراین پیش از عرقکیری مطمئن باید بود که ساقه گیاه دخیل نیست. نکته بعدی اینکه عرقیات باید با نظر کارشناس ( مادر بزرگها، عطار و و و ) مورد استفاده قرار گیرد.)
 برای تهیه عرق از ۲نوع دیگ عرق گیر استفاده میشود که در مورد هردو روش توضیح خواهیم داد .
روش اول : در روش سنتی تهیه عرق بیدمشک از دیگ یا نی قازان استفاده میشود. نی قازان از ۳ قسمت تشکیل شده است :
۱-قسمت مخزن دیگ
 ۲-قسمت مخروطی شکل(نقش آن جمع آوری بخارات)
 ۳-مخزن آب سرد(جهت کندانس بخارات و اسانس) —
 ابتدا به داخل مخزن حدود ۸ کیلو بیدمشک و ۷۰ لیتر آب میریزیم. بعد سرپوش را روی دیگ می گذاریم واطراف آنرا برای جلوگیری از خروج بخار خمیر میزنیم ... روی شعله ملایم قرار داده ومرتب روی قسمت مخروطی شکل آب سرد می ریزیم تا به مرور زمان(بمدت ۸ الی ۱۲ ساعت ) بخارات آب و اسانس جمع آوری شده کندانس شوند و بصورت عرق قطره قطره بوسیله لوله به داخل ظرف دیگر ریخته میشود به این طریق عمل عرق گیری از بیدمشک انجام می شود .
 

۱۳.۱.۰۱

سیزده بدر شاد و فرخنده باد ایران

 

عدد ۱۳ نزد اغلب ملل، نحس، شوم و نامبارک شمرده میشود و درطول قرنها سعی شده از استفاده ازاین عدد پرهیزشود. اما عدد ۱۳ سکه ای است که دو رو دارد. بطور مثال در ورق تاروت کارت ۱۳، کارت مرگ است که درعین حال نشان دهنده تولد دوباره و نو شدن هم هست. درواقع عدد سیزده یک نوشدن و زایش دوباره را تداعی میکند. میدانیم که سیستم شمارش درایران باستان دوازده دوازدهی بوده، بنابراین عدد سیزده میتواند مفهوم پایان یکدوره و شروع دوره جدید را تداعی کند. 
 
در دنیای بربر ها عدد ۱۳ همیشه با سحر و جادو در ارتباط بوده و عددی بشمار میآمده است که اعتقاد داشتند از قدرت اسرارآمیزی برخوردار است. ولی درواقع این عدد نشان معرفت درونی است که به افرادی که با آن آشنایی دارند، قدرت می بخشد. عدد ۱۳ ممکن است برای کسانی نحس باشد که از رازهایی که این عدد آشکار می کند، می ترسند ولی برای طرفداران علم نجوم بویژه نجوم ایرانی (همانطور که همیشه نیز چنین بوده) عدد مقدسی است. شومی عدد سیزده از نظر بربر ها و کسانی که کتابخانه ها و علوم ما را تاراج کرده اند بدون اینکه از آنها براستی سردرآورند چندین دلیل دارد: مثلا تعداد خدایان در متالوژی باستان دوازده بوده است اما وقتی خدای سیزدهم وارد میشود یکی از آنها را میکشد و خود بجای او می‌نشیند و از آن به بعد همه چیز بهم میریزد و اوضاع خراب میشود. - گفته میشود ازآنجا که دوازده عددی بوده که به ۲, ۳, ۴, ۶ بخش پذیر بوده و عدد کاملی بشمار میآمده و درست بعد از آن عدد سیزده است که بهیچکدام از آن اعداد بخش پذیر نیست، نحس شده است. - مسحیان, تعداد شاگردان عیسی را ۱۲ میدانند و یهودای خیانتکار را سیزدهمین آن دوازده نفر می دانند. - در روز جمعه،۱۳اکتبر ۱۳۰۷میلادی تعدادی از اعضای فرقه ای ازبربر ها و یا صلیبیون نظامی قرون وسطی توسط فرمانداران فیلیب چهارم، شاه فرانسه دستگیر و محکوم شدند و از آنجا است که بربرها این عدد را نحس می دانند، بعضی از معماران تا همین اواخر در بناها از ساخت طبقه سیزدهم پرهیز می کردند. گاهی پلاک سیزده بر روی نشانی ها گذاشته نمی‌شود. مسیحیان در یک اتاق و پشت یک میز، سیزده نفر (در ضیافت شام) نمی نشینند. در هواپیمای ایرباس، صندلی شماره سیزده وجود ندارد. سیزده در مسیحیت، عدد در ایران باستان که همه چیز بر اساس علم و دانش و خرد استوار بود چیزی به نام دین و خرافات وجود نداشت. و دین مردم پندار و گفتار و کردار نیک بود و بس, و تنها پس از فروپاچی امپراتوری پارسی و استقرار حکومت قاجار ها در ایران است که اسلام وارد کشور شده و تمامی فرهنگ عقبمانده بربرها از جمله دین و خرافات نیز وارد ایران میشود و امروزه هم بهمن دلیل در نگاه عامه مردم با شومی عدد سیزده مواجه می شویم. 
 
در نزد ایرانیان باستان برعکس عدد سیزده و در تقویم خیام کبیرعدد مهمی محسوب می شود. همچنین این عدد بر طبق حروف ابجد، معادل احد (الف: ۱، خ: ۸، د: ۴) و به معنی خداست. 
 
از طرفی میترا سیزدهمین تن به اضافه دوازده حواری خود است و این عدد نمیتواند نحس و شوم باشد و همچنین در نزد علم نجوم ایران باستان خورشید سیزدهمینِ دوازده صورت فلکی شناخته شده است که باز از شومی آن خبری نیست. 
 
عدد ۱۳در بسیاری از آداب و رسوم که علم هندسه پارسی در آنها بنوعی وجود دارد، نقش محوری داشته است، زیرا نمایانگر الگویی بوده که در انسان، طبیعت و بهشت دیده می ‌شود. 
برای نمونه ۱۳مفصل اصلی در بدن آدمی وجود دارد. سال خورشیدی ۱۳مدار قمری دارد و ماه هر روز ۱۳درجه در آسمان حرکت می کند.
 
شاید دلیل دیگر اهمیت عدد ۱۳، کاری است که خیام کبیر بر روی تقویم طلایی که مبتنی بر مضرب های ۱۳نظیر ۲۶و ۵۲ است، انجام داده است. تقویم امروز ما هنوز نشان هایی از این تقویم را در خود دارد. به این معنی که اصل ۵۲ هفته را درتقویم سال حفظ کرده است. بنابر اطلاعات موجود، قرن آزتک ها بر مبنای ۵۲سال استوار بوده است. بومیان جنوب آمریکا که به امکان برخی مکاشفات در یک تاریخ خاص معتقد بودند طبق سنت، هر ۵۲سال تمدن خود را نابود می کردند. سیزدهمین الفبای ملل اسکاندیناوی «Eiwaz» نامیده می‌شود که مجموعه روش ها و باورها و رسوم مردم شمال اروپا را نشان می‌دهد و نمایانگر نقطه تعادل بین روشنایی و تاریکی، نیروی خلاق و مخرب، بهشت و زمین است که در واقع به طور هم زمان پایان و شروع محسوب می شود و به یک اندازه برای مرگ و زندگی ابدی اهمیت قایل می شود. 
 
در نمادهایی که در اسکناس یک دلاری وجود دارد، بطور اغراق آمیزی نقش عدد ۱۳دیده می شود. در واقع مفهوم عدد ۱۳در تاریخ آمریکا بسیار مستحکم است.عدد ۱۳در بسیاری از نمادهای یک دلاری آمریکایی به کار می رود (۱۳قوم اولیه آمریکا، ۱۳امضاکننده بیانیه استقلال، ۱۳نوار روی پرچم، ۱۳طبقه هرم، ۱۳ستاره در بالای سر عقاب، عبارت ۱۳حرفیe pluribus unum، تعداد ۱۳پر تزیینی از پرهای موجود در طول هر یک از بال های عقاب، ۱۳نوار بر روی سپر، ۱۳برگ روی شاخه زیتون و تعداد ۱۳عدد پیکان.) بالای سر عقاب (واقع در پشت ۱ دلاری) نیز سیزده ستاره وجود دارد که به شکل یک ستارهچیده شده اند. این شکل به تعبیری می‌تواند نماد آزادی باشد، که هرکسی می‌تواند از هر موضعی (با توجه به ۶ گوشه بالا و پایین و طرفین) سخن بگوید، زیرا ذهن او از حقیقت (مرکز) جدا نشده است. و از طرفی با توجه به شکل انگشتر جمشید شاهنامه ، سیزده نقطه داریم که دوازده نقطه آن در محل تقاطع خطوط و یک نقطه نیز در مرکز قرار دارد. 
 
در ایران باستان، تعداد سال های آفرینش انسان ، ۱۲۰۰۰سال انگاشته شده است. تعداد ماههای سال هم برهمین اساس (به ازای هر ۱۰۰۰سال، یک ماه) دوازده ماه است. شاید در راستای همین باورها بوده که اکنون در ابتدای سال شمسی، ایرانیان ۱۲ روز و در ادامه، روز سیزدهم فروردین را تعطیل هستند. روز سیزدهم نمادی از آشوب آغازین قبل از آفرینش و البته شروع دوباره زندگی پنداشته می شود و این چنین است که بعد از روز سیزدهم دوباره کار و تلاش در سال آغاز میگردد.





۱۰.۱.۰۱

اگر فقط میدانستی


چرا مخالف دیکتاتوری هستید؟ آیا اگر آمریکا یک دیکتاتور داشت ، یک درصد از مردم میتوانست بر سر تمامی ثروت یک ملت بنشیند؟ آیا آن یک درصد میتوانست به دوستانش این امکان را بدهد که از دادن مالیات معاف باشند و بدین ترتیب ثروتمندان  پولدارتر شوند؟ اگر کشور دیکتاتور داشت آیا آن یک درصد میتوانست زمانی که دوستانش در یک سرمایه گذاری اشتباه سرمایه اشان را از دست میدهند پا بمیان گذاشته و آنان را با طرفند و حیله و خالی ساختن جیب ملت نجات دهد؟ آیا جامعه قادر بود که فقر را ندید بگیرد و به سلامت و آموزش و پرورش فقرا بی اعتنا باشد؟ آیا رسانه ها میتوانستند درانحصار تنها یک خاندان خاص باشند؟ اگر نظام دیکتاتوری بود آیا زندگی شخصی مردم زیر نظارت از ما بهتران میبود و مکالمات مردم شنیده و ضبط میشد؟ آیا میشد زندانی در یک کشور دیگر ساخت و زندانیهای کشورهای دیگر را آنجا برد و شب و روز بطور وحشیانه آنان را شکنجه کرد؟ آیا امکان تقلب در انتخابات بود؟ امکان دروغگویی به ملت در مورد جنگ افروزی و حمله به کشور های دیگر بود؟ آیا میشد یک زندان فقط برای سیاه ها ساخت؟ آیا میشد از رسانه ها برای ترساندن ملت استفاده کرد و آنان را تا آنجا هراسان ساخت که از سیاستی حمایت کنند که از آن نفرت دارند؟ و اسم همه اینها رادموکراسی گذاشت؟ دمکراسی بدترین اتفاقیست که برای یک ملت می افتد!
 
سناریو فیلم دیکتاتور

۹.۱.۰۱

آش رشته, تتماج

 
آش رشته قسمی آش است که به آن تتماج, آش کشک وآش سماق هم میگویند. نوعی آش که با آرد گندم تهیه می‌کردند، و برخی آنرا با سماق میخورند و برخی با کشک و یا ماست. و به اصل تتم آش بوده وتتماج آن نوعی رشته است که با خمیر گندم ساخته میشود و گاهی این خمیر را با دوغ یا کشک سازند و گاهی خمیر را با ارد گندم ساخته و سپس با کشک و یا سماق میخورند و گاهی سماق را در ساخت آش بکار برده و به آن آش سماق میگویند. ٔو گفته ٔ مولانا در مثنوی : 
 
نه چنان بازیست کو از شه گریخت 
سوی آن کمپیر کو می آرد بیخت 
تا که تتماجی پزد اولاد را 
دید آن باز خوش خوش زاد را. 
 

۶.۱.۰۱

میدان تیان‌آنمن Tiananmen Square


 -کار تمام است.
رئیس بخش اطلاعات آمریکا در چین ضمن گفتن این جمله خودش را روی کاناپه پهن دفتر سفیر آمریکا در چین ولو کرد.
- آیا از این امر مطمئنیم آقا؟ سفیر با ابروهای بالا انداخته در حالیکه بیصبرانه منتظر پاسخ بود به مامور اطلاعاتی چشم دوخت.
- بله آقا مطمئن هستیم. بیش از صد هزار نفر چینی در میدان تیان جمع شده و خشمگین مرگ بر حزب کمونیست سر داده و مرتبا هم به جمعیت افزوده میشود و ماموران ما آنها را بطرف تل و ویژن و مرکز رادیوی پکن برده و باقی کار دیگر آسان است. 
- باید رسانه ها را درباره انتخاب سر فصل خبر یاری دهید، مثلا بنویسند انقلاب پیروز شد، و یا کمونیست رفت، و یا چین آزاد شد و از ایندست تیتر های مهیج. 
-حتما آقا، درضمن تبریک میگویم ، یکی دیگر از پروژه های ما براحتی به موفقیت پیوست.
- تشکرش را باید از شما کرد دوست من.
 
۱۰ سال پس از فتنه ۱۹۷۹ در ایران و اشغال ایران از طرف غرب و درپی آن ویرانی و غارت منابع مادی و معنوی ایران، دول غربی میرفتند تا سناریو فتنه ۵۷ در ایران را در چین پیاده کنند و همان بلایی که بر سر ایرانیها آورده و آنان را گروه گروه به جوخه های مرگ سپارده و تعداد زیادی را از خانه و کاشانه شان آواره و میلیونها جوان ایرانی را در جنگی ساختگی کشته و معلول ساختند، اینک برسر چین و چینیها بیاورند. ولی شورای حزب کمونیست چین بیدی نبود که به اینگونه بادهای بی اساس بلرزد و یا شاه ایران نبود که بخاطر اینکه ایرانیها کشته نشوند خود را کنار کشید و نمیدانست که با اینکار درواقع یک خاور میانه را بکشتن میدهد. بهرحال پس از اینکه صدها هزار جوان چینی فریب خورده در میدان تیان جمع شده و میرفتند تا برهبری ماموران اطلاعاتی بیگانه موجبات به اصطلاح انقلابی را مهیا کنند، بناگاه صدها تانک و خودروهای زرهی ارتش مجهز به سلاحهای سنگین جنگی با هزاران سرباز از چهار طرف میدان را محاصره کرده و بدون اخطار شروع به تیراندازی کردند. و  بیوقفه کشتند و کشتند و کشتند تا جاییکه حتی یک فرد ایستاده باقی نماند. و کار به همینجا ختم نشد. پس از اینکه نفس از کسی برنخاست، اجساد ده ها هزار جوان چینی بدقت بررسی شده و افراد خانواده و فامیل آنها شناسایی گشته و بدنبال آن تمامی خاندان آنان حتی دوستان و آشنایان دستگیر، زندانی، اعدام و نابود شدند. درهمین رابطه تعداد زیادی ار جاسوسان بیگانه شناسایی و دستگیر و به محل نامعلومی منتقل شدند. از روز پس از ۴ ژوئن ۱۹۸۹ هیچ تنابنده ای از این ماجرا سخن نگفت و هنوز هم نمیگوید، تو گویی اصلا چنین ماجرایی رخ نداده است. در آن دهه چین دچار فقر وحشتناک و نابسامانی شدید بود و غربیها از همین اوضاع سوءاستفاده کرده و تصمیم به نابودی چین گرفتند ولی برای شورای حزب کمونیست نه فقر و نه اوضاع نامساعد مانع از این نشد که شالوده کشور را ازهم بپاچند و ملتی را بدست اجانب دد منش و بیرحم و روانی بدهند و آنان را محکوم به مرگی ذلتبار و تدریجی نمایند درحالیکه غربیها نشسته و از هنر خود لذت میبرند و قربانیان را مورد تمسخر قرار داده و آنان را ابله، احمق و گوسپند مینامندو خود را باهوش و انسان اول! 
 
میدان تیان‌آنمن یکی از بزرگترین میدان های جهان و در شهر پکن کشور چین واقع است. اطراف این میدان ابنیه مهم تاریخی همچون مجموعه کاخ‌های شهر ممنوعه، پل‌های «جین شوی» (آب طلایی) ، دیوار سرخ و مجلس چین واقع شده‌است. بنای اولیه میدان به اوایل قرن پانزدهم میلادی بازگشته و کاربرد اولیه آن دروازه قدیمی شهر ممنوعه بوده‌است. نام این میدان به زبان چینی به مفهوم «میدان آرامش آسمانی» است. این میدان یکی از ده میدان بزرگ جهان به‌شمار می‌رود. تا قبل از مرگ مائو عکس سران کمونیسم یعنی مارکس و انگلس و لنین و استالین در این میدان نصب شده بود اعتراضات میدان تیان‌آن‌من (نام‌های دیگر: کشتار میدان تیان‌آن‌من یا قتل‌عام ۴ ژوئن یا واقعهٔ ۴/۶) به مجموعه‌ای تظاهرات اعتراضی در میدان تیان‌آن‌من شهر پکن، جمهوری خلق چین اطلاق می‌شود که به رهبری دانشجویان و از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشت. این اعتراضات با حضور بیش از صدهزار نفر برگزار شد. گفته می‌شود بین چندصد نفر تا هزار نفر در این اعتراض‌ها کشته شدند؛ سازمان صلیب سرخ چین آمار ۲۶۰۰ کشته را منتشر کرده است و تخمین سفیر سوئیس ۲۷۰۰ کشته بوده است، ولی اسناد بریتانیا که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۷ از طبقه‌بندی خارج شده نشان می‌دهد تخمین بریتانیایی‌ها این بوده حداقل ده هزار معترض چینی در تابستان سال ۱۹۸۹ در میدان تیان‌آنمن پکن کشته شدند. آلن دونالد سفیر وقت بریتانیا در چین خاطر نشان می‌کند که این افراد به دست نیروهای چینی سرکوب شدند. این در حالی است که آمار بیمارستان پکن نشان می‌دهد که ۴۷۸ نفر کشته و ۹۸۰ نفر زخمی شده اند دانشجویان در این واقعه به ناپایداری اقتصادی چین و سرکوب‌های حزب کمونیست و فساد دولتی اعتراض کردند. جنبش دموکراسی چین در این اعتراضات نقش رهبری داشت.



۲۶.۱۲.۰۰

تن آدمی شریفست بجان آدمیت





میفرماید جان آدمی درواقع نفس یا دمیست از روح پروردگار که بعنوان امانت در نزد او قرار داده میشود تا با او در سفری بر روی زمین همراه باشد.
آسمان با امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند
هدف زندگی آدمی درواقع یک مبارزه برای نگاهداری این امانت و حفظ آن از آلودهگیست، تا زمان تحویل بی کم و کاست به صاحب اصلیش برگردانده شود تابدین ترتیب امانتدار در کنار پروردگار زندگی جاودان یابد.


خدا گفت: همنشینی با من در توان تو نیست.
آدم گفت: امتحانم کن.
پس خدا ذرهای ازروح خود را همنشین او ساخت تا او را بیازماید.
زمانی که جان رو به پلیدی و پلشتی آورد، و امانتدار بار امانت را تاب نیاورد، هنوز امید برای نجاتش هست ولی اگر جان از دست رفت(به اهریمن فروخته شد) دیگر نه برگشتنیست نه دوباره در کالبدی دیگر زندگی از سر میگیرد و نه بهیچ طریقی نجات مییابد. جان تبدیل به غباری میشود که در فضای نامتناهی محو میگردد. امانتی که تبدیل به هیچ و پوچ میگردد و پس از آن دیگر چیزی نیست.

۲۵.۱۲.۰۰

لوح از حدیث غیر نوشتم نیم ظهیر


تاریخ هفت میلیون ساله زندگی بشر بزودی به اتمام میرسد. و دلیل آن جنگ اتمی و یا تهاجم مریخیها به زمین و یا انتشار پندمی غیرقابل علاج و یا برخورد یک سیاره سهمگین به زمین نیست، بلکه دلیل انقراض نسل بشر کسی نیست جز خالقان بشر یعنی خدایان.
Record of Ragnarok

۱۹.۱۲.۰۰

برش سپید Lobotomy



لوبوتومی (Lobotomy) یا لوکوتومی نام نوعی جراحی افراطی و منسوخ شده بر روی مغز انسان است که در نیمهٔ اول قرن بیستم به منظور درمان اختلالات روانی انجام می‌شد. پروسهٔ خطرناک لوبوتومی که بر پایهٔ ایجاد برش و آسیب تعمّدی به لوب پیشانی مغز استوار بود، معمولاً نتیجهٔ معکوس و مخرب داشت و در بهترین حالت بیمار را در حالت بی تفاوتی حسی، شناختی و عاطفی نسبت به دنیای پیرامون قرار می‌داد. این جراحی امروزه غیرعلمی و غیراخلاقی شناخته می‌شود.
این روش توسط پزشک پرتغالی اگاس مونیز(۱) که در سال ۱۹۴۹ جایزه نوبل پزشکی را  بخاطر همین روش جراحی دریافت کرد، ابداع شد.

در گذشته تصور می‌شد که اختلال اصلی در بسیاری از بیماری‌های روانی مانند سایکوز در کورتکس قسمت پره‌فرونتال (قسمتی از قشر مغز در ناحیه زیر پیشانی) است لذا درمان را در تخریب یا قطع ارتباطات این بخش از مغز می‌دانستند. لوبوتومی تخریب بخش‌های قدامی لوب فرونتال مغز یا جداکردن ارتباط این بخش از راه‌های مغزی با سایر قسمت‌های مغز است. شیوه‌های مختلفی برای این عمل وجود دارد ولی اغلب اینکار با سوراخ کردن جمجمه و وارد کردن وسیله جراحی به نام لوکوتوم انجام می‌شده‌است.

آنتونیو مونیس پرتغالی از پیشگامان این روش بوده‌است و بهمین دلیل جایزه نوبل پزشکی ۱۹۴۹ را دریافت نموده است. دکتر والتر فریمن در سال ۱۹۴۱ روی خواهر ۲۳ ساله «جان اف کندی» یعنی آ «رزمری کندی» عمل لوبوتومی را انجام داد که نتیجه خوشایندی نداشت. لوبوتومی از دهه شصت میلادی به بعد منسوخ شده‌است و تلقی عمومی از آن، عملی وحشیانه است. در طی سال‌هایی که لوبوتومی معمول بود، ۴۰ هزار بیمار در آمریکا، ۱۷ هزار در بریتانیا و ۹۳۰۰ بیمار در سه کشور فنلاند، نروژ و سوئد مورد لوبوتومی قرار گرفتند. عوارض زیاد عمل لوبوتومی و همچنین وجود شیوه‌های نوین درمان باعث اجتناب از لوبوتومی شد. از این روش در فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید و جزیره شاتر و سریال ratched یاد شده‌است و سریال Marcella (فصل دوم) نیز حول انجام این عمل ساخته شده است. در گذشته، پزشکان و متخصصان در برخی از اعمال جراحی لوبوتومی بدون توجه به رضایت یا عدم رضایت بیماران به درمان، صرفاً با استناد به لزوم رعایت مصلحت بیمار یا جامعه، آنان را تحت جراحی‌های خطرناک قرار می‌دادند که سپس در برخی کشورها مانند کانادا، قانون‌گذاران با وضع مقررات خاصی در این موضوع مداخله کرد. انجام این عمل در شوروی ممنوع و غیراخلاقی شناخته می‌شد. این روش که از اواخر دهه ۱۹۳۰ رایج شد، شامل بریدن مسیرهای عصبی از پیشانی به مناطق عمیق تر مغز، که مرکز زندگی عاطفی است، بود. ایده این بود که این روش اضطراب و بیقراری را کاهش می‌دهد، اما بسیاری از بیماران در عوض کاملاً بی‌تفاوت و بی‌احساس شدند. در هفت لوبوتومی اولی که انجام شد، اعصاب توسط آدرنالین، نووکائین و الکل که از طریق سوراخ‌های جمجمه تزریق می‌شد، تخریب شدند. از عمل هشتم به جای آن برشی با چاقوی جراحی ایجاد شد. در سال ۱۹۳۷، Amarro Fiamberti اولین برش سفید را از روی چشم برید. با این حال، این رویکرد تا سال ۱۹۴۶ فراگیر نشد. در ۱۷ ژانویه ۱۹۴۶، روش فیامبرتی توسط والتر فریمن، که یک تبر یخی را از آشپزخانه خود برداشت، آن را به کره چشم الن یونسکو کوبید، توسعه داد و در نتیجه مسیرهای عصبی را قطع کرد. سپس والتر فریمن نزدیک به ۳۵۰۰ برش سپید انجام داد که از این تعداد ۲۴۰۰ برش از کره چشم انجام شد. عملیات او اغلب در تلویزیون ایالات متحده نشان داده می شد. مونیز عواقب هولناک عمل جراحی ابداعی خود را از دیگران پنهان کرد، اما اعتراف کرد که برخی از ۲۰ نفر بیش از آنچه او امیدوار بود شلغم شدند. برخی از آنها از حالت تهوع، مشکلات ادراری و بی نظمی رنج می بردند. در همان زمان، Moniz گزارش داد که ۷۰٪ درمان شده یا بهبود یافته اند. سپس این روش محبوبیت پیدا کرد!
عمل‌های لوبوتومی امروزه از ننگ‌های تاریخ پزشکی جهان محسوب می‌شوند.
این روش همچنین در دانمارک بسیار محبوب بوده و بطور گسترده مورد استفاده جراحهان دانمارکی قرار میگرفت تا جاییکه دانمارکیها رکورد این جراحی را در دنیا زده  و به انجام این عمل مشهور گشتند. و با اینکه تعداد زیادی از بیماران زیر عمل جان خود را از دست دادند با اینحال جراحهان دانمارکی از این عمل دست بردار نبودند.
در طول دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بیش از ۹۰۰۰ نفر در اسکاندیناوی لوبوتومی شدند. ( آمار غیر رسمی حکایت از بیش از ده ها برابر این  تعداد دارد). در کشورهای دیگر از ابتدا انتقاداتی وجود داشت، اما در دانمارک عملاً هیچ انتقادی وجود نداشت، درنتیجه این عمل جراحی مغز تا دهه ۱۹۷۰ ( شاید ۱۹۸۹) در دانمارک ادامه یافت.

۱۶.۱۲.۰۰

مس عینک، شهر زرتشتیان در جاده ابریشم

 
مس‌عینک یک شهر شگفت انگیز باستانیست ( باستانی بود) که در ولایت لوگر در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی کابل واقع شده است. این شهر که شامل حجرهای مملوع از آثار با ارزش باستانی متعلق به عصر برنز ایران بود پس از حمله آمریکا به افغانستان ابتدا چپاول‌ و سپس ویران گشت و درنتیجه تاریخ این منطقه برای همیشه ازبین رفت. اما داستان این مجموعه باستانی بهمین جا ختم نشد، زیرا بر اثر کنکاشهای بیشتر در این منطقه به معدن بزرگی از مس برخوردند که پس از معدن مس سرچشمه ایران بزرگترین معدن مس دنیاست( بود) 
 
شهر باستانی مس عینک دارای مجموعه وسیعی از آتشکده های زرتشتی‌، خانه‌ها و بازارهای ایرانی است. این شهر حاوی آثاری است که از عصر برنز بدست آمده است و برخی از آثار به دست آمده به بیش از ۳۰۰۰ سال قبل بازمی گردند. بدلیل واقع شدن این مجموعه در جاده ابریشم ترکیبی از آثار باستانی چین و هند و ایران را به دست آورده اند. اشتیاق غربیها برای استخراج مس معدن زیر این مجموعه بجای حفظ آن، منجر به تخریب این مجموعه با ارزش شده و از آن ویرانسرایی بجا مانده است، دقیقا همان سرنوشتی که دیگر مجموعه های باستانی خاورمیانه، آفریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی دچارش شده اند. باستان شناسان!(چپاولگران غربی) ازاین مکان پیش از ویرانی عکسبرداری کرده اند و بقایای آن حفاری شده است.
 
مس عینک بین قرن پنجم و هفتم میلادی در اوج شکوفایی قرار داشت. سکه های امپراتوری ساسانی و صفوی و آلچون هون خینگیلا و میهاما در اینجا یافت شد که حضور امپراتوری صفوی در این منطقه را در حدود ۴۵۰-۵۰۰ پس از میلاد تایید می کند. 
دوره کاهش این مجموعه از ۲۰۰ سال پیش شروع و سپس سکونتگاه متروک شده است. در طول قرن دهم، این شهر توسط برهمن شاهی، پادشاه کابل، جیپالدوا، اداره می شد. با اینحال، بعداً با حمله انگلیسا بخاکستر تبدیل شد. هنگامی که دیوارها ویران شدند، برای انگلیسی ها آسان بود که از کوههای هندو کوش عبور کنند و بسرزمین اصلی هند حمله کنند. 
در نوامبر ۲۰۰۷، دولت آمریکا این معدن را به یک شرکت چینی گروه متالورژیک چین (MCC) بمدت ۳۰ سال اجاره داده و مبلغ ۳ میلیارد دلار دریافت کرده است . گفته میشود که در این رابطه وزیر وقت معادن افغانستان با دریافت رشوه هنگفت به ملت افغانستان خیانت کرده است. 
 
وزارت معادن افغانستان تخمین می زند که این معدن حدود ۲۴ میلیون تن مس دارد که بجای ایجاد کار و رفاه برای ملت افغانستان ، میلیاردها دلار به جیب آمریکاییها و چینیها سرازیر میکند. 
 
باستان شناسان براین باورند که مس عینک یک میراث تاریخی مهم است. فیلیپ مارکیز، باستان شناس فرانسوی، ( رئیس دردا) آنرا «یکی از مهم ترین نقاط مسیر جاده ابریشم» نامیده است. 
 
گمان میرود که ۱۹ سایت باستان شناسی مجزا در دره وجود داشته است که شامل دو قلعه کوچک، یک ارگ، چهار قلعه مستحکم، یک استوپا بودایی و چندین آتشکده زرتشتی، و همچنین کارگاه باستانی پرداخت مس، کارگاه های ذوب، ضرابخانه، شرابخانه و محل سکونت مسافران بوده است. همچنین ۷ حجره پر از آثار هنری در این شهر موجود بوده که تماما از طلا ساخته شده و بسیار شگفت انگیز بوده اند.
 
علاوه بر آتشکده ‌های زرتشتی و سایر سازه‌های مربوط بدوران امپراتوری صفوی که قبلاً شناسایی شده‌اند، مس عینک بقایایی از ‌امپراتوری ساسانی را نیز نگهداری می‌کند که احتمالاً به قرن سوم قبل از میلاد باز می‌گردد. مورخان بویژه از چشم انداز یادگیری بیشتر در مورد علم اولیه متالورژی و معدن با کاوش در این سایت هیجان زده هستند. صدها اثر باستانی در این شهر کشف شده است که حاوی سکه، شیشه و دستگاه ساخت انواع ابزارها و مجسمه ها و دستگاه های اندازه گیری زمان مانند رمل و اسطرلاب و صدها قطعه جواهر ارزشمند است که به هزاران سال قبل بازمی گردد. همه این مواد تاریخی در اثر غارت بربر منشانه به یغما رفته و دردست نیست. 
 
بین مه ۲۰۱۰ و ژوئیه ۲۰۱۱ باستان شناسان (دزدان)تقریباً ۴۰۰ اثر بینظیر باستانی را که بیشتر کاسه و کوزه های سفالیست را به موزه ملی افغانستان دادند تا روی چپاول بیشرمانه آثار ارزشمند و قیمتی بدست آمده سرپوش بگذارند. بیشتر از چیزی که موزه ملی افغانستان قبل از جنگ نگهداری می کرد. این سایت تقریباً ۴۰۰۰۰۰ متر مربع (4300000 فوت مربع) را پوشش می دهد که چندین منطقه جداگانه و یک منطقه تجاری را دربر میگیرد. 
 
بنظر می رسد زرتشتیانی تقریباً دوهزار سال پیش شروع بسکونت دراین منطقه کردند و این شهر را برای درمان بیماری ها مورد استفاده قرار میداده اند که با وجود میدان عظیم مسی که در زیر این شهر وجود داشته, بسیار منطقی بنظر میرسد. 
 
اخیراً، یک مجسمه سنگی، یا استیل، که در سال ۲۰۱۰ یافت شد، بعنوان تصویری از شاهزاده سیدار (زرتشت شریف ) تا قبل از تأسیس آیین بودا شناسایی شده استو این ایده را حمایت میکند که سالها پیش از بوجود آمدن آیین بودا, زرتشت شریف میزیسته و به راهنمایی بشریت پرداخته است.
 
در ژوئن ۲۰۱۲، کنفرانسی از کارشناسان در زمینه‌های زمین‌شناسی، مهندسی معدن، باستان‌شناسی، تاریخ و توسعه اقتصادی در SAIS در واشنگتن دی سی برای ارزیابی وضعیت مس عینک تشکیل شد. ولی نوشدارو پس از مرگ شهر بود. بدلیل اینکه پس از چپاول آثار باستانی این شهر وشروع واقعی حفاری معدن در زیر شهر (تقریباً پنج سال پس از چپاول ) بود. در واقع امکان همکاری بین باستان‌شناسان و مهندسان معدن برای نجات گنجینه‌های فرهنگی مس عینک وجود نداشت. این شهر در ژانویه ۲۰۱۳ بکلی تخریب و ویران شد و بعنوان معدن مس شروع بکار تمام و کمال کرد.
 
آثار باستانی ‌مس عینک که به موزه افغانستان داده شده توسط طالبان بعنوان «ترویج بودیسم» محکوم و تهدید شده‌اند.

۱۴.۱۲.۰۰

پا روی دم سگ نگذار، جنگ اوکراین

 
تو چون خود كنى اختر خويش را بد 
مدار از فلك چشم نيك اخترى را
 
به بهانه جنگ اوكراين 
 
در سال ١٩٩٧ و پس از جنگ بوسنی كه در سال ١٩٩٥ رخ داد،(١) فيلمى بنام "پا رو دم سگ نگذار"( بپارسى آنرا بنام سگ را بجنبان ترجمه كرده اند ‏Wag the Dog ) در هاليود ساخته شد كه در واقع يك طنز سیاسی آمریکایی بود كه آنرا برى لوینسون كارگردانى كرده و داستین هافمن و رابرت دنیرو در آن نقش آفرينى كردند. 
 
این فیلمنامه مربوط به یک دكتر علوم سياسى (شارلاتان سياسى) و يك تهیه کننده هالیوود است که به اتفاق جنگی تخيلى و ساختگى را در آلبانی طراحى می كنند تا ذهن رای دهندگان را از رسوایی جنسی ریاست جمهوری آمريكا منحرف سازند. دو هفته مانده به انتخابات رياست جمهورى، رئیس‌جمهور (آمريكا) متهم به ایجاد مزاحمت برای یک دختر كارآموز در کاخ سفید می‌شود. مشاور رئیس‌جمهور، براى دور نگه داشتن رسانه‌ها از این موضوع، از یک مشاور سیاسی (دنیرو) که متخصص حل کردن چنین مشکلاتی است، کمک می‌طلبد. او پیشنهاد می‌کند دربارهٔ یک موضوع حیاتی که بهیچوجه واقعیت ندارد( مانند جنگ وحشتناكى كه امروزه تبليغش ميشود ) فيلمى ساخته شود. او به یک تهیه کننده هالیوودی بنام استنلى (هافمن) سفارش می‌دهد تا فيلمى مهيج و ‌میهن‌ پرستانه و تبلیغاتی در زمینه جنگی در آلبانی بسازد.
 
تهيه كننده هم گروهی فيلمساز ‌حرفه‌ای را گردهم می‌آورد و صحنه ها و تصاوير و فيلمهاى دلخراش را از اين جنگ ساختگى خلق كرده و بصورت مستقیم از استودیوی هالیوود روی کانال ‏CNN پخش می‌كند. 
 
 یکماه پس از افشاء رسوایی كلينتون و لوینسکی و بمبگذاری جنايتكارانه کارخانه دارویی الشفا در سودان توسط دولت کلینتون در آگوست ١٩٩٨ ، رسانه ها شروع به مقایسه بین اين فیلم و واقعیت کردند. و شروع جنگ جنايتكارانه آمريكا در بالكان از طرف دولت كلينتون را براى سرپوش نهادن بر روى رسوايى جنسى كلينتون و مونيكا لوىنسكى ناميدند. این مقایسه همچنین در دسامبر سال ١٩٩٨ هنگامی که دولت در جریان محاکمه استیضاح کلینتون بر سر رسوایی لوینسکی ، بمباران در عراق را آغاز كرد يكبار ديگر صورت گرفت. بار دیگر در بهار سال ١٩٩٩ هنگامی که دولت آمريكا در جنگ کوزوو مداخله کرد و یک بمباران تمام عيار را علیه یوگسلاوی انجام داد( که بطور تصادفی با آلبانی همسایه است ) انجام شد.
 
 آنچه كه مرا بياد اين فيلم انداخت خواندن اين خبر بود كه شان پن فیلمساز آمریکایی را فرستاده اند تا برای استدیوهای وایس مستندی از جنگ ⁧‫اوکراین‬⁩ بسازد! جنگى كه بلافاصله پس از اعلام خاتمه پندمى كرونا آغاز گشته و رسانه هاى بقول ترامپ دروغپرداز غربى را پر از تصاوير و فيلمهاىى از جنگ به اصطلاح اوكراين كرده كه در گذشته و از فجايع ديگرى كه در ديگر نقاط دنيا رخ داده تهيه شده است. 
 
در فيلم پا روى دم سگ نگذار در يكى از صحنه ها شخصى از كارگردان( داستين هافمن) كه مشغول تهيه فيلم از زن جوان سراپا خونين و مجروحى است كه نوزادى را در بغل دارد، و افتان و خيزان ميرود، ميپرسد: چگونه ميتوان مطمئن بود كه مردم اين صحنه را باور كنند؟ كارگردان ميگويد: نه كسى در اين جنگ بوده نه كسى آز آن برگشته و نه كسى آلبانى را ديده، مردم از كجا بدانند كه اين صحنه واقعى نيست و فيلمه! 
براستى كدام ابلهى ميتواند پس از اينهمه دروغى كه به مردم دنيا گفته شده، باز هم به آنچه كه از دستگاه اهريمنى سرمايه دارى به بيرون ميخزد اعتماد كرده و باورمند باشد؟! 
از جملات قصار خمينى كه شاگرد اين دستگاه اهريمنى بود اينست كه ميگفت: جنگ از موهبات الهيست! و درواقع راست ميگفت كه جنگ براى ظالمان واقعا موهبت اهريمنيست و طبق معمول هميشگى از اهداف بوجود آوردن اين جنگ ساختگى توسط اهريمن ٢٠ سر ميتوان به نكات زير اشاره كرد: 
 
- پول پول پول، همانطورى كه سناريو كرونا ميليارد ها پول را راهى چاه ويل سرمايه دارى كرد ( چاه طمعى كه هرگز پر شدنى نيست) انتظار ميرود، جنگ ساختگى هم بانى انباشت ميلياردها در جيب ستمكاران روزگار شود. 
 
- كنترل و اداره دنيا و انحصار قدرت و درنتيجه آقايى براى مردم دنيا از طرف موجوداتى كه درطول تاريخ حقيران روزگار بودند و امروزه هم جز پليدى و پلشتى در جايگاه ديگرى راه ندارند. 
 
- كوچاندن اجبارى(بجبر جنگ) قومى خاص از مكانى بمكان ديگر. 
 
و اهداف پوچ و ننگين ديگر ( مانند اينكه كوها كه از ثروتهاى واقعى زمينند را با خاك همطراز ميكند تا طلاى آنرا بدست آورند سپس همان طلا را دوباره در خاك پنهان ميكنند!) 
 

۱۲.۸.۰۰

قطره ای از دریای غارت و چپاول

تعداد کمی از آثار باستانی کشف شده در خاک ایران که بجای زینت بخشی موزه های ایران، نزد غربیهاست!
 در این چهل و چند سال اخیر که کشور ایران تحت اشغال غرب وحشی قرار گرفته و جیره خواران عرب و ترک در این سرزمین مقدس به ویرانگری و توحش مشغول بوده اند, تمامی آثار باستانی که از خاک ایران کشف شده به خارج از ایران برده و بنام این و آن ثبت گشته است و آنچه را هم که نتوانستند ببرند, طبق معمول ویران و نابود ساخته اند, از جمله تخت جمشید که دیگر چیزی ازش باقی نمانده.


۱۲.۶.۰۰

همه ما سزاوار همان روژگاری هستیم که دچارشیم


ازهر زاویه که بنگری، به این نتیجه میرسی که بیش از این شایستگی نیست. از زمینه علمی نابرده رنج، گنج میسر نمیشود، از نظر ربانی هم شاید این عقیده که میگوید: همه ما در حال گذران یکی از بیشمار سرنوشتها هستیم، درست باشد. 
 بیشمار سرنوشتهایی که نتایج دورانی ناشی از کردارهاست. مثلا خمینی بتعداد جوانهایی که کشته، بدنیا آمده و در عنفوان جوانی با وضعی فجیع کشته خواهد شد، بتعداد مادرانی که داغدار کرده بدنیا خواهد آمد و بشکلی حزین داغدار خواهد شد، بتعداد پدران، خواهران، برادران، کودکان، همسران و‌و و که زندگیشان را به اشک و خون آلوده بدنیاآمده و رنج خواهد برد. و اینهمان جهنم وعده داده شده است که پس از هر سوختن، دوباره حیات است و در پی آن دوباره سوختن.


هایده زندگی
n

۱۹.۵.۰۰

آدمی سربسر همه عیب است


آدمى يك اهورا و يك اهريمن در وجودش دارد كه با آنها بدنيا ميآيد. در برخورد آدمی با روزگار٫ آنکس که اهريمن وجودش را با پندار و گفتار و کردار پليد بزرگ ساخته، موجب روی گرداندن رورگار از خود ميشود و برعکس آنكس كه اهوراى وجودش را با پندار و گفتار و كردار نيك بزرگ و نيرومند گردانده است، روزگار را به تعظيم و تكريم و بزرگداشت نسبت بخود موجب است. و این بزرگداشت تنها درون آدمی را دربرمیگیرد٫ یک خیال راحت یک خوشبختی نهانی، یک رضایت واقعی و یک بینیازی که با پرواز کردن برابر است. 

آدمیزاده طرفه معجونیست
از فرشته سرشته وز حیوان
گر رود سوی این شود به ازاین
ورشود سوی آن شود کم از آن.

در تو هم دیوست و هم ملکی
هم زمینی و هم فلکی
ترک دیوی کنی، ملک باشی
ز شرف برتر از فلک باشی، سنائی