‏نمایش پست‌ها با برچسب اسلام. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب اسلام. نمایش همه پست‌ها

۲۷.۲.۹۳

شاعر شعر بند بافوری


در برخی‌ از صفحه‌های اینترنتی، شعری از علی‌ خامنه‌ای رهبر هر چی‌ احمقِ ، نوشته شده که باز نویسیش خالی‌ از لطف نیست و مانند یک لطیفه احتمالا عده‌ای را خندان خواهد کرد.

خامنه‌ای در سروده‌ای احمقانه ، عشق و علاقه خود به امام سقط شده را اینچنین توصیف می‌کند :

می فروشی گفت: کالایم می است
رونق بازار من ساز و نی است

من خمینی دوست دارم چون که او
هم خم است و هم می است و هم نی است!!!!!

البته منظور خامنه‌ای می‌‌ نیست و تریاک است، آن هم نی‌‌ نیست بلکه بافور است، و ‌خم هم احتمالاً اشاره به منقل دارد.



۱۶.۱۲.۹۲

آدم حوا را در شکاف باسنش قرار داد تا زنان بدانند که باید دنباله‌رو مردان باشند!


"پس از اینکه الله آدم را از گل رس آفرید بفرشتگان دستور داد بر او سجده کنند،
-پس سجده کردند.
-آدم را خوابی عمیق فرا گرفت! (اینکه با سجده کردن بر آدم، او را خوبی‌ عمیق در گرفته باشد، کمی‌ تا قسمتی‌ تردید آمیز است، مگر اینکه فرض بر این باشد که بجز سجده، عمل دیگری هم بر او درگرفته است!)
-سپس حوا را از دنده چپ آدم آفرید (زنان شانس آوردند از تخم چپ آدم آفریده نشدند).
-پس از اینکه آدم از خواب برخاست و حوا را دید، شگفت زده شده و اولین کاری که کرد، حوا را در شکاف باسن خود قرار داد!
-تا دلیلی باشد که زن همیشه باید دنبال رو مرد باشد....!


(إن الله تبارک و تعالى لما خلق آدم من طين و أمر الملائكه فسجدوا له القى عليه السبات ثم ابتدع له حواء فجعلها في موضع النقره التی بين وركيه و ذلک لكی تكون المرأه تبعا للرجل ...)
منبع این جک در تفسیر الصافی فیض کاشانی جلد ۱ صفحه ۴۱۴ و علل الشرائع شیخ صدوق جلد ۱ صفحه ۱۸ و در جامع الاحادیث شیعه آیت الله بروجردی جلد جلد ۲۰ صفحه ۴ و علل اللئالی ابن ابی جمهوری الاحسائی جلد ۳ صفحه ۲۸۰.


منبع

۲۵.۱۱.۹۲

ایران ثروتمندترین کشور دنیا، و دارای فقیرترین مردم دنیا است


ایران با داشتن بزرگترین و مرغوب ترین ذخایر گازی دنیا، ثروتمندترین کشور دنیا، و دارای فقیرترین مردم دنیا است! تنها ۵ میلیون ایرانی‌ در دنیا دربدرند !! حتی کشور‌های جنگ زده هم دارای این تعداد آواره‌ نیستند.

ایران با میادین بزرگ گازی خود در خلیج پارس قطب صادرات گاز جهان
بنابر گزارش‌های جهانی‌ کشور ایران که توسط عوامل غربی یعنی‌ پانترک‌ها و پان عرب ها، اشغال و تصرف شده است، دارای بزرگترین ، مرغوبترین و پاکترین گاز طبیعی ذخایر گاز در دنیاست ولی‌ کشور و مردمش در حد فقیرترین کشور‌های آفریقایی از فقر، کم آبی‌ و عقب ماندگی رنج میبرند.

به گزارش خبرنگار مهر، ایران با در اختیار داشتن بیش از ۳۴ تریلیون مترمکعب گاز طبیعی بزرگترین دارنده ذخایر متعارف گاز طبیعی جهان است و با پشتوانه این ذخایر عظیم گاز ایران قصد دارد که برای در اختیار گرفتن ۱۰ درصد سهم از تجارت جهانی گاز، قراردادهایی با کشورهای مختلف عضو اتحادیه اروپا، منطقه خاورمیانه و شرق آسیا امضا کند. ( و درآمدش را به اربابان آخوند یعنی‌ کشور‌های غربی، ترکیه و اعراب دو دستی‌ تقدیم کند)

ایران در شرایط فعلی در کنار قرارداد صادرات گاز به ترکیه، تاکنون قراردادهایی با پاکستان و عراق به منظور صادرات روزانه بیش از ۴۰ میلیون مترمکعب امضا شده است و مذاکرات و تفاهم نامه هایی با سوریه، عمان، یونان، سوئیس و هند برای صادرات گاز از مسیر خط لوله انجام گرفته است.

با این وجود کارشناسان از دستیابی ایالات متحده آمریکا به تکنولوژی استخراج و پالایش گاز از ذخایر نامتعارف و به اصطلاح "شیل گس ها" به عنوان پاشنه آشیل جدید تجارت خارجی گاز ایران یاد می کنند و حتی اخیرا امارات متحده عربی رسما مذاکراتی را به منظور واردات گاز از ایران آغاز کرده است.

۲۴.۱۰.۹۲

ملاحسنی

دانشمند عالیقدر اسلام ملا حسنی به علت اینکه بر اثر کهولت سنّ زیر خودش را کثیف میکرد، کنار گذاشته شد. امامت ایشان تا زمانی‌ که فقط از دهان می‌..رید مشکلی‌ نداشت، اشکال زمانی‌ پیش آمد که در شلوار هم شروع به ریدن کردند.

نامش غلامرضا حسنی است، اما با این اسم و فامیل پرتعداد، در ایران به نامی دیگر مشهور شده و باشهرتی در حد "سلبریتی‌ها": ملاحسنی.

حالا ملاحسنی، امام جمعه ۸۶ ساله ارومیه با بیش از سه دهه حضور در این سمت و سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای جنجالی فراوان، برکنار شده است. خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی ضدّ ایران از لفظ برکناری و یا بازنشستگی برای او استفاده نکرده و از تغییر امام جمعه ارومیه خبر داده‌اند.

از آخوند دوزاری جعفر شجونی، پرسیده‌ایم که علت این تغییر چه بوده است. او به روز می‌گوید: "امامان جمعه حقوق نمی‌گیرند که به آن صورت بازنشسته بشوند. این‌ها ممکن است یک ذره کوتاهی مغزی، فکری، عقلی و قلبی باعث بازنشستگی‌شان بشود. ( یه ذره منظور زائل شدن مغز در حد فضله کفتر است)

۹.۱۰.۹۲

آخوند‌های عقبمانده تر از اخونی ها

آخوند‌های عقبمانده اخوانی حاکم بر ایران، که از عربستان الگو میگیرند و از هر کاری که وهابی‌های سعودی انجام میدهند، کپی‌ برداری کرده و اجرا میکنند. 
عربستان سعودی در فرمانی هرگونه اجرای جشن کریسمس در اماکن همگانی را ممنوع اعلام کرده بود. در فرمان آمده است پلیس مذهبی ( گشت سار الله، بسیجی‌‌ها و و )در این کشور با متخلفان بشدت برخورد خواهد کرد.

این ممنوعیت بفروش انواع تزیینات سال نو نیز مربوط می شود. بگفته سخنگوی پلیس، آنچه در خانه افراد رخ می دهد شامل حال این قانون نمی شود! 


حتی وهابی‌های عقبمانده هم یک چیزی حالیشونه و دیگر مانند آخوند‌های شیعه بحریم خصوصی مردم دخالت نمیکند و مانند خولی‌ها و وحشی‌های قرون وسطای اروپا، در خانه‌ها نمیریزند و مردم را بخاطر برگزاری جشن خصوصی دستگیر نکرده و بشلاق و زندان و شکنجه محکوم نمیکنند. ایران زندانی است که در آن مردم حتی اجازه انتخاب لباس خود را ندارند، و بتازگی تعداد همبستری زن و شوهر‌های ایرانی‌ نیز در دستور کار آخوند‌ها قرار گرفته است!

۲۸.۷.۹۲

مافیای برادرن لاری جانی

ترجمه نطق پیش از دستور علی‌ لاری جانی یکی‌ از ۵ سر اژدهای مخوف و مافیای برادرن لاری جانی:
برادران لاریجانی که خود خمینی گوربگوری سفارش کرده بود که به آنها پست و مقامی داده نشود چرا که دربست نوکر حلقه بگوش انگیس ها هستند و خائن به ملت ایران و علی‌ لاریجانی که دزدی‌ها و جنایت خود و برادرانش بارها در صحن مجلس آخوندی با سند و مدرک افشا شده است، مجددا معلم اخلاق میشود!!
چرا؟ چون قرار است محموله چند میلیارد دلاری از اموال و پول‌های ضبط شده ملت ایران، به دست آخوند‌ها برسد. جنگ بر سر بردن سهم بیشتر، همه را معلم اخلاق کرده و تهدید میشود اگر سهمشان نرسد، مرگ بر آمریکا را سر خواهند داد!!


علی لاری جانی رئیس مجلس ننگین اسلامی در نطق پیش از دستور جلسه علنی روز یکشنبه با اشاره به حدیثی از امام هادی در خصوص اعتماد، گفت: بر اساس حدیثی که از امام هادی نقل شده ( یعنی‌ همان حدیثی که هم‌اکنون به مغز خودم خطور کرد و خودم آنرا ساختم! باور نمی‌کنید بروید حدیث را پیدا کنید!! البته اول امام هادی را پیدا کنید!!! ) ایشان فرموده اند اگر دیدید در روزگار شما عدالت بیشتر از ظلم است باید حسن نیت و حسن ظن داشته باشید اما اگر دیدید ستم بیشتر از عدالت است، باید سوء ظن داشته باشید مگر اینکه خلافش ثابت شود!
( اینو کسی‌ میگه که با ظلم و ستم به محروم‌ترین مردمان، یعنی‌ کشاورزان نواحی محروم و کویری، با دزدیدن زمین‌ها و چاه‌های آب آنان به میلیاردری خون آشام تبدیل شده است)

لاری جانی گفت: در مراودات سیاسی اغلب مشاهده کرده اید که دوستان انقلاب به گفتار و کردار هم با سوء ظن می نگرند این حالت در چند سال گذشته در بین اصولگرایان نیز شایع شده است! ( بعد از اینکه ویدئو مکالمات مرتضوی و برادر ایشان که داشتند در مورد دزدی از بیت‌المال چانه می‌زدند به وسیله احمدی‌نژاد در مجلس به نمایش گذشته شد، ایشان دیگر به کسی‌ اعتماد ندارد! ) این رفتار با معیار امام هادی سازگار نیست. در قلمرو جامعه دوستداران انقلاب بی‌عدالتی معنا ندارد و لذا باید حسن نیت جایگزین بی‌اعتمادی گردد.(به زبان ساده تر:لطفا از دوربین مخفی‌ استفاده نکنید!)


وی ادامه داد: در مباحث دیپلماتیک بخصوص بحث هسته‌ای بارها شنیده ایم گفته می شود باید مذاکرات به اعتمادسازی منجر شود چون اعتماد بین طرفین وجود ندارد، با معیار امام هادی در این امر نیز دقت لازم صورت نگرفته است. ( منظور از امام هادی نماینده انگلیس است که با ایشان تماس گرفته و اظهار نارضایتی‌ از وضع موجود کرده است)

لاریجانی افزود: ایران عضو آژانس است و ان پی تی را پذیرفته است و ان پی تی مقررات بین المللی برای همه کشورها در مسئله هسته‌ای است. بنا نیست برای ایران مقررات خاص تدوین شود، لذا رعایت این ضوابط باید معیار گفتگوها باشد، در این شرایط هم مذاکره کنندگان ایرانی باید توجه تام داشته باشند و هم مجلس شورای اسلامی چنانچه احساس کند طرف‌های قدرتمند رفتار دوگانه و غیرموجهی دارند در زمینه تنوع فعالیت‌های هسته ای، مقررات لازم را مصوب خواهد کرد. ( فارسیش یعنی‌ اینکه اگه حق حساب ما نرسد، برایتان بد میشود، پول کلانی از طریق آزاد سازی بخشی از دارایی‌های ضبط شده ایران، قرار است به ایران برگردانده شود، دارند برای آن چانه میزنند)

لاری جانی سپس مقداری فحاشی و جنگ زرگری با اسرائیل انجام داده افزود: در دوره هشت ساله گذشته که متاسفانه به ریش اصولگراها نیز گره خورد عده‌ای با طرح افکار خام نظیر تفکر ایرانی و گذر از دین نوعی تفکر ناسیونالیستی را در رسانه‌ها مطرح کردند که موجب کشمکش نیروهای مومن و انقلابی شد. ( یعنی‌ در کشور ایران، ایرانی‌ حق ندارد بگوید ایرانی‌ است و گفتن " من ایرانی‌ هستم" جز جرایم نابخشودنی است که اشدّ مجازات را دارد، بگوید عربم، بگوید فلسطینی ام، بگوید ترکم، بگوید افریقایم ولی‌ گفتن ایرانی‌‌ام جرم است و ضدّ منافع اسلام و انقلاب میباشد!!!)

وی اظهار داشت: امروز هم مجدداً حرفهایی زده می شود که نمایانگر این است که از مسیر گذشته در دو دوره متفاوت سیاسی دریافت روشنی حاصل نشده است. امروز آنقدر کشور از نظر اقتصادی و دیپلماتیک مشکلات دارد که اگر همه اراده‌ها به این امور معطوف شود ممکن است بتوان مشکلات معیشتی مردم را سامان داد. ( با وجود دزدان حرفه‌ای مثل اژدهای ۵ سر برادران لاری جانی که کمتر از میلیارد دلار نمی دزدند، جای تعجب نیست که ایران ویران شده و به این حال و روز درآمده، و جالب اینجاست که این اژدهای ابله خودش با زبان خودش اعتراف به ویران کردن ایران می‌کند)

رئیس مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: زمان نظریه پردازی‌های بی‌پایه و جریان سازی‌های رسانه‌ای که حاصلی جز تنش ندارد نیست. ( رو شدن دزدی‌های مافیای لاریجانی به نام جریان سازی‌های رسانه‌ای تغییر نام داده شده است!! )

وی ادامه داد: بله امروز ما نیاز به انقلاب رنگها در حجاب نداریم، همیشه در اکثر روستاها زنان با لباس‌های رنگی حجاب داشتند و دارند و کسی ایرادی هم نگرفته، این امور جنبه عرفی و تناسب با محل دارد اصل پوشیدگی و عفاف است. ( جنایت کار دزد وقیحی که درس اخلاف، عفاف و نجابت میدهد!)

نماینده مردم قم ادامه داد: ممکن است در جامعه عده‌ای شل دین باشند اما شل دینی هنر نیست که به آن افتخار شود و آن را ترویج کنند آن هم کسانی که از بیوت صالحه انقلاب هستند. ( دزدی و مال مردم را خوردن سفت دینی است، شل دین نباشید، به این مقدار راضی‌ نباشید)

وی اظهار داشت: تربیت انسان‌های مسلکی و مومن و انقلابی هنر است که باید مورد توجه صاحب نظران و رسانه‌ها قرار بگیرد. ( رسانه‌ها از برادران لاری جانی برای تربیت و ساخت انسان‌های مسلکی و مؤمن الگو بگیرند )

لاریجانی ادامه داد: یا نقلی شد که طی نامه‌ای به امام چندین مطلب منجمله مطلبی در رابطه با آمریکا ذکر شده بود و امام هم در این موضوع اقدامی ننمودند، سوال این است طرح این مساله در رسانه‌ها آن هم موضوعی که مربوط به سالها پیش است و رهبری زمان نیز در آن مورد تصمیم خود را گرفته بود چه خاصیتی دارد.(یعنی‌ آخوند "هاشمی مثل خودمان جانی"، تریبون را به قبر خمینی نبرده و از آنجا از خمینی دستور صادر نکند، ما خودمان ختم این مطالبیم و خودمان نقل قول کن هستیم، نمونه ش هم همین احادیث و نقل قول‌هایی‌ که در این نطق از امام هادی نامعلوم آوردیم. این نقل قول‌ها دیگر خاصیت ندارد و جواب نمیدهد.)

رئیس مجلس شورای احمق‌ها ادامه داد: آیا این معنای غلط را به دیگران القا نمی کند که نوعی دلدادگی و شیفتگی و ذوق زدگی برای کار با آمریکا و غرب در نهان سیاست ورزان و جریان رسانه‌ای کشور مطرح است؟ و این تلقی غلط مایه گرانفروشی در مذاکرات و بی‌عزتی در صحنه جهانی برای ما نیست؟ ( گرانفرشی نکنید، پول‌ها که رسید تنها تنها نخورید)

وی تاکید کرد: بنده این گونه اقدامات را عقلاً بله ضرر منافع ملی کشور می دانم و از رسانه‌ها و صاحبان تریبون و صاحب نظران می خواهم در شرایط حساس کنونی که در کوران مذاکرات حساس و مهمی هستیم در طرح مطالب همه جوانب را بسنجند و هزینه کشور را که در بعد خارجی و اختلاف افکنی داخلی است افزایش ندهند و تلاش نمایند همه اراده‌ها به سوی بالا بردن توان اقتصادی کشور و رونق تولید و کارآفرینی معطوف گردد که متاسفانه این چنین نیست. ( هزینه‌ها را افزایش ندهند، یعنی‌ نگذارید این همه پول بابت فرستادن بسیجی‌ دهان گشاد به طرفتان! هزینه کنیم)

لاریجانی تاکید کرد: یک مقایسه ساده در حجم مطالب سیاسی و اقتصادی در رسانه‌ها نشانگر همین معناست که امیدواریم مورد تجدید نظر قرار گیرد. ( تا زمانی‌ که سهمی از پول‌های آزاد شده به ما برادرن داده نشود، از تریبون مجلس استفاده کرده و آنقدر به سر و سینه خواهیم کوبید تا حقمان را بگیریم )

پس از پایان سخنرانی لاریجانی نمایندگان مجلس شورای اسلامی با شعار مرگ بر آمریکا از سخنان وی حمایت کردند.

( گله گوسفندان در انتظار و شوق رسیدن حق و حساب شورش کرده و با بع بع جانانه گفته‌های رئیس را تأیید کردند)

۵.۷.۹۲

واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند، چون بخلوت میروند، آنکار دیگر میکنند


مطلب جالب و خنده دار که در عین حال عصبیت بار می آورد اینست که "امامان شیعه نفی نفس وجسم" ، خود از جمله تقویت کنندگان "نفس و جسم خویش" به شمار می آیند!
 نه تنها برای خویش که دوستان و نزدیکان خویش را نیز به تکلیف تزکیه و قتل نفس سزاوار نمی دانند. به ویژه تقویت جسم و جان خویش را به وسیله زن و زر !
بخصوص زن که در تقویت جسم و جان دمی مسیحایی دارد وهسته اساسی حیات و عشق است. چنانکه حتی الله نیز رسول خویش را وادار به نفی نفس و لذت نکرده و بر عکس به ویژه در برخورداری از لذت زن به پیغمبر دوست داشتنی خویش میفرماید:

یایها النبی انا احللنالک ازوّجک التی ء اتیت اجوهن و ما ملکت یمینک مما افا الله علیک و بنات عمک و بنات عمتک و بنات خالک وبنات خلّک التی هاجرن معک و امراة مومنة ان وهبت نفسها للنبی ان ارادالنبی ان یستنکحها خالصة لک من دون المومنین قد علمنا ما فرضنا علیهم فی ازوجهم و ما ملکت ایمنهم لکیلا یکون علیک حرج و کان الله غفورا رحیما .


ترجمه:‌ ای پیامبر ، ما همسرانت(یعنی) انانی را که مهر‌شان را داده‌ای ، بر تو حلال داشته ایم، و آنانی را که خداونداز طریق فئ و غنیمت به تو بخشیده است، و ملک یمین تو هستند، و هچنین دختران عمویت و دختران عمه ات و دختران دایی ات، و دختران خاله ات که همراه با تو هجرت کرده اند، و نیز زن مومنی را که خویشتن را به پیامبر ببخشد ـ به شرط آنکه پیامبر بخواهد او را به همسری خود در آورد ـ که این خاص تو و نه سایر مومنان است، خود بخوبی میدانیم که برای ایشان در مورد همسرانشان و ملک یمینهایشان چه چیز‌ها یی چیز هایی مقرر داشته ایم، تا( در نهایت) برای تو محظوری! نباشد، و خداوند امرزگار و مهربان است. 


بنظر می آید که بهترمی بود که مترجم محترم بجای کلمه محظور که ممنوع و حرام و ناروا معنی میدهد که خود عربی است اصل کلمه ذکر شده در آیه را که ( حرج) است و معنی گناه و در عین حال تنگی و فشار را نیز میدهد بکار میبرد معنی و مقصود درست تر افاده می گردید چنانکه در ترجمه ابوالقاسم پاینده "حرج تکلیف" معنی شده است.


بهر حال ملاحظه میگردد که الله تعالی خود در تقویت خواهش‌های نفسانی دوستان خود کریم و رحیم است. چنانکه ام المومنین عایشه زن جوان ومقبول پیغمبر از این عنایت الله نسبت به پیغمبرش به خشم امده خطاب به آنحضرت گفت: « انی اری ربک یسارع فی هواک» یعنی میبینم خدایت به انجام خواهش‌های نفسانی تو می شتابد!


حتی باری تعالی در آیه‌های متعدد که شمار آن بیشمار است ارضای نفس مرد را بوسیله زن در آن دنیا نیز وعده داده است، بر علاوه ء که از حوریان که معنی ( سفید پوست سیاه چشم مشخصه اصلی‌ زنان پارسی که آرزوی اعراب در دوران باستان بودند) را می دهد نام میبرد حتی از ذکر سن و پستان‌های انارین سفید پوستکان سیاه چشم ( حور) برای مومنین و پرهیزگاران در آن دنیا سخن به فراوانی رفته است .


چنانچه حق تعالی می فرماید: "ان للمتقین مفازا ـ حدائق واعنبا ـ وکواکب ا ئرابا"
این نکته نباید ناگفته بماند که در ادیان سامی زن وسیله تعیش مرد بوده و خود شامل امتیازات و برتری‌های که از سوی الله تعالی برای مردان داده شده نمی باشد، چنانکه در هیچ جای کتاب اسمانی ذکر به عمل نیامده که زنان پرهیزگار را، با مردان کمر پر و دارای بازوان قوی و شانه‌های ستبر روی تخت‌های ردیف شده جفت همدیگر گردانیم!

 در حالیکه الله تعالی به مردان وعده میدهد که بی‌ گمان پرهیز گاران(مردان) در مقام امن هستند در میان باغها و چشمه ساران جامه هایی از ابریشم نازک و ابریشم ستبر در بر کرده رو به روی یگدیگرند! آری چنین است ، آنان را جفت حوریان درشت چشم گردانیم .

به این حساب حتی سرنوشت زنان که در این دنیا شوهران داشتند معلوم نیست ، زیرا حق تعالی همه پرهیزگاران را جفت سفید پوستان سیاه چشم بهشتی میسازد!
 کدام مردی پیدا خواهد شد که از این رحمت انکار نماید!


بدینگونه است که زن، فاقد ارزش‌های انسانی در ادیان سامی تلقی میگردد. و چون کالا و ابزار در دست و اختیار مرد است. و برای تعیش مرد افریده شده است . چنانکه در کتاب یهود در تورات امده و از روی آن قرآن کتاب مسلمان‌ها نقل به عمل آورده است میگوید : « و خداوند خوابی گرانی بر آدم مستولی گردانید تا بخفت ، و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد . و خداوند آن دنده را که از آدم گرفته بود ، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد .» (تورات ،کتاب پیدایش ، باب ۲) 

محمد بن جریر طبری که مفسر قرآن است و تفسیر کبیر از او میباشد در جلد اول تاریخ الرسل و الملوک در رابط به اینکه زن را الله برای آرامش آدم خلق نموده مینویسد : « و خدا آدم را در بهشت مقر داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گیرد و لحظه‌ای بخفت و چون بیدار شد زنی را بالای سر خود دید که خدای از دنده ء او خلق کرده بود و از او پرسید کیستی ؟
گفت : زنی هستم
گفت: برای چی خلق شدی ؟
گفت تا به من آرام گیری. »


گرچه به گمان نزدیک به یقین و منطقی تر، خداوند نخست باید زن را آفریده باشد، و از دامن زن مرد را آفریده باشد چنان که این اصل تا به امروز تداوم دارد. و مثال دیگر که حضرت عیسی را از دامن مریم افرید، و بدین گونه نوع خلقت انسان را نشان داد.
اما بهر حال چون کاتبان کتب همه نرینه بوده اند و برای اینکه خود را برتر از زن نشان داده باشند و گویند که زن برای معیشت انها آفریده شده به واژگونه سازی متوسل گردیده اند.

 دراثر این واژگونه سازیها و تحریف‌ها بوده که مفتییان شرع و امامان توانستند زن را نه تنها محکوم خویش بسازند، بلکه به مثابه منبع نشاط و لذت و تقویت نفس و جسم ، قباله، غارت و تجاوز بر آن را نیز بر خود حلال بسازند، همزمان سعی نموده اند که دیگران را از تلاش به این منبع حیات در پهلوی سایر نعمات لازمه ء زندگی در دنیا محروم گردانیده تا این محرومیت را با صبر و حوصله و تقدیر متقبل گردند.

و اصل تزکیه نفس و خوار داشتن جسم را در دنیا به مثابه نردبان رسیدن به عشق واقعی که همانا منظور الله است اشاعه داده اند.

در حالیکه پایان آن عشق هم حور است و شراب است و بره‌های بریان ! (یعنی‌ تمام آرزو‌های عرب بادیه نشین که نان از آرد هسته خرما میخورد، شیر شتر مینوشید، با شاش شتر حمام میکرد، و در طوفان شن بسر می‌برد و تنها کاخی که میشناخت چادر سیاه‌ای بود که از پشم شتر ریسیده شده بود.)

 کاری که نموده اند اینست که قرض را به دیگران به وعده گذاشته اند و نقد را چار دست و پای خود گرفته اند. و نه تنها این بلکه ذات زن را تلاش نموده اند بد جلوه داده و آن را مایه فساد و شرر دانسته و همزاد شیطان بخوانند ، در حالیکه خود یکشب را نمی توانستد و نمی توانند بدون این شیطان بخوابند. در نظر این مفتیان شرع زن آزاد نیست و در انسان اسیر بنا بر عدم ازادی و اختیار نفس زایل میشود و جسم ضایع.
و این کار یعنی زندانی داشتن زن عمدا" از سوی بیضه داران مذهب و حاکمان شرع بر جامعهء زن تحمیل میگردد تا خود صاحب نفس زنان باشند و زنان خود ، نفس خویش را بنا بر حکم شرع تابع آنها بدانند.

۳.۷.۹۲

داستان‌هایی‌ از سکس سرکوب شده که عشقی‌ نامیده شدند!

تابلو یوسف و زلیخا کار نقاشان ایرانی‌

در سراسر دیوانهای شعری و ادبیات عاشقانه ما از تمثیل‌ها و تصاویر لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا مشحون است. این داستان‌ها که از افسانه‌های کهن ایران باستان سرچشمه میگیرند، بعد‌ها برای دیگر اقوام و ملت ها، بشکل دین و آیین و مذهب درآمده و کتب افسانه‌ای پارس‌ها که قصه شب کودکان ایرانی‌ بوده، بشکل دین و خدا و پیغمبر و پرستش، نخست برای دیگر اقوام بربر که در حاشیه مرز‌های ایران در جل و جهالت زیسته و بسیار بدوی و بی‌فرهنگ بودند، بشکل دین درآمده و پس از فروپاشی امپراتوری پارس ها، همین افسانه‌ها را بشکل دین بخورد بازماندگان پارس‌ها دادند. و آنچه که کپی کرده بودند بعنوان اصل! و اصل آنرا که قدمتی بیش از کپی دارد، بعنوان کپی معرفی‌ کرده و هنوز هم با قیافه‌ای حق بجانب و با بی‌ اعتنا به تمامی مدارک باستانی، کتب خطی‌ و داستان‌هایی‌ که حکمای ایرانی‌ آنها را برشته تحریر درآورده اند، معرفی‌ میکنند.

داستان یوسف و زلیخا که ادعا میشود قصه یهودیان است و این قصه به نقل از تورات در قرآن و انجیل هم نقل شده است ، قصه مرد بنام یوسف است که برادران نامادریش بنابر عقده‌های که داشتند یوسف را طبق روایت تورات به تجار اسماعیلیان به بیست پاره ء نقره فروختند.
آن تجار یوسف را خریده به مصر می برند،(در قرآن ادعا شده که برادرن او را به چاه انداختند(چرا که محبوب پدر بوده است و ایشان به او حسادت میورزیدند. و کاروانی که بعد‌ها از سرِ چاه میگذشته، یوسف را پیدا کرده و او را از چاه بیرون کشیده و با خود به مصر میبرد.) در مصر شخصی‌ بنام بوتیمار که خواجه و سردار افواج فرعون بود او را از اسماعیلیان خریده و بحیث غلام در خانه خویش می گمارد. در خانه بوتیمار است که باری بگفته قرآن و انجیل و تورات ، زن اربابش-زلیخا- از او تقاضای همخوابگی مینماید. دراین تقاضا بنابر روایت تورات هیچگونه نشانه از عشق و محبت نیست( قرآن زلیخا را عاشق یوسف معرفی‌ می‌کند)، بعید نیست که خواهش زلیخا بفرض اگرصحیح باشد، دراثر ضرورت و نیازمندی‌های جنسی ناشی از بی‌میلی‌ها ویا کمبود‌های مردانگی شوهرش بوده باشد. زیرا یکی از علت‌های به کژراه رفتنها- فقر (کمبود) است .


و یاهم شاید برعکس ادعای تورات و قرآن زلیخا بی‌گناه بوده باشد. که باید هم چنین باشد، زیرا اگر قصور از زلیخا میبود بدون تردید شوهرش او را مطابق دستور شریعت یهودیان و مسیحیان سنگسار میکرد.

گفتنی است که سنگسار نمودن زانی و زانیه شیوه ء عمل شریعت یهودیان و مسیحیان است که بعد‌ها الله در زمان عیسی این فرمان خویش را منسوخ میسازد، اما دوباره مثل اینکه پیشمان شده باشد در زمان محمد انرا نافذ میگرداند! (عیسی بکسانی‌ که میخواستند زن فاحشه‌ای را سنگسار کنند گفت: اولین سنگ را کسی‌ بزند که خودش زنا نکرده باشد. و چون کسی‌ سنگی‌ نزد، مشخص شد همگی‌ زانی هستند. و به جبر، چون حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنچه هست گیرند، حکم سنگسار تعلیق شد، هرچند تا اواسط قرن ۲۰ هنوز در انگلیس و فرانسه و آمریکا این حکم کم و بیش از طرف متعصبین مسیحیت اجرا میشد و چه بسا امروزه هم اجرا میشود.)
ولی ملاحظه میگردد که بوتیمار -شوهر زلیخا- یوسف را مجرم دانسته- بزندان میاندازد.


تابلو یوسف و زلیخا کار نقاشان ایرانی‌

در زندان این یوسف جوان مشغول تعبیر نمودن خواب‌های زندانیان میگردد، تا آنکه کارش رونق میگیرد وسرانجام پای تعبیر خواب فرعون به آن بارگاه راه میابد و زانو میزند. در اثر فراستی که دارد کارش بجای میرسد که فرعون به او میگوید: « بدانکه ترا برتمامی زمین مصر گماشتم و فرعون انگشتر خود را از دست خویش بیرون کرده، آنرا بردست یوسف گذاشت، و او را به کتان نازک آراسته کرد، و طوقی زرین برگردنش انداخت، و آسنات، دختر پوتی پار، کاهن اون را بدو بزنی داد» 

بدینگونه یوسف دراثر رحمت ولطف فرعون بمقام ومنزلت میرسد، همین مقام وقدرت است که چاپلوسان وجیره خواران خوان کرم را وامیدارد که برای بدست آوردن جاه ومقام بیشتر سعی نمایند تا شانه‌های ارباب خویش را از بارگناه سبکدوش سازند و دامن زلیخا را آلوده گناه گردانند!


 زیرا در ادیان سامی زن همیشه محکوم بوده قتل و رسوایی زن شگفتی ندارد و آن را صفت ذاتی زن میشمارند! در ادیان سامی زنان دستیاران اهریمنند و کشتن آنان یک نوع مبارزه با ابلیس میبوده است.(زنان غربی جدا دستیاران ابلیس اند!) و بجز ابزاری برای برآوردن نیاز‌های جنسی‌ مردان، مادر شدن هیچ نقش دیگری در زندگی‌ نداشتند.(بر عکس زنان پارسی که کشور ادارهٔ میکردند.) در یهودیت و مسیحیت زنی‌ که سخن میگفت بجرم جادوگری سوزانده شده و اگر رویش باز بود او را بعنوان فاحشه سنگسار میکردند.
 چنانچه که در قرآن با استفاده از همین ترفند یهودان بمحکوم نمودن زنان پرداخته شده است و زن را مکار و حیله گر میداند و میگوید:
« فلمار اقمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کید کن عظیم» ( ترجمه: وچون دید پیراهنش دریده شده( حقیقت را دریافت و) گفت این از مکر شما ( زنان) است که مکرتان عظیم است!)

گذشته از آنکه بنابرآنچه در تورات ملاحظه میشود، یوسف هرگز پیغمبر نیست بلکه برعکس تاآخر عمر خدمتگذار فرعون بوده است، و پس از آنکه بدربار فرعون مقام پیدا مینماید، دیگر از زلیخا خبری نیست.

و زلیخا هم خبر یوسف را که بقول قرآن نویسان- عاشقش شده بود نمیگیرد، و یادی ازاو در زندان نمیکند!

اینجاست که باید پرسید، که قرآن نویسان، سوز وگداز عشق زلیخا را از کدام منبع دریافت نموده اند، و این آقا یوسف وخانم زلیخا چه حماسه عشقی آفریده اند که عاشقانه هایی پر سوز و گداز در هیئت آنها مطرح گردیده است؟


۱۷.۵.۹۲

در حکومت عدل علی‌، حق با قاتل است!

سعید مرتضوی، جنایتکار کهریزک و شرکأ، بجریمه ۵۰ دلاری خود اعتراض کردند!
جانیان، یک چیزی هم طلبکار شدند!


سه جنایتکار پرونده کهریزک بحکم جریمه ۵۰ دلاری‌شان در خصوص قتل، شکنجه و لواط با جوانان بی‌گناهی که بجرم گفتن "رأی من کو"، بکهریزک منتقل شده و در آنجا بوحشیانه‌ترین روش کشته شده بودند، بدادگاه اعتراض کردند. «محمد اصلانی» وکیل قاضی حداد با اشاره به اینکه سعید مرتضوی اعتراضش را بحکم اعلام کرده است، گفت: اعتراض موکل من هم ۲۰مرداد بدادگاه اعلام شد.

۷.۵.۹۲

گیرم که خلق را به دروغی فریفتی


.... با دست انتقام طبیعت (مستند تلویزیون "من و تو") چه میکنی‌؟

چند روز پیش و به مناسبت سالروز رحلت پدر ایران نوین، رضا شاه کبیر، تلویزیون من و تو، مستندی از تاریخ صد ساله ایران ساخته و گوشه‌ی بسیار ناچیزی از حقیقت وطن پرستی‌ رضا شاه کبیر و خدمات او را و اینکه زمین سوخته‌ای را که اربابان پانترک‌ها و پان عرب‌ها و آخوند‌های قاجاری تحویل این مرد بزرگ داده بودند و بلا‌هایی‌ را که بر سر کشورمان آورده بودند، و سپس اقدامات رضا شاه برای بیرون آوردن ایران از قعر سقوط و کشاندن آن تا اوج عزت به بالا ، را به نمایش می‌گذاشت.

این مستند، هم برای آن دسته از ایرانی‌‌هایی‌ که کوچکترین اطلاعی از تاریخ این دوره از کشورشان را نداشتند، کمی‌ تا قسمتی‌ روشن‌گری کرد و قتل و غارت‌های انگلیس‌ها را تحت حکومت قاجار‌های ننگین و آخوند‌ها را نه به طورِ کامل ولی‌ تا جایی‌ که علاقمندان بتواند به فکر افتاده و در مورد این دوره ننگین از تاریخ ما یعنی‌ دوران قاجار از طریق منابع مورد اعتماد پیگیری کنند، موثر بود،

و هم موجب عصبیت غیر عادی و تا حد روان پریشی، سربازان امام زمان و افسران جنگ نرم وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران که اکثرا پانترک و پان عرب‌های دشمن خونی ایرانی‌‌ها هستند، و بخش عظیمی‌ از فضای سایبری ایرانی‌‌ها را ( بیش از ۹۰ در صد) در اختیار دارند شد، و این عصبیت را میشد به راحتی‌ در قالب هزاران مقاله، مطلب، داستان‌هایی‌ که در حد جوک خنده‌دار بود و جیغ‌های بنفش این گروه که در مورد مستند تلویزیون من و تو پخش شد، به روشنی دید و خندید.






ویدئو زیر تصویری از تلاش مذبوحانه و همچنین حال و روز نوکران استعمار و آخوند‌های چت کن و اطلاعاتی‌‌های مزدور را در این چند روز و در همین رابطه، به نمایش میگذارد که دیدنش خالی‌ از لطف نیست.

۵.۵.۹۲

اخراج تمام مشاوران خارجی بدستور رضا شاه کبیر از ایران


نیویورک تایمز: با اخراج کلنل اسمایت انگلیسی ، رضا شاه به حضور تمام مشاوران خارجی در ایران ، خاتمه داد.

رضا شاه کبیر در دوران وزارت جنگش تمام مشاوران انگلیسی را ، که از دوران قاجار در ایران باقی مانده بودند را از ایران اخراج کرد، او در نهایت حکم خاتمه خدمت ، کلنل اسمیت را به عنوان آخرین مشاور انگلیسی در ایران به دستش داد . 

روزنامه نیویورک تایمز در همین رابطه در ۱۹ سپتامبر ۱۹۲۱ نوشت : "آرمیتاژ اسمایت" ،آخرین مشاور امور مالی انگلستان که در دوران قاجار به ایران سفر کرده بود به انگلستان باز گشت ؛ باعزیمت "اسمایت" به انگلستان ، آخرین قرداد ایران و انگلیس از میان رفت.




یکی‌ از روش‌های استعمار "مردم عقب نگاه داشته شده" قلب حقیقت است و دروغ را آنچنان بزرگ گفتن که مغز و شعور مردم را به بازی بگیرد، مثلا یکی‌ از دروغ‌ها و شگرد‌های رایج انگلیسی‌‌ها این است که جنایت خودشان را به نام رقبایشان ثبت کنند و کار‌های نیکی‌ که رقبا انجام داده‌اند به نام خود بنویسند. و تا مردم بخواهند به حقیقت ماجرا پی‌ ببرند ( اگر واقعا پی‌ ببرند) یکی‌ دو قرنی خواهد گذشت و بعد هم کی‌ مرده کی‌ زنده و یا کی‌ به کیه!!
مثلا رضا شاه که با قدرت ایران را از چنگال کثیف و طاعونی انگلیسی‌‌ها و دیکتاتوری دهشتناک و جهنمی و ایران ویران کنِ ، قاجار‌ها نجات داد را به وسیله آخوند‌ها از عوامل انگلیس و دیکتاتور به مردم معرفی‌ کردند، در حالی‌ که همین که دیکتاتور مینامندش، بعد از سرنگونی آخرین قاجار منگول، سعی‌ در برقراری جمهوری در ایران داشت و خود به هیچ وجه به دنبال پادشاهی نبود ولی‌ آخوند‌ها به دستور انگلیس مانع از برقراری دموکراسی و حکومت مردم بر مردم در آن زمان شدند، چرا که فکر نمی‌کردند که رضا شاه بزرگ توانایی احیای ایران و زدودن ۲۵۰ سال عقب ماندگی ایران را تنها در مدت ۲۰ سال و بدون حتی یک ریال درامد نفتی‌ داشته باشد و آنچنان به ایران عشق بورزد که نادر وار شبانه روز در راه زنده کردن ایران بدون اینکه چکمه از پا درآورد بکوشد، و از طرفی‌ به بسته بودن فضای اجتماعی و عدم رشد سیاسی مردم ایران، می‌‌اندیشیدند.
همینکار را در اینجا و آنجا در مورد مصدق انجام داده‌اند، گاهی‌ او را از عوامل انگلیس نامیده و گاهی‌ نیز کار بزرگ او یعنی‌ ملی‌ کردن نفت را به ضرر ایران جلوه میدهند، یعنی‌ دروغ آنچنان بزرگ است که از کاسه سر آدمی‌ به بیرون میزند و تا ملی‌ گرا‌ها و دلسوزان میهن، بیایند و با تلاش به مردم بگویند که اینچنین نبوده و نیست، آخوند‌ها یک صد سالی‌ به ایران خیانت و به انگلیس خدمت کرده‌اند.
و تازه این تحریف‌ها و دروغ‌های مسخره و خنده دار در مورد تاریخ صد ساله ایران یعنی‌ در حضور هزاران شاهد زنده که حقیقت را چه خود تجربه کرده و از نزدیک دیده و لمس کرده اند، و چه از زبان پدرانشان شنیده اند، اینچنین با وقاحت و بی‌ پروا گفته میشود، و در مورد تاریخ دورتر که باید گفت وای بر ما که تا به این حد در خواب غفلتیم.
و بطور کلی‌ علم تاریخ که میتواند ملت‌ها را با کمک بهره برداری از تجربیات گذشتگانشان از دوران کودکی به بلوغ فکری برساند، و مانع از تکرار اشتباهات گذشتگان شود، از مردم گرفته شده، و یا در تحریف آن بشدت جدیت میشود و ضدیت و دشمنی که جمهوری روضه خوان‌های نوکر غرب با تاریخ ایران، ملی‌ گرایی ایرانی‌ و سنت‌ها و نشانه‌ها و آثار باستانی پر افتخار متمدنانه ایران باستان دارند، از اینجا نشأت می‌گیرد.

۶.۴.۹۲

جمهوری اسلامی تا دو ماه دیگر میرود

از معجزات جمله: " جمهوری اسلامی تا دو ماه دیگر میرود، و یا جمهوری اسلامی به آخر رسیده است":


۳۴ سال است که جمله دل‌ خوش کن " تا دو ماه دیگه اینا یعنی‌ آخوندا میروند !" مرتب و بطور سیستماتیک در فضای اجتماعی ایران طنین انداخته و همچنان ندا داده میشود،

ولی‌ اینکه چگونه و به چه وسیله با چه برنامه ای، با کدامین دلاور و رهبر فرزانه قرار است اینها بروند، و اصولاً از جزئیات و حتی کلیات آن سخنی نرفته و مطلبی گفته نمی‌شود.

در اینکه اینها به پایان رسیده اند شکی وجود ندارد، ولی‌ اینکه چگونه میتوان این جسد پوسیده را دفن کرد، یک شاهنامه میتوان سخن گفت و عمل کرد.

ولی‌ چرا این جمله در بین ایرانی‌‌ها بسیار شنیده شده و میشود ؟؟ و چرا وزارت اطلاعات جنایتکار انگلیسی‌ آخوندی که هر چه پانترک است در آنجا استخدام شده، بشدت در نشر این جمله می‌کوشد؟؟؟

زیرا این جمله دارای چندین خاصیت بزرگ و مهم به شرح زیر است:

۱- به امید آنکه دو ماه دیگر جمهوری اسلامی میرود، همه می‌نشیند و انتظار میکشند بدون اینکه کاری انجام دهند، تو گویی عده‌‌ای در حال انجام اینکار هستند و بقیه میبایستی نشسته و فقط منتظر نتیجه آن باشند!

۲- بعد از سر آمدن موعد مقرر رفتن اینها! (که معمولاً دو ماه میباشد) که وعده داده شده که جمهوری اسلامی میرود و هنوز نرفته است، ناامیدی عجیبی‌ به جامعه تزریق میشود، تو گویی جامعه همه تلاشش را کرده و این تلاش به جایی‌ نرسیده است! در نتیجه ملت بیش از پیش ناامید شده، عصبی شده و نتایج این ناامیدی و عصبیت دامان جامعه را گرفته و به ویرانی ساختار‌های سالم جامعه کمک می‌کند. ساختار‌هایی‌ نظیر کار گروهی، هم یاری، سازندگی، اخلاق و تربیت اجتماعی، شکوفائی افکار و عقاید و آرمان‌ها و و و که با گسترش ناامیدی اوتومات از بین میروند، چرا که امروزه ثابت شده است که ویرانگری که در ناامیدی وجود دارد، مساوی با انفجار یک بمب اتم است.

۳- برای جمهوری اسلامی و مولاهای مفت خور خائن و ضّد ایرانی‌، زمان خریده میشود و تا ملت دلش خوش است که قرار است اتفاقی بیفتد و در نتیجه به انفعال فرو میرود، آنها به کار چپاول و ویرانی ایران با فراغ بال ادامه میدهند.

۴- تلقین این دروغ که از دست جامعه کاری ساخته نیست و جمهوری اسلامی قوی است و در مقابل آن نمیتوان کاری کرد!!

و البته خواص دیگر، از جمله اینکه مردم سرگرم شده و به واقعیّات جاری جامعه بی‌ اعتنا و یا در نظرشان کم رنگ میشوند، حقایق و یا فجایع ای مانند گسترش فقر، اعتیاد و ویرانی شهر ها، عقب ماندگی بیش از حد مردمی که در نقاط دور زندگی‌ میکنند، و و و

و در حالی‌ که تمامی کشور‌های دنیا به طرف آبادی و پیشرفت و زدودن گرسنگی و فقر میروند، ایرانی‌‌ها آبادانی را نیز که در زمان پهلوی به آن رسیده بودند از دست میدهند و هر چه دو شاه ایران ساز پهلوی ساختند به مرور زمان و یا بطور عمد ویران شده و یا در حا‌ل ویرانی است.

با توجه به این حقایق، میتوان ادعا کرد که این جمله از جملات اعجاز انگیز نزد جمهوری عربی‌ ایران است و بشدت مورد علاقه ملا ها.

۳.۴.۹۲

از دوران محمود چه یاد گرفتیم!



آقای محترمی به نام محمدرضا قاسمی مقاله‌ای نوشته به نام "درس هایی که از دوران احمدی نژاد باید آموخت" البته ما این مقاله را نخواندیم. برای همین بدلیل علاقه زیاد به تیتر آن تصمیم گرفتیم تا اطلاع ثانوی به محتوای آن کاری نداشته باشیم، اما خودمان از دوران آقای احمدی نژاد درس هایی آموختیم که آنها را بشما هم یاد می دهیم:

درس ادبیات فارسی: ادب مرد همیشه به ز دولت او نیست، گاهی هم ادبش بد است، هم دولتش.

دستور زبان فارسی: "ما می توانیم" فعل ماضی استمراری است، اگر پس از مدتی "نتوانید"، به ماضی بعید تبدیل می شود.

درس دیکته: دیکتاتور کسی است که دیکته می کند، حتی اگر درست هم دیکته کند، مردم معمولا معنی کلمات را نمی فهمند.

درس فیزیک: شیئی که با شتاب در حرکت است، همیشه به مقصد نمی رسد، گاهی سقوط می کند.

درس زمین شناسی: آب پاشیدن روی زمین سفت، اثر آن را عینا به هیکل پاشنده منتقل می کند.

درس جغرافیا: ایران سرزمینی است واقع شده بین کشورهای خارجی، وقتی با همه خارجی‌ها دشمن باشیم، آن وقت باید حتما اوضاع داخلی را تغییر بدهیم.

درس ورزش: پرش ارتفاع همیشه ما را به قله افتخار نمی رساند، ممکن است خشتک مان جر بخورد.

درس تاریخ: از آدمهایی که مثل سریش به زمان حال می چسبند، فقط یک لکه سیاه در تاریخ می ماند.

درس منطق: یک آدم از نظر عقلی کوتوله نمی تواند همه آدمهای مخالفش را دراز کند.

درس فلسفه: من نمی اندیشم، پس هستم، چون او به جای من می اندیشد، اگر من ده دقیقه به فکر فرو بروم، آن وقت دیگر نیستم، چون او مرا به این دلیل می خواهد باشم که من فکر نکنم.

درس دین: مردمی که به زندگی در سرزمینی مثل جهنم عادت می کنند، احتمالا از رفتن به جهنم در روز قیامت زیاد ترسی ندارند، چون در بدترین حالت ادامه وضع کنونی است.

درس جبر و احتمالات: وقتی احتمالی برای موفقیت نداشتی مجبوری بروی، می فهمی؟ مجبوری!

درس هندسه: دو خط موازی هرگز همدیگر را قطع نمی کنند، حتی اگر ۷۰۰ میلیارد دلار پول برایش صرف شود.

درس تاریخ ایران: فقط کسی فکر می کند بهترین دولتمرد تاریخ ایران است که هیچ وقت تاریخ را نخوانده باشد.

درس زیست شناسی: میمون وقتی از ابزار برای تولید استفاده کرد کم کم به انسان تبدیل شد و دولت تشکیل داد، اما دولت وقتی از ابزار فقط برای زدن توی سر دیگران استفاده می کند، کم کم دولتش منقرض می شود، روی پاها نمی تواند بایستد، به میمون تبدیل می شود و باید بالای درخت برگردد.

درس آمار: یک رئیس جمهور می تواند با سی درصد آرای کل رای دهندگان بدون تقلب انتخاب شود، اما وقتی ۱۲۵ درصد کل رای دهندگان دهها منطقه به رئیس جمهور رای بدهند، حتما تقلب شده است.

درس روانشناسی: وقتی کسی خودش را در هاله نور می بیند، قطعا نیاز به معالجه دارد نه دفتر ریاست.

درس انضباط: وقتی بچه‌ای بی‌نظم، کثیف، بی‌ادب و پررو باشد نمره انضباطش را صفر می دهند، ولی وقتی یک رئیس جمهور بی‌نظم، کثیف، بی‌ادب و پررو باشد، نمره انضباط یک ملت را پائین می آورد.

ابراهيم نبوی

۲۳.۳.۹۲

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم


تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال.

واقعیت این است که وضعیت امروز کشورمان دقیقا مانند زمان قاجار‌های ننگین بحد تهوع آوری رسیده است، و کشور بین روس‌ها و غربی ها، مخصوصا انگلیس تقسیم شده، و یه سرش دست اینه یه سرش دست آن، و علاوه بر آزمایشات اتمی‌ آنها که به نوبت در سرزمین‌هایمان انجام میشود، منابع کشورمان نیز به طور مساوی و یکسان بین این دو تقسیم شده و یکی‌ دو درصدی هم به نوکرانشان یعنی‌ آخوند‌ها میدهند تا مردم را سرگرم نگاه دارند تا مزاحمتی برای آنها ایجاد نشود، یعنی‌ همان کاری که در زمان حکومت آخوند‌های زمان قاجار انجام می‌گرفت و تا دری به تخته می‌خورد آخوند‌ها و شاهان بازیچه آنها، به طرف سفارت انگلیس و یا روس فرار میکردند.

و امروز اگر جنگی بین آخوند‌ها و نوچه‌ها و نوکرانشان با یکدیگر وجود داشته باشد بر سر تقسیم این یکی‌ دو درصدی است که مانند تکه استخوانی جلو آخوند‌ها پرت میشود و آخوند‌ها و نوکرانشان برای بردن سهم بیشتر از این یکی‌ دو درصد، هم مردم را در جهل و نادانی‌ و خرافه نگاه داشته، اعدام میکنند، در زندان‌ها شکنجه کرده و میکشند هم به جان یکدیگر افتاده و آبروی هم را میبرند.

اینکه فردا کدام نوکر به عنوان "رئیس جمهور بی‌ اختیار" انتخاب شود، یا اینکه مردم در انتخابات شرکت بکنند و یا نه، همه و همه بازی بیش نیست.

واقعیت این است که کشور ما دیگر مال ما نیست و اشغال شده است و تا زمانی‌ که مانند هندستان خشک نشده ایم، دست از سرمان برنمیدارند، مبارزه با آخوند تنها مبارزه با خط مقدم جبهه‌ است، در پشت سر این جماعت هیولاهایی نشسته‌ا‌ند که به مردم خودشان هم رحم نمیکنند و از خوراندن گوشت ‌اسب مریض و مرده به آنها گرفته تا بریدن سرشان در روز روشن، در حقشان مرحمت دارند و نوبت به ما که می‌رسد این بی‌رحمی به اوج خود می‌رسد و از شکنجه روانی‌ و روحی‌ ما نیز لذت میبرند، مثلا با عنوان کردن جدائی سه جزیره‌ و یا دادن نام دروغین به خلیج فارس و یا تهدید به تجزیه ایران و یا خراب کردن آثار باستانیمان و همزمان گرفتن عکس از آنها و نشان دادنش به ایرانی‌‌ها و لذت بردن از غمی که به ایرانی‌‌ها وارد میشود.

و تا زمانی‌ که اکثریت مردم ایران دلشان به حال خود، فرزندان و فرزندان فرزندانشان نسوزد، حکایت همچنان باقی‌ است. و صد البته بعد از ما سراغ ترک‌ها و عرب‌ها خواهند رفت، هر چند آنان نیز امروز تا حد زیادی گرفتار و بازیچه اند، ولی‌ هنوز نوبت آنها به طورِ جدی نرسیده است.

۱۴.۳.۹۲

۱۶ دروغ بزرگ خمینی شیاد


-در پاسخ به سوال نشریه فرانسوی زبان لوموند مبنی بر: آیا شما در نظر دارید که در رأس حکومت قرار گیرید؟ "شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری است."/ ۱۶ اردیبهشت ۵۷،صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۳۷۳

-در پاسخ به سؤال رادیو تلویزیون فرانسه مبنی بر: دریافت شما از حکومت اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبی حکومت را خود اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟ "خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی، خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواسته‌های اسلام رهبری می‌کنند، چون اکثریت قاطع مردم، مسلمان هستند، حکومت اسلامی از پشتیبانی آنان برخوردار شده، متکی به‌مردم می‌گردد."/ ۲۳ شهریور ۵۷، نجف، صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۴۶۷

-"علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و ‌هادی مجریان امور می‌باشند، این حکومت در همه مراتب خود متکی به‌آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود."/ در پاسخ به سؤال خبرگزاری رویتر (۴ آبان ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۴ صفحه ۱۶۰

-"من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷

-در پاسخ به سؤال روزنامه فرانسوی لوژورنال مبنی بر: در مورد رژیم جمهوری که می‌خواهید تشکیل دهید و اسلامی خواهد بود، آیا خواهید پذیرفت که در رأس آن قرار گیرید؟ "... این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و مسئولیت امور را به‌دست آنان بسپارند ولیکن من شخصاً نمی‌توانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام می‌دهم"./ ۷ آذر ۵۷، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۱۳۷

-"ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‌های خود را اعلام خواهیم نمود. ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند؛ ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد."/ در گفتگو باخبرنگار انگلیسی روزنامه اکونومیست ۱۸ دی ۵۷ / ۹ صفر ۱۳۹۹،صحیفه نور جلد ۳ ص۷۷ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ ص ۳۸۵

-"من و ساير روحانيون در حكومت پستي را اشغال نمي‌كنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولت‌ها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم."/ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳،ص ۷۵


-"روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود"./ در پاسخ به سؤال روزنامه انگلیسی اکونومیست ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۶

-"من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"/ در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون ای. بی. سی امریکا، ۲۲ دی ۱۳۵۷ / ۱۳ صفر ۱۳۹۹ صحيفه نور،جلد ۴ ‌، ص ۲۰۶ و ج ۵ ص ۴۳۲ صحیفه امام خمینی

-در پاسخ به سؤال کانال دو فرانسه مبنی بر: آیا شما حکومت خواهید کرد؟ "نخیر من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس می‌کنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود؛ بعد مجلس با اتکال به‌ملت ترتیب کارها را می‌دهد"./ ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۰

-در پاسخ به سؤال شبکۀ تلویزیونی کبس آمریکا مبنی بر: ابهاماتی در مورد نقش شما در آینده وجود دارد، ممکن است نقش خود را در آینده بفرمایید؟ "من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می‌کنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه می‌کنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم"./ ۲۲ دی ۵۷، نوفل لوشاتو صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۴۳۲

-"اختیارات شاه را نخواهم داشت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران،۲۴ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵

-" من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم."/ ۲۶ دی ۵۷ در مصاحبه با خبرنگار مجله آلمانی اشترن، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۴۸۲

-"من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمی‌گیرم، کار من هدایت است. / در پاسخ به سؤال رادیو مونت کارلو(۷ بهمن ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۵۳۹

-"من نمي‌خواهم رياست دولت را داشته باشم. طرز حكومت، حكومت جمهوری است و تكيه بر آرای ملت."/ پاریس در مصاحبه با مجله‌ی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، صحيفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳

-"این مطلب را بارها گفته‌ام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به‌جایی نمی‌رسید، حالا که رسید دیدید اینطور شدند. استبداد دینی خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت"./ ۱۱ شهریور ۱۳۶۳ / ۶ ذی الحجه ۱۴۰۴، صحیفه امام خمینی جلد ۱۹ - صفحه ۴۳





-رویکرد قانون اساسی:

در پیش نویس قانون اساسی سال ۱۳۵۸ که نخست مورد تائید خمینی نیز بود، بجز اصل ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۴۶ و ۱۴۷ که نقش نظارتی محدودی برای ۵ تن از مجتهدان در شورای نگهبان قانون اساسی در نظر گرفته بود، روحانیت نقش و دخالتی در قدرت نداشت، لیکن در قانون اساسی مصوب حوزه قدرت و اختیارات روحانیت بسیار توسعه یافت و در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز به مراتب وسیعتر و پررنگتر از قبل شد و اکنون ساختار و شالوده قدرت در قانون اساسی بگونه‌ای طراحی و تبیین شده است تا قدرت مطلقه از طریق ولایت فقیه و شورای نگهبان و سایر نهادهای ناشی از اراده این دو کاملا در اختیار روحانیت قرار داشته باشد که از این میان می توان به اصول: ۲، ۵، ۵۷، ۷۲، ۹۱، ۹۳، ۹۶، ۹۸، ۹۹، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲، ۱۲۲، ۱۵۷، ۱۶۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶ و ۱۷۷ قانون اساسی اشاره کرد.

اکبر اعلمی


۲۹.۲.۹۲

تصویر امام زمان بر اساس روایات و احادیث, کشیده شد

تصویری از امام زمان بر طبق مشخصاتی تعریف شده در روایات و احادیث.

مشخصات:
- قائم عليه السلام كسى است كه هر گاه خروج كند، در سن پيرى است اما سيماى جوان دارد، و آنچنان قدرت جسمى دارد كه دستش را به بزرگترين درخت روى زمين بياندازد، مى تواند آن را از ريشه بركند، و اگر در ميان كوهها صدايش را بلند كند سنگهاى كوهها قطعه قطعه گردند، عصاى موسى عليه السلام و انگشتر سليمان عليه السلام همراه اوست .”( كشف الغمه ، ج۳، ص ۴۴۵ اعلام الورى ، ص ۴۰۷)
- مهدى از ما خاندان است ، بلند پيشانى و بر آمده بينى است (كه وسط بينى اش برآمدگى دارد). (اثباة الهداة ، ج ۷، ص۱۸۵)
- بلند پيشانى و برآمده بينى ، سطبر شكم ، لاغر ران و در ران راستش ، خالى هست ، گشاده دندان مى باشد (اثباة الهداة ، ج۷، ص ۲۳۸).
- از بیدارى شبها، چهرهاش به زردى میگراید .
- بینى او بر آمدگى کمى پیداست چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط.
- میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش کم است.
(منبع)
- شیخ کلینی حدیثی را روایت می‌نماید که مدفوع ائمه بوی مشک دارد (اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)
- امام زمان(ع) سينه اى گشاده وكتف هايى باز و عريض (بحار الانوار ج۱۵۲ ص ۳۱۹ ، اثبات الهداة ج ۳ ص ۴۴۰ و۵۲۰).

- دندان: دندانهايش به خصوص دندانهاي جلو گشاده و به هم پيوسته.
- موهاي سرش درخشنده و سياه و مجعد اما نه زياد درهم پيچيده و تا نرمي گوش از دو طرف آويزان و بر روي دوشريخته و از وسط داراي فرق بود.
- سر شانه و ما بين دو شانه: استخوان سر شانه نرم و بزرگ و سر دوش پايين افتاده و ما بين دو شانه پهن.
- کف: کف دست آن حضرت پهن و بزرگ.
- سينه و از سينه تا ناف: سينه پهن و فراخ و از گودال گلو تا ناف مانند خطي از مو کشيده شده.
- شکم: شکم . برآمده و بزرگ
(منبع)
- دندان هايش چون شانه ظریف، منظم وجدا از هم است. (۱) دندان هايى شفاف دارد. (۲) دندان هاى ثنايايش براق و از همجدا است .(۳)
(۱. بحار الانوار ج ۱۵ ص ۷۷ ، کشف الغمه ج ۳ ص ۲۶۰ و ۲۷۷.
۲. غيبة نعمانى ص ۱۴۱، منتخب الاثر ص ۱۵۰.
۳.منتخب الاثرص ۱۶۵).
- مردم به واسطه نور چهره دلربای حضرت مهدی (علیه‌السلام) از نور آفتاب و ماه بی نیاز می‌شوند(منبع)


(امام زمان لخت و عریان ظاهر میشود! (اصول کافی جلد ۶-ص۴۹۸)


منبع

۱۰.۲.۹۲

چرا زندان‌های قرون وسطایی تبریز پر از دانشجویان و تحصیل کردگان کرد است؟

پدیده شوم و پلید پانترکیسم در ایران تازگی ندارد، اوج این پدیده در اوایل انقلاب و به وسیله خلخالی با اعدام های دسته جمعی‌ و دلبخواه ایرانی‌‌ها بخصوص فارس‌ها و کرد‌ها و تلاش برای ویران کردن مظاهر ایرانی‌، شروع و گسترش شوم پانترکیسم را به خوبی‌ و روشنی به نمایش گذاشت، منتها ایرانی‌‌ها آنچنان مسخ شده بودند که تو گویی نه چیزی می‌دیدند و نه چیزی میشنیدند و نه میتوانستن خوب و بد را از هم تمیز دهند. و این پدیده امروز در ایران ریشه دوانده و تا جایی‌ پیش رفته که این گروه ضد ایرانی‌ و جنایت کار، دست‌هایشان در تمامی ایران دراز است و بخصوص در آذربایجان هر عملی‌ که بخواهند انجام میدهند. اعدام‌هایی‌ که در ملأ عام در تهران، شیراز، اصفهان، کرمان و تمامی استان‌هایی‌ که از نظر حقیر پانترک‌ها فارس نشین است، اعدام کرد‌ها در رضائیه و تبریز نشانگر نفوذ این گروه شوم در دستگاه قضایی ایران است حتی بیش از سیستم اقتصادی ایران که به این گروه پلید آلوده گشته است.

فعالان در تبعید می‌نویسد: هوتن کیان، وکیل پایه یک دادگستری که از مهرماه سال ۱۳۸۹ بی‌وقفه و در بدترین شرایط در بازداشت به سر می‌برد ؛ طی نامه‌ای به وکیل خود آقای نقی محمودی که به دلیل مسائل امنیتی در خارج از ایران به سر می برد ؛ ضمن شرح شکنجه‌ها و مصائب خود در زندان ؛ به افشاگریهایی در رابطه با ماموران وزارت اطلاعات در پوشش قاضی و احکام اعدام و سنگسار در زندان تبریز پرداخته است .

متن کامل این نامه که در اختیار “کمپین صلح فعالان در تبعید ” قرار گرفته ؛ به شرح زیر است:

جناب آقای نقی محمودی

با عرض احترام و دوستی

- از پرونده‌های محکومیت فدوی ؛ صرفا ۶ ماه و اندی باقیمانده است و در خصوص سایر پرونده‌ها ، فعلا با سند توثیقی آزاد هستم ؛ پرونده‌های مفتوح در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران ، به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی میباشد . در صورت لزوم حتما با شما تماس می گیرم .

- در مورد جایزه ماخوذه سپاسگزارم ؛ بیشتر مستحق شماست . لطفا سلام مرا به آقای مارکوس هلویک و نیس کوخ و .. برسانید .

- مواردی که می خوام تدقیق فرمایید :

الف – نگهداری غیر قانونی حقیر در بند ۱۴ متادون که ویژه نگهداری معتادین تزریقی غیر قابل علاج میباشد ، پر از ایدز ، هپاتیت ، سل ، جذام و…که مواد مخدر در آن بیداد می کند . در حالیکه بنده در عمرم نه سیگار مصرف کرده‌ام و نه حتی قلیان و نه اعتیادی داشته‌ام …

ب – همانگونه که مستحضرید املاک پدر بنده کلا در اوایل انقلاب و پس از تیرباران پدر حقیر مصادره شده بود ؛ اکنون و پس از دستگیری متاسفانه بر خلاف کلیه قواعد حقوقی ایران و حتی همان اصل ۴۹ قانون اساسی ( دادگاه اصل ۴۹ – دادگاه انقلاب ) متوجه شده‌ام که مقامات ستاد اجرای فرمان امام خمینی به مدیریت صمد عزیزی بهروز (فرزند : محمد) و با همکاری بعضی از قضات دادسرا و عمومی – که اصولا هیچگونه ارتباط ماهوی و ریشه‌ای با اصل ۴۹ ندارند و مکاتبات آنها را در اختیار دارم – صراحتا خطاب به اداره ثبت اسناد و املاک دستور مصادره اموال اینجانب را خواستار شده اند و صراحتا در متن نامه‌شان به ارتباط با بیگانگان و تبلیغ علیه نظام اشاره شده است و … ( موقعیت املاک : درست پشت زندان مرکزی تبریز – پلاکهای ۴۰۵۰ و ۴۰۵۱ و ۴۰۹۳/۱ فرعی واقعات در بخش یک تبریز و …. )

ج- مساله طرح اتهامات بی‌اساس مثل جعل ، استفاده از سند مجهول ، سرقت مهر دادگستری و … که صرف نظر از برداشت در خصوص بعضی از آنها و علیرغم اینکه کاملا مشخص و واضح بود که مراتب فوق متعلق به مرحوم علی اصغر اوشال ( معروف به علی اوشان ) – قاتل سریالی معروف بود که در پرونده سابق قتل ایشان هم موکدا از مدارک مجعول و … استفاده نموده و در خصوص آنها کیفرخواست نیز صادر شده است و … که به علت اینکه موکل حقیر ( علی اوشان ) متواری بود ، در دفتر حقیر کمدی در اختیار وی قرار داده بودم تا وسایلش را بریزد و … ؛ که حتی در این تاریخ نیز علیرغم تمام قضایا و حتی کشته شدن نامبرده ( علی اوشان ) ، اکنون نیز در خصوص پرونده‌های وی به عنوان مطلع بدرقه می شوم و …

د – مساله شکنجه شدید حقیر و تجویز پزشکان متخصص زندان بالای ۱۷ بار به معالجه در خارج از زندان ( مراکز درمانی خارج از زندان ) که از طریق دادستانی و … ممانعت به عمل می آید .

ه – مسدود نمودن حسابهای جاری و غیر جاری و پس انداز و … بدون دلیل می باشد که بهانه این است که از خارج ایران به حساب بنده مبلغ واریز میشد .

ی – اطلاع رسانی در خصوص قضات که مامور به خدمت از طریق وزارت اطلاعات هستند : ۱- کیانوش شکوه تازه ۲- موسی خلیل اللهی ۳- حسین نوبخت ۴- میکاییل خوبیارپور ۵- حسن هاشم زاده ۶- رحیم حمل بر ۷- نعمتی ( فعلا معاون اداری ) ۸ – عطالو ( حفاظت اطلاعات ) ۹ – شیخ لو ( شعبه ۱۳ اجرای احکام ) و غیره

ن – مساله دیگر برای خود آن عزیز ؛ اصل حکم غیابی از طریق شعبه دوم دادگاه انقلاب ( ۶ ماه ) و گویا شعبه ۱۰۴ جزایی میباشد ؛ که اتهام در شعبه دوم دادگاه انقلاب تبلیغ علیه نظام و … می باشد که در روزنامه حمایت چاپ شده است و در اختیار داری .

- مساله دیگر مساله شکنجه و متعاقب آن مرگ دو زندانی اخیرا در زندان تبریز میباشد که این رویه همچنان ادامه داشته و دارد ؛ مددجویان محمد علی رنجگر و محمد مستی و …. ( که خانواده آنها از طریق شعبه ۴ بازپرسی تهدید به رضایت می شوند ) و نیز مساله اعدام‌های واقعا واهی مثل اعدام مرحوم محمد صبوری

ف – تیمور و حبیب شیدی و … که به بهانه مواد مخدر و … بوده و سن محمد صبوری ۱۷ سال بوده است . و نیز اصل بی‌رویه دوبار حکم سنگسار که در مورد متهمین مثل علی سناعی و …. همچنان ادامه دارد که حتما شماره تلفن منزل آنها به نحوی اطلاع رسانی خواهد شد و …

لازم به ذکر است آقایان حمل بر و هاشم زاده و خلیل اللهی پیشتر توسط اتحادیه اروپا در لیست تحریم قرار گرفته اند.

ازنظر آخوند‌های شیعه و سلفی، صورت زنان با آلت تناسلیشان یکی‌ است


بگزارش سایت لبنان امروز، بنقل از سایت ایلاف، یکی‌ از آخوند‌های سلفی بنام شیخ ابواسحاق الحوینی طی‌ اظهارفضلی اعلام کرده استکه، حجاب زنانه برای پوشاندن چهره زنان است، چون صورت زن مثل واژن اوست!
سخنان این شیخ درواکنش به بحثی درمورد رفتار هدى شعراوی، فمینیست مصری بود که دردهه بیست، حجابش را در ملاعام و دریک ایستگاه قطار ازسر درآورده بود.

این شیخ معتقد است که چهره زنان برای مردان جذاب است و بهمین دلیل آنرا با اندام جنسی شان مقایسه کرده است.

بعدازمقایسه پوست آرنج مردان با پوست بیضهاز سوی یک روحانی ایرانی که معتقد بود بهمین دلیل باید پوشانده شود تا زنان تحریک نشوند، مقایسه چهره زنان با اندام جنسی‌شان و اعتقاد به پوشاندن بخاطر تحریک مردان، توسط این شیخ مصری، باید منتظر مقایسه‌های دیگری باشیم.
نزدیک شدن بخیار وکدو ازسوی یک روحانی دیگر در روزهای اخیر و اظهار نظرهایی ازایندست، موضوع نگاه روحانیون اسلام درکشورهای مختلف بزنان را برای رسانه‌های غربی، بسوژه‌ای طنز تبديل شده است.

صورت عبدالله خلیفه عربستان که بیشتر شبیه آلت تناسلی‌ زنان است، اگر منصفانه قضاوت کرده باشیم

۱۵.۱.۹۲

آتش زدن پرچم القاعده توسط زنان تونسی و مصری در پاریس


یک فمینیست برهنه تونسی به نام مریم، امروز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ (۳ آوریل ۲۰۱۳) همراه با دو فمینیست دیگر مقابل مسجدی در پاریس پرچم مسلمانان سلفی را در اعتراض به بنیادگرایی اسلامی و آنچه که آنان «تعرض و تجاوز به حقوق زنان به نام شریعت» خواندند، به آتش کشید. فمینیست‌های برهنه (FEMEN)فعالان حقوق زنان هستند و تلاش می‌کنند با برهنه شدن توجه رسانه‌ها و مردم را به حقوق زنان جلب کنند. اینا شوچینکو، فعال اوکرائینی حقوق زنان بنیانگذار این گروه است.











۲۷.۱۲.۹۱

نمونه‌هایی‌ از آداب طلبگی


عبید مینویسد که: طلبه ای وضو گرفته و بدنبال جای نماز میگشت و بی هوا درب حجره ای را باز نمود و دید ملای گرانسالی بر ملای جوانتری سوار است و با دستپاچگی پرسید آیا اینجا می توانم نماز بخوانم؟ که ملای گرانسال فریاد بر آورد که فلان فلان شده بیدین !مگر کوری و نمیبینی در این حجره جا تنگ است و ما هم بناچار به اینصورت مشغول نماز خواندنیم!


نمونه دیگر را باز عبید ذکر می کند که :دو نمونه از نمونه های بالا از عهد کودکی با هم مراودات خاص داشتند و در اواخر عمرکه ریش و پشمشان سپید شده بود بر مناره شهر فرا رفتند و یکی از انها با اندوه آهی کشید و به دیگری گفت شیخنا در سیمای جوانان شهر دیگر بارقه ایمانی نمیبینم دومی دستی به ریش مبارک کشیده و آه سوزناکتری بر آورد و گفت یا شیخ شهری که مربیانش من و تو باشیم از جوانانش چه انتظاریست.!!


نمونه دیگر را ظریفی سالها پیش چنین تعریف می کرد که:جهانگردى در روز جمعه و درست هنگام نماز جمعه به شهرى رسيد و وارد مسجد بزرگ شهر شد و وضو گرفت و در نماز جمعه شركت كرد. پس از پايان نماز براى مصافحه(روبوسى) و معانقه( گردن بر گردن نهادن) با امام جماعت و جمعه به صف جلو رفت و با حيرت متوجه شدكه امام جماعت از يك چشم نابيناست، هر دو گوشش كنده شده است، دماغ ندارد! يك دست و يك پايش قطع شده است و ضربان سلاحهاى مختلف مثل كارد و شمشير و چماق چهره او را تغيير دارده و به امام سيمائى عجيب و غريب بخشيده است.
جهانگرد با خود گفت ، بدون شك اين امام از مجاهدان فى سبيل الله است كه در جنگ عليه كفار و اعتلاى اسلام و امثال اين چيزها به اين وضع افتاده است. بنابراين جلو رفت و با اين امام عجيب و غريب مصافحه و معانقه گرمى كرد و از او درخواست دعا نمود، اما متوجه شد كه نماز گزاران با حالت عجيب و غريبى به او نگاه مى كنند. چند دقيقه بعد در هنگام صرف خرما و حلوا با يكى از اهالى شهر، گفت:ــ خوشا به سعادت شما كه يك چنين امام مومن و مجاهدى داريد كه تقريبا تمام اعضاى بدنش را در راه مبارزه با شرك و كفر از دست داده است.
مخاطب جهانگرد با تعجب گفت:ـــ اى بابا !خدا پدرت را بيامرزد اين امام جماعت ما در حرامزدگى و فساد نظير ندارد! كدام جهاد ! كدام مبارزه با شرك؟ اين مرتيكه قرمساق امان ما را بريده آقا! پدرمان را در آورده و از دست او آسايش نداريم!جهانگرد با تعجب گفت:
ــ پس چرا چشمش كور شده است؟
ـــ دليلش اين است كه به بچه اى تجاوز كرده بود و پدر بچه چشمش را كور كرده.
ـــ چرا يكى از دستهايش قطع شده؟
ـــ چون از دزدى دست بر نمى داشت و دائم مرغ و خروس و گوسفندهاى مردم را مى دزديد؟
ـــ چرا پا ندارد
ـــ چون شبها از ديوارها بالا مى رفت و به زنهاى بيوه تجاوز مى كرد.
ـــ چرا اىن همه آثار چوب و چماق بر صورتش پيداست و ىكى از شانه هايش شكسته است؟
ـــ از بس منکرات کرده است!
خلاصه جهانگرد حيرتزده هرچه سئوال كرد جوابهائى شنيد كه نزديك بود شاخ در بياورد، از چندين و چند نفر ديگر سئوال كرد و باز هم همين ها را شنيد آخر كار گفت :
ـــ والله من دارم ديوانه مى شوم !همه اينها درست! ولى مى توانيد بگوئيد چنين جانورى را چرا امام جماعت كرده ايد و پشت سرش نماز مى خوانيد.
پيرمردى كه ريش سفيد و بزرگ شهر بود دو دستى به سر خودش كوبيد و جواب داد:
ـــ براى اينكه اين فلان فلان شده نفر اول و در صف جلو باشد و ما مواظبش باشيم . براى اينكه جرئت نداريم كه او را پشت سر كسى بگذاريم كه نماز بخواند. براى اىنكه پشت سر هر كس كه اىستاده كار طرف را ساخته است و آخر الامر مجبور شديم او را امام جماعت بكنيم تا خيالمان راحت باشد.!!!



نمونه دیگر نمونه ای مشهور که نوشته اند:جوانی ساده دل و جوان را به امام جماعت شهر سپردند تا به او فقه بياموزد. جوان سيمائى زيبا داشت و دل و دين امام از كف رفت. شباهنگام امام او را به سراى خود خواند و پس از صرف طعام و سورسات لازم و محبت فراوان، كتاب را گشود تا به او فقه بياموزد. طلبه جوان ساده دل را گفت:
ـــ و اما بدان ای پسر كه گناهان بر سه گونه است! صغيره و متوسطه و كبيره! و اما گناه صغيره آنست كه مثلا من دقايقى چند نگاهى بر چشمان شهلا و رخساره زيباى تو انداخته و حظ بصرى(لذت از راه چشم) ببرم و در اثار صنع الهی غرقه شده و تبارک الله گویم .
امام دقايقى چند نظر بر رخسار شاگرد ميخكوب كرد و پس از آن گفت:
ـــ و اما گناهان متوسطه آن است كه با بعضى از اعضاى بدن مثلا دست يا پا يا گردن يا لب انجام گردد مثلا من عنق خود بر عنق (گردن بر گردن) بگذارم. يا قبله اى( به ضم قاف بوسه اى) از لب و گوش و رخسار تو بگيرم و يا تفخيذى انجام شود و يا با دست، بر و دوش و كاكل و سرو سينه تو را نوازشى بكنم.
امام براى اينكه طلبه خوب درس را بفهمد و شیر فهم شود چند دقيقه اى به معانقه و نوازش مشغول شد و بعد از آن طاقتش از دست رفت و همانطور كه كنده شاگرد مادرمرده را مى كشيد گفت:
و اما بدان و اگاه باش گناه كبيره كه بايد بطور على الاطلاق و در تمام عمر از آن پرهيز كرد به اين صورت است كه كه با بعضى از اعضاى مخصوص و ملعون انجام شود كه در انجام آن فاعل بايد از مكرو وسوسه شيطان رجيم به خدا پناه برده و دائم دعاهای لازم را زمزمه نماید و آنكه فعل بر او انجام شود. البته بايد در سختی ها صبر و تامل نموده و توكل پيشه كند و داد و فرياد به راه نياندازد که فرموده اند ان مع العسر یسرا ... ! به اين ترتيب جناب آخوند خرش را از پل گذرانيد و درسش را بطور عملى تمام كرد و جوانک بينوا اگر چه ناراحتى زيادى را متحمل شد اما با خود انديشيد كه بدون شك اينها مقدمات آموزش فقه است و لازم است.
صبح روز بعد امام شاد و شنگول و با ريش شانه زده و لبخند برلب حلقه درس خود را در مسجد تشكيل داد ونگاهش را بر صورت يكايك شاگردان گرداند تا شاگرد ديشب را در آخرين صف باز يافت و با مهربانى به او اشاره كرد و گفت:
ـــ شما چرا در آخر صف نشسته اى ! بيا جلو جانم، بيا در صف جلو عزيزم! بيا تا درس فقه را شروع كنيم. جوان بيچاره كه فكر مى كرد دوباره قرار است ماجر ی دیشب تكرار شود گفت.
ــــ حضرت شیخ مرا امروز از فقه معذور بداريد چون هنوز فقهم درد مى كند!!



و نمونه دیگر هم ماجرای آخوند و شتر و شيطان واز لطيفه هاى قديمى است که نوشته اند:
آخوندی درحال سفر از بيابانى مى گذشت. شتر مادرمرده ای را درحال چرا ديد. سفر طولانى و مفارقت از اهل و عيال شهوت آخوند عرب را بجنبانيد و لب و دندان و ساق و سم شتر در چشم او جلوه اى چون حور العین يافت و طمع در شتر بست. اما مشكل آن بود كه شتر بلند قامت و آخوند عرب كوتاه قامت بود ولاجرم وصال ميسر نمى شد. آخوند ساعتى بكوشيد وبر شتر بالا و پائين رفت و ميسر نشد. بيلچه اى در توبره داشت آنرا بيرون كشيد و بكندن گودالى بزرگ مشغول شد. كار از صبح تا غروب بطول انجاميد. بهنگام غروب آخوند، شتر را بگودال كشانيد و خود در لبه گودال ايستاد و كار شتربینوا را بساخت. چون کار به پایان رسید از كرده خود پشيمان شد و شيطان را لعنت گفت. بناگاه شيطان با چهره اى اخم آلود در برابر او ظاهر شد وگفت:
ـــ لعنت بر تو و جد و آباء تو باد! از صبح تا بحال ترا مى نگريستم كه چگونه مى خواهى شتر را بزير كشى وچه خواهى كرد؟ و راهى بنظر من كه شیطان باشم نمى رسيد تا آخرالامر قصد ترا از كندن گودال دانستم. بخدا سوگند كه اين طريق بفكر من كه شيطان هستم نمى رسيد و تنها از آخوندا برمی‌آید.!



دو نمونه دیگر را که فقیر در عهد جوانی در جنگ خطی مرحوم دهقان خراسانی باز خوانده و بخاطر سپرده ام نمونه اول ماجرای فقیه و غلام محمود غزنوی است مى گويند:
سلطان مومن و كافر كوب محمود غزنوى (۱) نورالله مرقده و رحمت الله عليه!! بارها به هندوستان حمله کرده و شهر‌ها را ویران ساخت و به آتش کشید و جماعت عظيمى را بكشت و گنجهاى فراوان بدست آورد و پسران و دختران فراوان هند را اسير كرد و با خود به غزنين آورد. و شمارى از آنان را به اطرافيان خود بخشيد. در زمره آنان جوانی‌ زيبا صورت بود كه زيبائى جمالش هوش از همگان ربوده بود. سلطان او را به رئيس آیت الله ‌ها که امام جماعت شهر هم بود سپرد تا او را مسلمان كرده و از گمراهى خارج كند و دين بياموزد!!
آیت الله- جوان‌ زيبا صورت را بخانه برد و بهنگام ظهر ختنه گران را دعوت نمود و جشنى برپا نمود واسیر را به سنت اسلام ختنه نمود تا اسلامش كامل گردد! چون شب در رسيد وجشن به پايان آمد آیت الله او را بحجره خود خواند وبارها بحيرت در جمالش نظر كرد. و به دفعات فتبارك الله احسن الخالقين گفت و ان الله جميل و يحب الجمال(خداوند زيباست و زيبائى را دوست دارد) را برلب آورد و براى گريز از وساوس شيطانى و هواجس نفسانى قل اعوذ خواند و به خدا پناه برد. ولى عاقبت ديو نفس بر او غالب شد و عفو ورحمت اميد بست پس چون نره گاوى بيقرار و گسسته افسار عمامه بسوئى و عبا بطرفى افكند وزير لب زمزمه كرد:


عقل و دينم رفت اى ماه منير
اى جوان رحمى بكن بر حال پير


وسپس بجوان فلکزده هجمه برد و آن بى پناه زار تازه مسلمان و غريب دور از ديار را طعمه هوس خود نمود. چند ماهى بر اينحال سپرى شد و آیت الله خبيث دیو پیکر درشت شکم هرشب جوان بيچاره را اسیر خود داشت واسب مراد مى تازاند و شهوت مى راند و هربار كه سلطان محمود حال جوان مى پرسيد و طلب جوان مى كرد آیت الله مى گفت:
ـــ سلطان بسلامت باد! هنوز بايد اين هندى زاده كافر تبار چيزهاى بيشترى از اسلام بياموزد!! تا لايق مصاحبت سلطان گردد.
براين منوال يكشب جوان بيچاره را طاقت از تحمل وزن فقيه درشت پيكر و جور و تعبى كه همه شب از او مى كشيد بسرآمد پس در فرصتى مناسب كه فقيه خسته از كامروائى شبانه در خواب رفته بود اسبى تيز تك بربود و برآن سوار گشت و بگريخت و با رنج فراوان خود را به هندوستان رسيد. كسان جوان او را در برگرفتند و شادىها كردند و بگريستند و از غزنين و ديار و آداب مسلمانان بپرسيدند. او گفت:
ـــ آداب مسلمانان ندانم ولى شیخان مسلمان را سنتى عجيب است. آنان چون نامسلمانى را بدست آرند بهنگام ظهر رجولیتش را با كارد ببرند و چون شب در رسد ...ا.



و سرانجام ماجرای پسر نجار است که:

نجارى پير پسرى تازه سال داشت و برآن بود تا او را نجارى بياموزد اما امام جماعت شهر، راى پسر زده بود تا فقه بياموزد و دين بدست آورد.
نجار پسر را گفت:
ـــ اى نور ديده ى پدر‍! نجارى بياموز تا درب و پنجره و ميز و كرسى و گاو آهن و درشكه و زورق بسازى وهم مردمان را سودمند باشى و هم از عرق جبين نانى به كف آورى و زن بستانى و فرزندان داشته باشى و خدا از تو رضايت حاصل كند كه در اين روزگار فقيهان گرگانند كه در كمين جان و مال و ناموس خلائق در لباس دين پنهانند.
پسر گفت:
ـــ از نجارى چه حاصل كه بايد فقاهت آموخت و دين بدست آورد تاهم دراينجهان باحشمت زيست و هم در آخرت بهشت بدست آورد.
هرچه نجار گفت سود نكرد و عاقبت پسر بخانه شيخ الاسلام رفت تا اسلام بياموزد. چند روزى گذشت . روزى امام خانه را خلوت يافت و در ميانه درس و حديث دستى بر سر وسينه و كاكل جوان كشيد و اندك اندك بر حدت و شدت نوازشها افزود و ناگهان چون نره پيلى دمان گردن و مچ پاى نجار زاده ى بدبخت بچسبيد و او را به رو در افکند كه نجار زاده بيچاره با تلاش بسيار وطلب كمك از نيكان و پاكان و نعره هاى جانسوز الله الله والامان الامان و اغثنى يا غياث المستغيثين( بفريادم برس اى يارى كننده كسانى كه طلب يارى مى كنند) خود را رها كرد و با حال زار و جامه دريده و رنگ پريده خود را نجات داد و دوان دوان خود را به كارگاه پدر رسانيد.

نجار پير چون پسر را ديد حال را دريافت و همانگونه كه اره بر چوب مى كشيد گفت:
ــ اى پسر! ترا گفتم ونپذيرفتى و رفتى تا دين بدست آورى ودين بدست نياوردى و نزديك شد تا فلان خود را هم از دست بدهى. با اين تجربت خدا را سپاسگذار واز اين پس پند پدر گوش كن و اره وتيشه بدست گير وديگر بدنبال دين مگرد!

این چند نمونه مشتی از خروار بود. می‌گویند شیطان اسلام و دین را آورد تا انسان را از خدا دور سازد.
نمونه ها در ادبیات طنز ایران باز هم بسیار است که از آن در می گذرم و خدمت دوستان عرض می کنم که تا جمهوری ولایت فقیه بر پاست از این نوع حوادث بازهم اتفاق خواهد افتاد.
اسماعیل وفا یغمائی.

.........................................
(۱)
این سلطان محمود و این جنایاتی که مرتکب شده است مربوط به پس از -قتل نادر شاه در خواب- است و قدمتی کمتر از ۲۰۰ سال در ایران دارد. از این پس است که قبایل دأعشی اسلام را با زور کشتار و نسلکشی وارد امپراطوری پارس‌ها کردند. و تا پیش از این در امپراطوری پارس‌ها نشانی‌ از دین بربر‌های غربی که به اسم اسلام بخورد پارس‌ها در آسیا و آفریقا دادند نبوده است.