۱۰.۳.۹۲

دشمنان زلالی آب و درخت پر شکوفه


آن‌ها دشمنان اميدند ، عشق من
دشمنان زلالی آب
و درخت پر شکوفه

دشمنان زندگی در تب و تاب

آن‌ها برچسبِ مرگ بر خود دارند
دندانهائی پوسيده و گوشتی فاسد
بزودی می‌میرند و برای هميشه میروند

آری عشق من
آزادی
نغمه خوان
در جامه نوروزی
بازو گشاده می‌‌آيد
آزادی در اين کشور.

ناظم حکمت چکامه سرای یونانی




Cara Delevingne for W Magazine February 2013 by Mikael Jansson












بارشِ تابنده به سر.... باغِ فروزنده نگر


چین وُ شکَن می شکند
قصۀ آیینه مگو
نیست یکی آینه را
تابِ نظر بر رخِ او
بر قدمش می شکفد
دانۀ دیوانه نِگَر
ابرِ نوازنده ببین
بارشِ تابنده به سر
باغِ فروزنده نگر
خانۀ خورشیدِ بشر
میوۀ مَه بر طبق اش
اخگر از او داده خبر
آگهِ فرزانه نگر
بی سخنی گشته مُبین
پرتوِ آینده نگر
از دو جهان گشته برین
گَردِ رَهَت سُرمه کُنَد
دیدۀ بینندۀ آن
مستِ تو تن تا به ابد
بر فَلَک وُ چرخِ زمان
بوسۀ بالنده نگر
بر دلِ زندانیِ ما
توشۀ ره داده اگر
دیدۀ بارانیِ ما
گرگِ غمَت آمد وُ بُرد
حوصله وُ تاب وُ توان
چهره نما در شبِ ما
در بُنِ فریاد وُ فغان
بادۀ آزادیِ جان
خورده مگر دشت وُ دَمَن
کز نفسِ گرمِ خوشت
مست وُ رها گشته زَمَن.

رضا بی شتاب

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات



در داستان طوطی و بازرگان مثنوی مولوی ما شاهد دو سبک زندگی متضاد هستیم:
- زندگی در محدوده ای امن ولی بدون لذت بردن از آزادی
- و زندگی در گستره ای نا محدود و پر خطر ولی همراه با لذت آزادی.

این داستان عمدتا درباره ی آموزش انسان و حرکت او از نظام اسارت ، به نظامی متضاد آن ؛ یعنی رهایی است. طوطی در ابتدا اسیر است ، در قفس خود را به مردن می زند و هنوز( نه آزاد ) است و در نهایت به آزادی می رسد و( نه اسیر ) می شود.

آموزشی که در این داستان داده می شود ، پاسخی نمادین به این پرسش است که پیامدهای نفی یا انکار آزادی چه می تواند باشد؟ دستاوردهای نظام رهایی ، به تدریج نتیجه ی نفی و انکار آزادی را در داستان به ما نشان می دهد.  اگر طوطی به تقابل بین آزادی و رهایی پی نبرد و از اسارت به سمت رهایی حرکت نکند ، مرگ در قفس و تجربه نکردن پرواز نصیب او خواهد شد و داستان به ما نشان می دهد که در صورت نفی آزادی ، مرگ و فراموشی در قفس سرنوشت منکر آزادی است. زیرا نقشی که طوطی بازی می کند ما را به این سوق می دهد که قفس در تقابل با باغ است و طوطی ِ قبل از رهایی منفعلی است که در تقابل با طوطیان فعال هندوستان است و مرگ نیز در تقابل با زندگی است و همه این تقابل ها و تضاد ها در مربع گریماس قابل پی گیری است.
از نظر ساختاری داستان طوطی و بازرگان ، جنبه ی اجرایی دارد.ماموریتی از طرف طوطی به بازرگان داده می شود تا پیامی را برساند و طوطیان دریافت کننده ی پیام هستند و درراه بازگشت بالعکس می شود.کنش گر ها از نوع داستان های ارتباطی هستند ، یعنی در این ساختار روایی طوطیان آزاد فرستنده ی پیام هستند و طوطی اسیر گیرنده ی پیام است و هم چنین طوطیان رها کنش گر یاری رسان هستند و بازرگان که بر اسارت طوطی در قفس اصرار دارد ، کنش گر بازدارنده است.
 در موقعیت اولیه ، طوطی اسیر است . کنشی که اتفاق می افتد این است که طوطی به وسیله ی طوطیان دیگر به طور غیر مستقیم آموزش می بیند و در موقعیت جدید ، طوطی آزاد می شود.از نظر ویژگی ، طوطی در ابتدا غمگین و افسرده و منفعل است ، پس از دریافت پیام و عملکرد صحیحش و بیرون رفتن از قفس ، شاد و فعال می شود.
 ما یک داستان داریم که طوطی ای به واسطه ی عرضه ی زیبایی خویش در قفس اسیر است ، سرانجام از اسارت خسته می شود و با دریافت رمز رهایی از طرف دوستان رهایش ، خود را به مردن می زند و به رهایی می رسد.
( recite ) در این داستان چیست؟ طوطی در می یابد که برای رهایی باید از زندگی در حیطه ی تایید چشم ها دست برداشت و ما در آخر داستان با طوطی آزادی مواجهیم که از نادانستگی به دانستگی رسیده است.
اما شیوه ی روایت گری به گونه ای است که ما در طول زمان روایت با وقفه مواجه می شویم. روایت راوی در مقاطعی از داستان قطع می شود و هم زمان با آن لحن راوی نیز بنا به مضمون روایت از حالت راوی داستانی به حالت وعظ و پند و خطابه تغییر می کند و راوی به بسط مفهومی در داستان می پردازد.دراین داستان بحث بر سر کارکرد زبان و گفتار در زندگی ، از این مقوله است.
گریز های راوی به شرح و بسط مطالب تکمیلی و بازگشت دوباره به داستان ، تداوم روایت را با درنگ همراه کرده است.
اما در بخش حالت ، روایت فاقد کانون است ، یعنی از زبان راوی واقف به همه ی ماجرا و خارج از حوزه ی عمل ، روایت شده است.راوی خارج از داستان است و خود را داخل داستان نمی کند وبرای خود نفشی تعریف نمی کند و فاصله تا آخر داستان رعایت می شود.
زهرا عبدی

بنای تاریخی کاخ و باغ دولت آباد در شهر یزد



باغ دولت آباد یزد(بهشتی کوچک در یزد)

باغ دولت آباد یکی از باغ‌های معروف ایرانی است که در زمان محمد تقی خان (دوره زندیه) طراحی و ساخته شده است.

این باغ از قناتی به همین نام مشروب می شود و جریان آب در باغ استخوان بندی طراحی آن را تشکیل می دهد.

تاریخچه باغ دولت آباد:

در یادگارهای یزد ، نوشته ایرج افشار آمده است که مطالعه تواریخ قدیم یزد نشان می دهد که باغ‌های مهم و بزرگ و زیبا از قدیم‌ترین ایام در آنجا ساخته می شده و ذکر بسیاری از آنها در آن کتب موجود است.

از جمله در تاریخ جدید یزد از سی باغ نام رفته است. ولی افسوس که اثری از هیچکدام از آنها اکنون برجای نیست. باغ دولت آباد یزد ازنمونه باغ‌های بزرگ ایران است که در سال ۱۱۶۰ هجری قمری « دوره زندیه» بنا گردیده است. بادگیر مرتفع و زیبای آن با ارتفاع ۳۳ متر از سطح زمین بلندترین بادگیری است که تاکنون شناسایی شده است.

تظاهرات در برابر سفارت ایران در کابل


این روز‌ها بحث زدودن زبان ارزشمند پارسی‌ از کشور افغانستان و جایگزین کردن آن با زبان ساختگی پشتو از طرف انگلیس‌ها به اوج خود رسیده است و در این رابطه، انگلیس‌ها با تحریک عوامل خود، دست به تظاهرات و سوزاندن پرچم ایران در مقابل سفارت ایران در کابل زده‌اند.

پیام دانشجویان پیشرو و پیروز دانشگاه کابل به فعالین سیاسی فرهنگی ایرانی پشتیبان آنها


ممنون و سپاس گزار همه عزیزانی هستیم که با پشتیبانی خود ما را حمایت کرده‌اند.
پیروزی این جنبش، تنها به چند دانشجوی معترض دانشگاه کابل بر نمی گردد؛ بلکه این پیروزی مال همه دانشجویان جهان است. چرا که ما به عنوان دانشجو، خواست ها و مطالبات صنفی و مدنی دانشجویی مشترکی داشتیم. حمایت دوستان و دانشجویان و مبارزان در تمام دنیا، این جنبش را عجالتا به پیروزی رساند. اما هنوز هم راه درازی در پیش است. هنوز دست آورد‌های بدست آمده، آماده مصادره قوی هستند. تاروزهای دیگر منتظر می مانیم و می بینیم که چه می شود. اگر نشد، به مبارزات ادامه می دهیم و نیازمند حمایت بیش تر شما هستیم.


۳۱ خرداد سالروز فاجعه زمین لرزه رودبار و منجیل


زمین لرزه رودبار و منجیل، یکی‌ از بزرگترین زمین لرزه‌های قرن است، که بیش از ۴۰،۰۰۰ تن‌ از هم میهنان بیگناه ما در اثر آن کشته شدند و صد‌ها هزار تن‌ زخمی و بیخانه مان گشتند. ولی‌ در نظام آخوند‌های ابلیس صفت ضّد ایرانی‌، تا ۴ روز کسی‌ از وقوع این فاجعه اطلاع نیافت!!! و آخوند‌ها بعد از ۴ روز تازه متوجه شدند فاجعه به این سنگینی‌ رخ داده و اجازه دادند خبرش به هموطنان دیگر ایرانی‌ برسد. و پس از آن نیز، کمک رسانی در سطحی مسخره و آنچنان دیر صورت گرفت که بیش از ۴۰ هزار تن‌ از هموطنان ما کشته شدند، در حالی‌ با کمک رسانی به موقعه، شاید بیش از نیمی از این تعداد نجات یافته و زنده می‌‌ماندند.

شب‌ها با ستارگان بیلیارد بازی کردن عالمی دارد.
















مناظره کاندیداهای شهرداری نیویورک بر سر رسم «خون مکیدن» یهودیان از شومبول پسران ختنه شده !


به گزارش هافینگتون پست کاندیداهای مقام شهردار شهر نیویورک دیروز در جلسه مناظره به بحث در مورد رسم مکیدن خون از آلت تناسلی ختنه شده پسران که از رسوم کهنه یهودی میباشد، و لزوم یا عدم لزوم صدور اجازه نامه خاص برای اجرای آن پرداختند.

طبق این رسم که به نام «مزیزابپه» شناخته میشود دلاک، که معمولا یک خاخام میباشد، پس از ختنه کردن پسران جوان خونی را که از «شومبول» ایشان جاری است میمکد تا زخم شومبول را تبرک و «تمیز» کند.

اما این رسم گاهی منجر به مشکلات بهداشتی برای کودکان میگردد، از جمله ورود ویروس ها و میکروب ها از قبیل ویروس هرپس از دهان دلاک به بدن کودک از طریق زخم.




عمل به این رسم در حال حاضر نیازمند به دریافت برگه اجازه نامه از طرف شهرداری نیویورک است که در آن والدین مسئولیت هرگونه مشکلات بهداشتی ناشی از مکیده شدن شومبول پسرشان توسط دلاک را شخصا بر عهده میگیرند، اما برخی از خانواده های یهودی به این محدودیت اعتراض دارند و معتقدند انجام این رسم دینی شان بایستی آزاد و بدون محدودیت باشد. ویدئوی بحث فوق و نظرات کاندیدا ها را میتوانید اینجا ببینید.



۹.۳.۹۲

بی دوست خونین ساغرستم


دلا در عشق تو صد دفترستم
که صد دفتر ز کونین ازبرستم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستم

دلم سوجه ز غصه وربریجه

جفای دوست را خواهان ترستم

مو آن عودم میان آتشستان

که این نه آسمانها مجمرستم

شد از نیل غم و ماتم دلم خون

بچهره خوشتر از نیلوفرستم

درین آلاله در کویش چو گلخن

بداغ دل چو سوزان اخگرستم

نه زورستم که با دشمن ستیزم

نه بهر دوستان سیم و زرستم

ز دوران گرچه پر بی جام عیشم

ولی بی دوست خونین ساغرستم

چرم دایم درین مرز و درین کشت

که مرغ خوگر باغ و برستم

منم طاهر که از عشق نکویان

دلی لبریز خون اندر برستم

باباطاهر (غزل)