میفرمایند چندین میلیون سال از پیدایش آدمیان بر روی زمین میگذرد. و درزای زندگی انسانی بر روی کره زمین، قدمتی میلیونی دارد. صرف نظر از اینکه آگاهیهای ناقص بشر امروزی درست باشد و یا خیر، یک مطلب بیشک و بی تردید، حقیقت محض است. این حقیقت دردناک که آدمیانِ چند میلیون سال پیش با آدمیان امروزی کوچکترین تفاوتی از نظر اخلاق و روحیات نداشته و از روز نخست پیدایش دچار دیوهای هفتگانه، غرور و نخوت، حسد و بدخواهی، آز و طمع، خشم و غضب، شکم پرستی و زیاده خواهی، خسّت و تنگ چشمی، تنبلی و تنپروری بوده، هستند و خواهند بود. و تازمانی که این دیوها در درون آدمی باشد هیچ راهی بجز اخراج از بهشت و اجبار تحمل زمین و زیستن در کنار دیگر خبثا، برایش متصور نیست.
اما میتوان بگونهای بسیار ساده آرامش را به آدمی برگرداند، و زندگی فانی و باقی را برایش تا حدودی هر چند در دوزخ و در میان آتش، تحمل پذیرتر کرد.
چون از روده درازی بسیار بیزارم بسرعت و به اختصار اشاره میکنم که عاقل را همین یک اشاره بس است و دیگر کسان هم بروند با مشکل خود تا قیامت بسوزند و بسازند.
کنترل دست و دهان، تنها راهی است که آدمیان را بخرسندی و دلشادی در روی زمین و آرامش در ابدیت رهنمود میسازد.
۱- کنترل دهان، برای برقراری اعتدال خوردن و آشامیدن، و پرهیز از گفتار زیاده و بیهوده. یعنی این سوراخ را نگهبانی گذاشتند تا جلو ورود و خروج ضایعات و زیادتها را بگیرد. بهمین سادگی.
۲- کنترل دست، برای جلوگیری از دراز شدن آن بداشتههای دیگران، اعم از مال و زن و کودک ، و بازداشتن آن از کوفتن برسرِ ناتوان و کوچکتر.
بگفتاری دیگر همه را رها کردن و تنها برسرِ همین دو عضو آقا بودن تا دیگران را بدرد نیاورند. و در نتیجه و بر اساس جبرِ هر چه کنی بخود کنی، پژواک کردار این دو به منبع و چشمه برنگردد.
آن خوشی که به اقبال ناپایدار وابسته است، و مردمان جهان را چنین برنج و تلاش وامیدارد، وهمی و خیالی بیش نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر