۸.۵.۹۸

مگر در نهر تنهایی چه میشویند



صدای آب میآید 
مگر در نهر تنهایی چه میشویند؟ 
لباس لحظه ها پاکست

میان آفتاب هشتم دی ماه 
طنین برف، نخهای تماشا، چکه های وقت
طراوت روی آجرهاست
روی استخوان روز
چه میخواهیم؟ 
بخار فصل, گرد واژه های ماست
دهان گلخانه فکرست
سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب میبینند
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک میگویند 

چرا مردم نمیدانند که لادن اتفاقی نیست
نمی دانند در چشمان دمجنبانک امروز 
برق آبهای شط دیروز است؟ 
چرا مردم نمیدانند که در گلهای ناممکن هوا سردست؟ 

 کتاب حجم سبز، چکامه آفتابی، سهراب سپهری





هیچ نظری موجود نیست: