۶.۶.۹۳
غریق لطف آن دریا نگاهم
به چشمان پری رویان این شهر
به صد امید می بستم نگاهی
مگر یک تن از این نا آشنایان
مرا بخشد به شهر عشق راهی
به هر چشمی به امیدی که این اوست
نگاه بی قرارم خیره می ماند
یکی هم زین همه ناز آفرینان
امیدم را به چشمانم نمی خواند
غریبی بودم و گم کرده راهی
مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران
که زیر لب مرا دیوانه خواندند
ولی من چشم امیدم نمی خفت
که مرغی آشیان گم کرده بودم
ز هر بام و دری سر می کشیدم
به هر بوم و بری پر می گشودم
امید خسته ام از پای ننشست
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه دیدار و پرهیز
رسیدم عاقبت آنجا که او بود
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
ز خود بیگانه از هستی رمیده
ازین بی درد مردم رو نهفته
شرنگ نا امیدی ها چشیده
دل از بی همزبانی ها شکسته
تن از نا مهربانی ها فسرده
ز حسرت پای در دامن کشیده
به خلوت سر به زیر بال برده
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
به خلوتگاه جان با هم نشستند
زبان بی زبانی را گشودند
سکوت جاودانی را شکستند
مپرسید ای سبکباران مپرسید
که این دیوانه از خود به در کیست
چه گویم از که گویم با که گویم
که این دیوانه را از خود خبر نیست
به آن لب تشنه می مانم که ناگاه
به دریایی درافتد بی کرانه
لبی از قطره آبی تر نکرده
خورد از موج وحشی تازیانه
مپرسید ای سبکباران مپرسید
مرا با عشق او تنها گذارید
غریق لطف آن دریا نگاهم
مرا تنها به این دریا سپارید.
فریدون مشیری
به صد امید می بستم نگاهی
مگر یک تن از این نا آشنایان
مرا بخشد به شهر عشق راهی
به هر چشمی به امیدی که این اوست
نگاه بی قرارم خیره می ماند
یکی هم زین همه ناز آفرینان
امیدم را به چشمانم نمی خواند
غریبی بودم و گم کرده راهی
مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران
که زیر لب مرا دیوانه خواندند
ولی من چشم امیدم نمی خفت
که مرغی آشیان گم کرده بودم
ز هر بام و دری سر می کشیدم
به هر بوم و بری پر می گشودم
امید خسته ام از پای ننشست
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه دیدار و پرهیز
رسیدم عاقبت آنجا که او بود
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
ز خود بیگانه از هستی رمیده
ازین بی درد مردم رو نهفته
شرنگ نا امیدی ها چشیده
دل از بی همزبانی ها شکسته
تن از نا مهربانی ها فسرده
ز حسرت پای در دامن کشیده
به خلوت سر به زیر بال برده
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
به خلوتگاه جان با هم نشستند
زبان بی زبانی را گشودند
سکوت جاودانی را شکستند
مپرسید ای سبکباران مپرسید
که این دیوانه از خود به در کیست
چه گویم از که گویم با که گویم
که این دیوانه را از خود خبر نیست
به آن لب تشنه می مانم که ناگاه
به دریایی درافتد بی کرانه
لبی از قطره آبی تر نکرده
خورد از موج وحشی تازیانه
مپرسید ای سبکباران مپرسید
مرا با عشق او تنها گذارید
غریق لطف آن دریا نگاهم
مرا تنها به این دریا سپارید.
فریدون مشیری
در حالی که ایرانیها اجازه رسیدن به اطلاعات با سرعت بالا را از طریق بی سیم ندارند، چینیها خود را با سرعت فراصوت با زیر دریائیهای اتمی به دورترین نقاط دنیا میرسانند.
در حالی که ایرانیها هنوز گرفتار مشتی منگول عقب مانده، بیسواد، بیخاصیت، شوم، مرده متحرک، مخ لهیده، مجنون زائل عقل پیر خرفت مثل مکارم، مصباح و جنتی هستند که استفاده از شبکههای اینترنتی را راه رسیدن به فاحشه خانه میدانند، و نگران سرعت رسیدن مردان! مسلمان به فاحشه خانهها هستند و به همین دلیل هم اینترنت با سرعت بالا را مخالف با موازین شرعی! شمرده اند، دنیا با سرعت صوت به طرف مدرنیز شدن بیشتر، یعنی رفاه بیشتر که منجر به راحتی و خوشی و خوشبختی بیشتر برای نوع بشر شده یعنی همان هدفی که خداوند برای آن ۱۲۴ هزار پیغمبر به زمین فرستاده است، میباشند.
در اخبار داریم:
زیردریایی فراصوت چین: شانگهای تا سانفرانسیسکو در ۱۰۰ دقیقه!
چین از طرح زیردریایی جدید رونمایی کرد که با استفاده از حبابهای زیر آب، قادر به رسیدن به سرعت مافوق صوت است.این زیردریایی بر پایه فناوری شوروی سابق در زمان جنگ سرد و توسط محققان آزمایشگاه انتقال حرارت و جریان موسسه فناوری هاربین(Harbin) توسعه یافته است. یکی از بخشهای مهم این زیردریایی مافوق صوت، طراحی یک موتور موشک پر قدرت زیرآبی است که محققان در حال کار بر روی این قسمت هستند.
مکارم شیرازی: خدمات اینترنت پرسرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر کاری بر خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است!!
اگر پدیده رضا شاه در این مملکت ظهور نکرده بود، و آخوندهای منگول قاجاری بر سر کار مانده بودند، ایرانی اینک سوار بر الاغ بین شهرها رفت و آمد میکرد و برای رفتن به خارج از ایران هم میبایستی نخست سوار کاروان شتر شده و به کشورهای همسایه رفته و از آنجا سوار هواپیما شود و به کشورهای دور تر برود، چرا که منگولهایی مانند مکارم شیرازی فتوا میدادند که چون هواپیما میتواند به سرعت آدمها را به خارج برده و آنها را سریع به فاحشه خانههای خارجی برساند، پس خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است!! یعنی هواپیما بی هواپیما، قطار بی قطار، ماشین بی ماشین، و همین الاغ و شتر که یواش یواش آدمها را به فاحشه خانه میرساند، خوب، شرعی و موافق موازین اخلاقی و انسانی است!!
در اخبار داریم که کپی منگول مکارم در عربستان، یک آخوند وهابی نیز فتوایی به همین اندازه احمقانه صادر کرده مبنی بر اینکه:
استفاده از عابر بانک حرام است!!
به نوشته سایت عصر نفت، این آخوند وهابی در پاسخ به استفتاء یکی از هوادارانش که صاحب یک فروشگاه طلا فروشی است، در این باره گفت: با توجه به اینکه خریداری که هنگام خرید از عابر بانک استفاده میکند، به طور مستقیم پولی را به فروشند نمیپردازد، لذا این معامله عقدی باطل به شمار می رود و جایز نیست که صورت گیرد!
این مفتی وهابی در ادامه افزود: برای مثال هنگامی که یک فرد برای خرید طلا می رود، بعد از پسندیدن چون پول زیادی همراهش نیست و از عابر بانک استفاده می کند، در واقع همان لحظهای که طلا را دریافت می کند، پول را به فروشند نداده، لذا خرید و فروش شرعی صورت نگرفته و این معامله باطل است!
غربیها در رقابت با یکدیگر برای تقسیم خاورمیانه در بین خودشان و چپاول ثروتهای مردم این منطقه، وحشیانهترین عملیات را انجام میدهند، همان کاری که در تاریخ دنیا بارها انجام دادهاند! ( برای نمونه از ریشه سوزاندن بومیان آمریکا، و آفریقا )
پیش از آنکه باراک اوباما حرفش را درباره آمادگی پیشمرگها برای بازپس گیری سد موصل به پایان برساند، "داعش" با ارسال فیلمی ویدئویی تصویری را منتشر کرد که در آن سر یک شهروند امریکایی سر بریده می شد و در پایان با تهدید امریکا به زبان انگلیسی می گفت: «همه شما را غرق در خون خواهیم کرد.»
این اظهارات بعد از کشتار گستردهای که سراسر سوریه و عراق را در بر گرفت، بیان شد. همان کشتاری که امریکا و اتحادیه اروپا به آن بیاعتنا بودند و در برابر آن سکوت اختیار کردند. همان سکوتی که به نوعی غرق شدن استانهای تحت کنترل داعش در حمام خون را ترغیب می کرد و مجوز کشتار در حق همه شهروندان را می داد. در سوریه دیدیم که چه خونها ریخته شدند و در عراق چه حمام خونی به پا شد. و اکنون می بینیم که تروریستها بر روی خون رژه می روند در حالی که احساسات مذهبی و کینههای دفن شده طایفهای بیش از پیش غلیان می یابند.
قبل از فروپاشی کارتونی ارتش عراق، داعشی هایی که از زندانهای سوریه و ابو غریب در عراق فرار کرده بودند، تهدید می کردند که گردن زدنها و سر بریدنهایشان را دوباره تکرار می کنند. دقیقا همان کاری که قبل از دستگیریشان در سوریه و قبل از آن در عراق انجام می دادند. در مورد عراق همچنان این پرسش مطرح است:
۵.۶.۹۳
صفت شراب داری تو به مجلسی که باشی
صفت خدای داری چو به سینهای درآیی
لمعان طور سینا تو ز سینه وانمایی
صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی
همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی
صفت شراب داری تو به مجلسی که باشی
دو هزار شور و فتنه فکنی ز خوش لقایی
چو طرب رمیده باشد چو هوس پریده باشد
چه گیاه و گل بروید چو تو خوش کنی سقایی
چو جهان فسرده باشد چو نشاط مرده باشد
چه جهانهای دیگر که ز غیب برگشایی
ز تو است این تقاضا به درون بیقراران
و اگر نه تیره گل را به صفا چه آشنایی
فلکی به گرد خاکی شب و روز گشته گردان
فلکا ز ما چه خواهی نه تو معدن ضیایی
نفسی سرشک ریزی نفسی تو خاک بیزی
نه قراضه جویی آخر همه کان و کیمیایی
مثل قراضه جویان شب و روز خاک بیزی
ز چه خاک میپرستی نه تو قبله دعایی
چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید
عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی
و عجبتر اینک آن شه به نیاز رفت چندان
که گدا غلط درافتد که مراست پادشاهی
فلکا نه پادشاهی نه که خاک بنده توست
تو چرا به خدمت او شب و روز در هوایی
فلکم جواب گوید که کسی تهی نپوید
که اگر کهی بپرد بود آن ز کهربایی
سخنم خور فرشتهست من اگر سخن نگویم
ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی
تو نه از فرشتگانی خورش ملک چه دانی
چه کنی ترنگبین را تو حریف گندنایی
تو چه دانی این ابا را که ز مطبخ دماغ است
که خدا کند در آن جا شب و روز کدخدایی
تبریز شمس دین را تو بگو که رو به ما کن
غلطم بگو که شمسا همه روی بیقفایی .
مولانا
امر به معروف و نهی از منکر که میگن اینه!
تصور کنید توی ایستگاه اتوبوس منتظر هستید که فردی به شما می رسد و شترق پس گردنی محکمی به شما میزند و به شما که وحشت کرده اید، زل میزند. شما گیج میشوید و نمیدانید که باید چکار کنید. شاید با او صحبت کنید، شاید عصبانی بشوید و کتک کاری کنید و ...
به هر حال آن روز میگذرد و فردا آن واقعه باز هم تکرار میشود. پس فردا، روز بعد، ماهها و سالها...
شما هر کاری که به ذهنتان رسیده است انجام داده اید تا جلوی این کار را بگیرید، ولی او ول کن ماجرا نیست و اعتقاد دارد که برای داشتن جامعهای بهتر و صلاح همگانی، هر انسانی موظف است که هرجا گردن دید، یکی بزند پسش. حتی یکی سری کتاب و جزوه دارد که در آن یک سری پزشکان گفته اند ضربه زدن به پس گردن ۷۰ درصد احتمال ابتلا به ده هزار نوع بیماری را کاهش میدهد.
تلاشهای شما برای اینکه به او بفهمانید عقایدش چرت و پرت هست و حتی اگرهم درست هست شما علاقهای به اجرای آنها ندارید، فایدهای ندارد و او را عصبانی میکند و محکم تر پس گردنتان میزند، چون او از توهین به عقایدش به شدت عصبانی میشود، حتی عدهای از مسافرین اتوبوس هم با او موافق هستند که شما نباید به عقاید او توهین کنید و آنها را چرت و پرت بنامید. از نظر آنها، حالا یک پس گردنی روزانه که کسی را نکشته و حتی اگر او اشتباه هم بکند به هر حال به ریسکش نمی ارزد که احتمال ابتلا به ده هزار نوع بیماری را در خودتان به میزان ۷۰ درصد افزایش دهید.
این وضعیت سالها ادامه پیدا میکند و شما مردمی را می بینید که صبحها به صورت گروهی به یکدیگر پس گردنی میزنند و هرکسی که بخواهد جاخالی بدهد را چپ چپ نگاه میکنند...
شاهین س - پس گردن مشاع +google
اشتراک در:
پستها (Atom)