۵.۷.۹۲

واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند، چون بخلوت میروند، آنکار دیگر میکنند


مطلب جالب و خنده دار که در عین حال عصبیت بار می آورد اینست که "امامان شیعه نفی نفس وجسم" ، خود از جمله تقویت کنندگان "نفس و جسم خویش" به شمار می آیند!
 نه تنها برای خویش که دوستان و نزدیکان خویش را نیز به تکلیف تزکیه و قتل نفس سزاوار نمی دانند. به ویژه تقویت جسم و جان خویش را به وسیله زن و زر !
بخصوص زن که در تقویت جسم و جان دمی مسیحایی دارد وهسته اساسی حیات و عشق است. چنانکه حتی الله نیز رسول خویش را وادار به نفی نفس و لذت نکرده و بر عکس به ویژه در برخورداری از لذت زن به پیغمبر دوست داشتنی خویش میفرماید:

یایها النبی انا احللنالک ازوّجک التی ء اتیت اجوهن و ما ملکت یمینک مما افا الله علیک و بنات عمک و بنات عمتک و بنات خالک وبنات خلّک التی هاجرن معک و امراة مومنة ان وهبت نفسها للنبی ان ارادالنبی ان یستنکحها خالصة لک من دون المومنین قد علمنا ما فرضنا علیهم فی ازوجهم و ما ملکت ایمنهم لکیلا یکون علیک حرج و کان الله غفورا رحیما .


ترجمه:‌ ای پیامبر ، ما همسرانت(یعنی) انانی را که مهر‌شان را داده‌ای ، بر تو حلال داشته ایم، و آنانی را که خداونداز طریق فئ و غنیمت به تو بخشیده است، و ملک یمین تو هستند، و هچنین دختران عمویت و دختران عمه ات و دختران دایی ات، و دختران خاله ات که همراه با تو هجرت کرده اند، و نیز زن مومنی را که خویشتن را به پیامبر ببخشد ـ به شرط آنکه پیامبر بخواهد او را به همسری خود در آورد ـ که این خاص تو و نه سایر مومنان است، خود بخوبی میدانیم که برای ایشان در مورد همسرانشان و ملک یمینهایشان چه چیز‌ها یی چیز هایی مقرر داشته ایم، تا( در نهایت) برای تو محظوری! نباشد، و خداوند امرزگار و مهربان است. 


بنظر می آید که بهترمی بود که مترجم محترم بجای کلمه محظور که ممنوع و حرام و ناروا معنی میدهد که خود عربی است اصل کلمه ذکر شده در آیه را که ( حرج) است و معنی گناه و در عین حال تنگی و فشار را نیز میدهد بکار میبرد معنی و مقصود درست تر افاده می گردید چنانکه در ترجمه ابوالقاسم پاینده "حرج تکلیف" معنی شده است.


بهر حال ملاحظه میگردد که الله تعالی خود در تقویت خواهش‌های نفسانی دوستان خود کریم و رحیم است. چنانکه ام المومنین عایشه زن جوان ومقبول پیغمبر از این عنایت الله نسبت به پیغمبرش به خشم امده خطاب به آنحضرت گفت: « انی اری ربک یسارع فی هواک» یعنی میبینم خدایت به انجام خواهش‌های نفسانی تو می شتابد!


حتی باری تعالی در آیه‌های متعدد که شمار آن بیشمار است ارضای نفس مرد را بوسیله زن در آن دنیا نیز وعده داده است، بر علاوه ء که از حوریان که معنی ( سفید پوست سیاه چشم مشخصه اصلی‌ زنان پارسی که آرزوی اعراب در دوران باستان بودند) را می دهد نام میبرد حتی از ذکر سن و پستان‌های انارین سفید پوستکان سیاه چشم ( حور) برای مومنین و پرهیزگاران در آن دنیا سخن به فراوانی رفته است .


چنانچه حق تعالی می فرماید: "ان للمتقین مفازا ـ حدائق واعنبا ـ وکواکب ا ئرابا"
این نکته نباید ناگفته بماند که در ادیان سامی زن وسیله تعیش مرد بوده و خود شامل امتیازات و برتری‌های که از سوی الله تعالی برای مردان داده شده نمی باشد، چنانکه در هیچ جای کتاب اسمانی ذکر به عمل نیامده که زنان پرهیزگار را، با مردان کمر پر و دارای بازوان قوی و شانه‌های ستبر روی تخت‌های ردیف شده جفت همدیگر گردانیم!

 در حالیکه الله تعالی به مردان وعده میدهد که بی‌ گمان پرهیز گاران(مردان) در مقام امن هستند در میان باغها و چشمه ساران جامه هایی از ابریشم نازک و ابریشم ستبر در بر کرده رو به روی یگدیگرند! آری چنین است ، آنان را جفت حوریان درشت چشم گردانیم .

به این حساب حتی سرنوشت زنان که در این دنیا شوهران داشتند معلوم نیست ، زیرا حق تعالی همه پرهیزگاران را جفت سفید پوستان سیاه چشم بهشتی میسازد!
 کدام مردی پیدا خواهد شد که از این رحمت انکار نماید!


بدینگونه است که زن، فاقد ارزش‌های انسانی در ادیان سامی تلقی میگردد. و چون کالا و ابزار در دست و اختیار مرد است. و برای تعیش مرد افریده شده است . چنانکه در کتاب یهود در تورات امده و از روی آن قرآن کتاب مسلمان‌ها نقل به عمل آورده است میگوید : « و خداوند خوابی گرانی بر آدم مستولی گردانید تا بخفت ، و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد . و خداوند آن دنده را که از آدم گرفته بود ، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد .» (تورات ،کتاب پیدایش ، باب ۲) 

محمد بن جریر طبری که مفسر قرآن است و تفسیر کبیر از او میباشد در جلد اول تاریخ الرسل و الملوک در رابط به اینکه زن را الله برای آرامش آدم خلق نموده مینویسد : « و خدا آدم را در بهشت مقر داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گیرد و لحظه‌ای بخفت و چون بیدار شد زنی را بالای سر خود دید که خدای از دنده ء او خلق کرده بود و از او پرسید کیستی ؟
گفت : زنی هستم
گفت: برای چی خلق شدی ؟
گفت تا به من آرام گیری. »


گرچه به گمان نزدیک به یقین و منطقی تر، خداوند نخست باید زن را آفریده باشد، و از دامن زن مرد را آفریده باشد چنان که این اصل تا به امروز تداوم دارد. و مثال دیگر که حضرت عیسی را از دامن مریم افرید، و بدین گونه نوع خلقت انسان را نشان داد.
اما بهر حال چون کاتبان کتب همه نرینه بوده اند و برای اینکه خود را برتر از زن نشان داده باشند و گویند که زن برای معیشت انها آفریده شده به واژگونه سازی متوسل گردیده اند.

 دراثر این واژگونه سازیها و تحریف‌ها بوده که مفتییان شرع و امامان توانستند زن را نه تنها محکوم خویش بسازند، بلکه به مثابه منبع نشاط و لذت و تقویت نفس و جسم ، قباله، غارت و تجاوز بر آن را نیز بر خود حلال بسازند، همزمان سعی نموده اند که دیگران را از تلاش به این منبع حیات در پهلوی سایر نعمات لازمه ء زندگی در دنیا محروم گردانیده تا این محرومیت را با صبر و حوصله و تقدیر متقبل گردند.

و اصل تزکیه نفس و خوار داشتن جسم را در دنیا به مثابه نردبان رسیدن به عشق واقعی که همانا منظور الله است اشاعه داده اند.

در حالیکه پایان آن عشق هم حور است و شراب است و بره‌های بریان ! (یعنی‌ تمام آرزو‌های عرب بادیه نشین که نان از آرد هسته خرما میخورد، شیر شتر مینوشید، با شاش شتر حمام میکرد، و در طوفان شن بسر می‌برد و تنها کاخی که میشناخت چادر سیاه‌ای بود که از پشم شتر ریسیده شده بود.)

 کاری که نموده اند اینست که قرض را به دیگران به وعده گذاشته اند و نقد را چار دست و پای خود گرفته اند. و نه تنها این بلکه ذات زن را تلاش نموده اند بد جلوه داده و آن را مایه فساد و شرر دانسته و همزاد شیطان بخوانند ، در حالیکه خود یکشب را نمی توانستد و نمی توانند بدون این شیطان بخوابند. در نظر این مفتیان شرع زن آزاد نیست و در انسان اسیر بنا بر عدم ازادی و اختیار نفس زایل میشود و جسم ضایع.
و این کار یعنی زندانی داشتن زن عمدا" از سوی بیضه داران مذهب و حاکمان شرع بر جامعهء زن تحمیل میگردد تا خود صاحب نفس زنان باشند و زنان خود ، نفس خویش را بنا بر حکم شرع تابع آنها بدانند.

هیچ نظری موجود نیست: