۱۰.۱۱.۹۲
عظمت، هیبت و اقتدار یگانهای ویژه ترکیه برای ورود به یک خانه!...... به این میگن عملیات ویژه...!
در یک عملیات جستجو، نیروهای ویژه ترکیه ای قصد ورود به یک خانه را دارند. بدون توضیح بیشتر شما را دعوت می کنیم تا انتها فیلم را ببینید.
منبع
منبع
به دنبال تهدید گروه تروریستی القاعده به انجام عملیات انتحاری در ترکیه، جنگندههای این کشور به مواضع تروریستها و یاران پیشین خود حمله کردند.
رسانههای ترکیه گزارش میکنند جنگندههای ارتش ترکیه یک کاروان وابسته به گروه «دولت اسلامی عراق و شام» موسوم به «داعش» را در شمال سوریه، هدف قرار دادند.
داعش، شاخه نظامی القاعده به شمار میآید که در عراق و سوریه فعال است.
به گزارش خبرگزاری یو بیای ترکیه، ارتش این کشور در بیانیهای اعلام کرد که جنگندههای «اف-۱۶» این کشور، یک کاروان شامل چند خودروی زرهی وابسته به داعش را هدف قرار دادند.
بنا بر این بیانیه، این حمله که در منطقهای در مرز سوریه با ترکیه صورت گرفته، به منهدم شدن یک خودروی پیک آپ و یک اتوبوس انجامید.
این برای چندمین بار است که ارتش ترکیه به طور مستقیم با نیروهای مسلح وابسته به القاعده در سوریه درگیر میشود. و انگیزه این کار نیز، تهدید القاعده به انجام عملیات انتحاری در ترکیه است.
شدت گرفتن این درگیریها در مناطق مرزی با ترکیه باعث شد که این کشور روز اول بهمن ماه جاری، گذرگاههای مرزی خود را با سوریه تا اطلاع ثانوی ببندد؛ به ویژه آنکه کنترل گذرگاه مهم بابالهوا به دست نیروهای داعش افتاد.
گزارشها حاکی از آن است که از آن هنگام، کاروانهای حامل کمکهای انسانی در ترکیه متوقف شده است چرا که به هیچ کس اجازه عبور و مرور از گذرگاهها داده نمیشود.
منبع
محمد مرسی رئیس جمهور جنایتکار اخونی و مخلوع مصر مانند کفتاری در قفس!
سایتهای اینترنتی صحنهای را از جلسه دیروز دادگاه رئیس جمهور برکنار شده مصر منتشر کردند که وی در آن بسیار خشمگین به نظر میرسید.
"محمد مرسی" در این بخش از فیلم منتشر شده از دادگاه با خشم شدید از قاضی میپرسد : "تو چه کسی هستی؟ میدانی من کجا هستم؟"
قاضی هم فورا به او پاسخ داد: "من رئیس دادگاه جنایی مصر هستم".
فعالان با انتشار این بخش از دادگاه و فریادهای محمد مرسی، سئوالات بسیاری را در خصوص منظور مرسی از این که پرسیده است "من کجا هستم؟"، مطرح کردند.
جلسه بعدی دادگاه به ۲۲ فوریه موکول شد.
(دست راست مرسی زیر سر اخوانی جنایت کار دیگر، اردوغان. اگر مردم ترکیه یک ذره غیرت کنند این جنایت کار هم مانند مرسی به قفس سپرده خواهد شّد.)
منبع
در حالی که پسر دزد، رانت خوار، فراریی و رشوه گیر اردوغان دیکتاتور ترکیه راهی دادگاه میشود.... رد پای دختر اردغان نیز در فساد این کشور دیده شد.
اردوغان دیکتاتور ترکیه برای نجات پسر خلافکارش از زندان طرح تغییر قانون اساسی این کشور در رابطه با قوه قضاییه را به مجلس ترکیه داده است که موجب کتکاری هر روزه در مجلس میشود.
منتقدین می گویند که اردوغان از انجام تحقیقات درباره خانواده خود جلوگیری می کند. گفته می شود پسر نخست وزیر ترکیه نیز در پرونده فساد مالی ۸۶ میلیارد یورویی از پولهای نفت ایران که به کابینه دولت اردغان رشوه داده شده تا به جای لیر ترکیه طلا به ایران وارد شود، دست دارد اما اردوغان با اعمال فشار موجب شده تا وی تا کنون بازداشت نشود.
پسر نخست وزیر ترکیه برای پاسخ دادن به پرسش هایی در خصوص بزرگترین پرونده فساد مالی این کشور که در رابطه با چپاول پول نفت مردم ایران است، به دادگاه می رود.
در رابطه با فساد مالی ترکیه سایت خودنویس مینویسد:
رجب طیب اردوغان درحالی جهت مذاکره با روحانی وارد تهران شد که هنوز سایه فساد اقتصادی از روی خانواده و نزدیکان او برداشته نشده است و گفته میشود این بار پای سمیه اردوغان به پرونده فساد اقتصادی ترکیه باز شده است.
نخست وزیر ترکیه قرار است علاوه بر ملاقات با معاون اول رییس جمهوری و شرکت در مذاکرات مشترک دو کشور با حسن روحانی رییس جمهوری ایران نیز دیدار کند.
۹.۱۱.۹۲
لختی نشست و رفت
دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
وز معبر قوافل ایام رهگذر
با میوه ی همیشگیش ،سبزی مدام
ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر
او در جوار خویش
دیده ست بارها
بس مرغهای مختلف الوان نشسته اند
بر بیدهای وحشی و اهلی چنارها
پر جست و خیز و بیهوده گو طوطی بهار
اندیشناک قمری تابستان
اندوهگین قناری پاییز
خاموش و خسته زاغ زمستان
اما
او
با میوه ی همیشگیش ، سبزی مدام
عمری گرفته خو
گفتمش برف ؟ گفت : بر این بام سبز فام
چون مرغ آرزوی تو لختی نشست و رفت
گفتم تگرگ ؟ چتر به سردی تکاند و گفت
چندی چو اشک شوق تو ، امید بست و رفت .
مهدی اخوان ثالث
آیا شما ایرانی هستید؟
هیچ جای دنیا تر و خشك را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس از پنج سال در به دری و خون جگری هنوز چشمم از بالای صفحه ی كشتی به خاك پاك ایران نیفتاده بود كه آواز گیلكی كرجیبانهای انزلی به گوشم رسید كه «بالام جان، بالام جان» خوانان مثل مورچههایی كه دور ملخ مردهای را بگیرند دور كشتی را گرفته و بلای جان مسافرین شدند و ریش هر مسافری به چنگ چند پاروزن و كرجی بان و حمال افتاد. .....
..... ولی میان مسافرین كار من دیگر از همه زارتر بود چون سایرین عموما كاسبكارهای لباده دراز و كلاه كوتاه باكو و رشت بودند كه به زور چماق و واحد یموت هم بند كیسهشان باز نمیشود و جان به عزرائیل میدهند و رنگ پولشان را كسی نمیبیند. ولی من بخت برگشتة مادر مرده مجال نشده بود كلاه لگنی فرنگیم را كه از همان فرنگستان سرم مانده بود عوض كنم و یاروها ما را پسر حاجی و لقمة چربی فرض كرده و «صاحب، صاحب» گویان دورمان كردند و هر تكه از اسبابهایمان مایهالنزاع ده راس حمال و پانزده نفر كرجی بان بیانصاف شد و جیغ و داد و فریادی بلند و قشقرهای برپا گردید كه آن سرش پیدا نبود.
شاید کبوتر ها و شاید چلچله ها
ز دهکده های جهان من
بیراهه ها از سینه ی متروك گورستان غم ها
با شاهراه شهرها پیوند می یابند
ما اشکهامان را فشاندیم
ما دستمال سبز و خیس خویشتن را
بر نرده های زنگدار این ضریح خالی از هر چیز بستیم
اما غروبی هست در بیرون و صدها مرغ بی نام
(شاید کبوتر ها و شاید چلچله ها)
در آسمان پرواز دارند
ما در غروب نامهامان اشکهامان را فشاندیم.
رضا براهنی
از یادهای بامدادان– از دفتر شبی از نیمروز
اشتراک در:
پستها (Atom)