در ادیانِ ساخته شده توسط آدمی، چه ادیانی که بتهای دیدنی و لمس کردنی داشتند و چه ادیانی که بتهای تاریخی و نادیدنی، از خداوند بعنوان چوپان نام برده میشود! و در نزد آدمیان، گوسپند بودن یعنی نهایت ساده اندیشی و تسلیم و پیروی کور و بیچون و چرا! و چوپان کسی است که این گروهی که خود توان اندیشیدن و پیدا کردن راه را ندارند، براه میبرد و هدایت میکند. آنها که ادیان را ساختند، از پیش میدانستند که کدامین دسته و گروه از جمله پیروانِ شان خواهند بود و بهمین سبب خدایشان را چوپان نامیدند! و خردمندان ایرانی برای تمسخر مذهبیون چنین میگویند:
یارب تـو گـلـم سـرشـتـه ايـی، مـن چـه کـنـم؟
ايـن پـشـم و قـصـب تـو رشـتـه ايـی، مـن چـه کـنـم؟
هـر نـيـک و بـدی کـه از مـن آيـد بـوجـود ،
تـو بـر سـر مـن نـوشـتـه ايـی، مـن چـه کـنـم؟
پس داستان بهشت و جهنم دیگر چیست، اگر من گوسپندم و تو چوپان، اگر من مسلمم (تسلیم محض) و تو الله (راهنما)؟
و دیگر اینکه:
چوپان بالای تخته سنگی رفت و به گوسپندان گفت:
با هم باشید و از هم جدا نشوید تا گرگها آسیبی بشما نزنند!
سپس پایین آمد و گله را بطرف کشتارگاه هدایت کرد .
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا می وشیر وانگبین خواهد بود
گر ما می ومعشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر