۱۳.۱۱.۹۱

سرنوشت بلوچستان جدا شد از ایران و یا بلوچستان "پاکستان"!


برای درک تحولات در بلوچستان پاکستان، باید به عقب و زمانی برگشت که این کشور تاسیس شد. در آن زمان دو منطقه مسلمان نشین یعنی بنگلادش کنونی که آن زمان با نام پاکستان شرقی شناخته می شد و پاکستان غربی با یکدیگر متحد شدند و یک کشور جدید ایجاد شد. با این حال دو منطقه وجود داشت که مایل نبودند در این اتحاد شرکت کنند چرا که این مناطق از قبل حکومت‌های محلی داشتند. این دو منطقه، ایالت پختونخواه و بلوچستان بودند. این‌ها از همان زمان به دنبال آن بودند که استقلال خود را حفظ کنند. اما انگلیس‌ها به دلیل این که می خواستند پاکستان را در مقابل هند تقویت کنند، یک سیاست به کار بردند و آن هم این بود که رفراندومی را در کویته و پیشاور انجام دادند که در حقیقت نوعی تقلب بود. به این معنا که در این رفراندوم مردم باید یا به قرآن رای می دادند یا به کتاب مقدس هندو‌ها یعنی مهابهاراتا. طبیعتا مسلمانان به قرآن رای دادند اما کسی نمی دانست که پشت سر رای دادن به قرآن چیست؟ بعد از برگزاری رفراندوم اعلام شد که رای مردم این نواحی به قرآن به منزله پیوستن آن‌ها به پاکستان محسوب می شود. حاکم منطقه بلوچستان زیر بار این مسئله نرفت و ارتش پاکستان وارد عمل شد و او را دستگیر کرده از کلات به کراچی بردند و در آن جا به زور از او امضا گرفتند که تایید کند منطقه بلوچستان به پاکستان ملحق شده است.

اما از همان زمان این بحث وجود داشت که روند این مسئله قانونی است یا نه. علاوه بر این که بر اساس قراردادی که میان محمدعلی جناح و خان کلات امضا شده بود، نوعی خودمختاری هم برای منطقه بلوچستان به رسمیت شناخته می شد. اما بعد از جناح، حکومت‌های بعدی این مسئله را نادیده گرفتند و تا سال ۱۹۷۳ که قانون اساسی پیشنهادی ذوالفقارعلی بوتو از حزب مردم تصویب شد و حکومت در پاکستان به صورت فدرال در آمد. از آن زمان وضعیت متفاوت شد. به این معنا که در بین نیروهای سیاسی بلوچ دو جبهه ایجاد شد. یک جبهه معتقد بودند که باید از طریق سیاسی و مذاکره و شرکت در چارچوب حکومت ایالتی به حق و حقوق مردم توجه شود و گروه دیگری که معتقد بودند پاکستان این ظرفیت را ندارد که حق و حقوق مردم بلوچ را بدهد و باید به دنبال اعلام استقلال و تشکیل کشور مستقل باشند. این جریان تا سال ۱۹۷۵ ادامه داشت. در این سال بحران بنگلادش پیش آمد و جنگ شدیدی میان گروه‌های ناسیونالیست وابسته به حزب عوامی لیگ با ارتش پاکستان درگرفت. این جنگ با دخالت هند و شکست ارتش پاکستان منجر به استقلال بنگلادش شد. به دنبال آن، با توجه به این که روس‌ها هم در افغانستان به دنبال منافعی بودند، گروه‌های استقلال طلب در موقعیت نسبتا قوی تری از گروه هایی قرار گرفتند که معتقد بودند می توان در چارچوب فدرال مطالبات خود را دنبال کنند.

البته در انتخابات آزادی که برگزار شد، گروه‌های ناسیونالیست و قوم محور بلوچ، حکومت ایالتی را بردند و حکومت تشکیل دادند. اما بعد ذوالفقارعلی بوتو زیر بار این مسئله نرفت و بعد از مدتی حکومت را منحل کرد و حکومت بلوچستان از مرکز تعیین شد. در همان زمان این دو اندیشه به موازات هم پیش رفتند.

تضعیف معتدل ها، تقویت تندروها

اما آن چه در سال‌های اخیر رخ داده باعث شده است که تقریبا جناح معتقد به فرایند سیاسی کاملا تضعیف شده است. آن‌ها نسبت به این که ساختار قدرت در پاکستان به گونه‌ای باشد که بتوانند در یک حکومت فدرال واقعی حضور داشته باشند ناامید شده اند. به خصوص بعد از آن که پرویز مشرف، دستور کشتن اکبر خان بکتی را صادر کرد، تقریبا جناحی که طرفدار مبارزات مسالمت آمیز بود، منزوی شد و جایگاهی برای طرح خود پیدا نکرد. در حال حاضر ارتش آزادی بخش خلق بلوچ در این منطقه حرف اول را می زند که معتقد است باید با توسل به جنگ مسلحانه به حقوق خود برسد. جنگی که در حال حاضر در بلوچستان جریان دارد، یک جنگ قومی است که نتیجه سیاست‌های تمرکزگرای دولت مرکزی است. بلوچستان نزدیک به نیمی از خاک پاکستان را تشکیل می دهد اما به لحاظ جمعیتی، جمعیت کمی دارد. منابع زیرزمینی گاز و نفت فراوانی در اختیار دارد.

نگاه قدرت‌های منطقه‌ای و بین المللی به بحران بلوچستان

روس‌ها بعد از آن که به افغانستان حمله کردند، علاقه داشتند که بلوچستان جدا شود و یک حکومت کنفدرال از بخشی از افغانستان و بلوچستان و پشتونستان و بخشی از ایران ایجاد شود. اما بعد‌ها که روس‌ها شکست خوردند و از افغانستان خارج شدند، امریکایی‌ها در منطقه وارد شدند. آن‌ها هم علاقمند بودند که تغییراتی در منطقه ایجاد شود. کنگره امریکا با تلاش لابی بلوچ فعال در امریکا، لایحه‌ای تصویب کرده که می توان از آن این گونه برداشت کرد که در نهایت امریکا علاقمند به جدایی بلوچستان پاکستان است. اما می توان به این اقدام از وجه دیگری نیز نگاه کرد و آن هم تحت فشار گذاشتن دولت پاکستان برای تغییر رفتار است.

منبع: دیپلماسی


تصاویری از بلوچستان ایران که انگلیس‌ها به زور از ایران جدا کردند و با آن پاکستان را تشکیل دادند.







































Strange Creature of Allah Subhanahu wa Ta Aalah‬
‪Pangolin a rare specie found in Khuzdar Balochistan‬






تهران و دمشق خط قرمز روسیه


بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل یعقوب عمیدرور، مشاور امنیت ملی خود را به زودی به مسکو، پایتخت روسیه می فرستد تا درباره قضیه سلاح‌های شیمیایی سوریه با برخی از مسئولان در دولت روسیه مذاکره کند.

روس‌ها برای بقای صنعت صادرات خاویار خود، در حفظ ماهی‌ خاویار تلاش میکنند.


حفظ و در حد امکان تکثیر ماهی‌های خاویار در خزر همچنان یک مسأله مبرم باقی می ماند. اقداماتی که کشورهای حاشیه خزر در مبارزه با صید غیر قانونی این نوع ماهی به انجام می رسانند وهمچنان محدودیت شدید فروش خاویار نتایجی بدست می دهند. باوجود این، افزایش تعداد ماهی‌ها با آهنگ سریع هنوز ممکن نشده است.

سفر به دوره دنیا با تصویر ۲۴۴













۱۲.۱۱.۹۱

کم کم یاد میگیری


کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یکدست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیالها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
بجای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری.

 خورخه لوئیس بورخس


تمدن غارت شده

گارد جاویدان نقش برجسته‌ای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش بزرگ در شهر باستانی شوش قرار داشت. گارد جاویدان نیروهای خبره‌ای از سربازان بودند که برای ایفای دو نقش تربیت شده بودند؛ هم به عنوان گارد شاهنشاهی و هم به عنوان عضوی از ارتش در جنگ‌های ایران و یونان در دوران هخامنشی ایفای نقش می‌کردند و شمار آن‌ها به ده هزار تن می‌رسید. این سپاه به ده هنگ هزار نفری بخش می‌شد. از آن روی به آن سپاه جاویدان می‌گفتند که هیچ‌گاه از شمار آن‌ها کم نمی‌شد.


اسطرلاب ایرانی متعلق به سده هجدهم میلادی که در موزه تاریخ علم کمبریج نگهداری می‌شود.این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر به‌کار می‌رفته‌است.
اسطرلاب ایرانی‌، ساخته دانشمندان باستان ایران، دقیقترین وسیله اندازه‌گیری زمان است که هنوز علم بشری نتوانسته است، نظیر آن را بسازد و به گفته فردوسی‌ بزرگ، ۱۰۰۰ سال طول می‌کشد که چنین ابزاری ساخته شود. این وسیله در زمان قاجارها به انگلستان برده شد. و در ایران جمع شد و بعنوان وسیله جادوگری مشهور گشت. ساعت‌های امروزی، یک کپی از یک قسمت جزی این ابزار است.


قالی اردبیل یک جفت قالی ایرانی معروف است که در آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی یافت شده‌است. این قالی از نظر طرح و بافت یکی از نفیس‌ترین و مشهورترین قالی‌های جهان است و هسته مرکزی گروه قالی‌های ترنجدان است. این فرش در اردبیل بافته‌شده‌است و در فهرست ۵۰ شاهکار هنری برگزیده جهان، در مکان بیست‌ونهم است.این قالی در حال حاضر در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت انگلستان نگهداری می‌شود.
بر طبق باستان شناسان و جامعه شناسان بین‌المللی مردمی که دارای تمدن بالایی هستند، قادر به تولید هنر مرکب میشوند. چنین هنری مجموعه‌ از هنر‌های نقاشی، بافندگی تجسمی و تولیدی است در دنیا بینظیر و یگانه است و مانند هنر‌های مینیاتور، کاشی کاری، منبت کاری، قلم کاری، ترمه بافی‌، معماری و صنایع دستی‌ ایران که در نوع خودش شاهکار‌های هنری محسوب میشود.


دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید
Visit of his Excellency Mohammad Mossadegh, Prime Minister of Iran, to the United States of America, October 6 to November 18, 1951.

نيمه دوم مهرماه ۱۳۳۰ (اکتبر ۱۹۵۱) بيشتر گزارش هاى سياسى رسانه‌ها در سراسر جهان در ارتباط با ايران بود زیرا دکتر محمد مصدق رئیس دولت وقت ايران در نيويورک بود تا از برحق بودن ايران در ملى کردن نفت خود و طرد نفوذ خارجى از ايران که مغاير استقلال و حاکميت يک ملت است دفاع کند.

وى که ۱۴ مهر عازم نيويورک شده بود و در جلسه شوراى امنيت شرکت کرده بود از آن پس هر روز چند مصاحبه و سخنرانى درباره مظالم دولت انگلستان و مداخلات استعمارى اين دولت در ايران از نخستين دهه قرن ۱۹ تا به آن روز انجام مى داد.

دکتر مصدق ضمن اظهارات خود در شوراى امنيت بيشتر بدبختى هاى ايران در قرون ۱۹ و ۲۰ را نتيجه مداخلات انگلستان در ايران و سياست هاى آن دولت معرفى کرد که باز هم حاضر نمى شود از سر ايرانيان بيدار شده از خواب غفلت دست بردارد. استدلال دکتر مصدق سبب شد که شوراى امنيت تصميم بگيرد که رسيدگى به قطعنامه انگلستان بر ضد ايران را موکول به صدور حکم دادگاه بين المللى (لاهه) کند.

مصدق ۳۰ مهر براى ديدار با ترومن رئیس جمهورى وقت آمريکا از حزب دمکرات وارد واشنگتن شد و با رفتار و بيانات خود نظر مردم امريکا نسبت ايران روشن ساخت. استقبال مردم نيويورک و واشنگتن از دکتر مصدق کم سابقه بود.
دين آچسن وزير امور خارجه وقت امريکا که جداگانه با دکتر مصدق ملاقات و مذاکره کرده بود در خاطرات خود نوشته است: ترومن و من در مذاکره با مصدق قانع شديم که نبايد زياد تسليم نظر انگلستان در قبال مسئله نفت ايران از جمله موافقت با تعرض نظامى انگلستان به منظور تصرف آبادان شويم. دکتر مصدق در مذاکرات ، در جايى که احساس مى کرد ممکن است به زيان ايران تمام شود چهره درهم مى کشيد و لجوجانه حاضر به گذشت نمى شد و من در چهره او که در لحظات ديگر متبسم بود "ناسيوناليسم ايرانى" را که در تاريخ باستان خوانده بودم به وضوح مشاهده مى کردم.

دکتر مصدق پس از مذاکراه با مقامات آمريکايى و انجام چند مصاحبه در واشنگتن از طريق مصر به ميهن بازگشت. او در طول اقامت کوتاه خود در مصر نطقى ايراد کرد و در آن موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکميت ملى و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تاکيد قرار داد. جمال عبدالناصر پس از رسيدن به قدرت بارها گفته بود که نطق دکتر مصدق در قاهره او را منقلب کرد. افسران مصرى کمتر از دو سال بعد به نظام سلطنتى دست نشانده انگلستان در مصر پايان دادند.

دکتر مصدق در جلسه سوم آذر ماه مجلس گزارش سفر خودرا مطرح و تاکيد کرد که انگلستان نمى خواهد ما امور نفتمان را که ميراث مشترکمان است در دست داشته باشيم و براى شکست دادنمان به هر دسيسه و نيرنگ دست خواهد زد، بايد متحد و مراقب باشيم.


Professional Portraits by Metin Demiralay


هیچی!


خمینی در پاسخ سوال خبرنگار خارجی که که پرسیده بود چه احساسی دارید که بعد از پانزده سال به ایران باز میگردید گفت:" هیچی"
مترجم قطب زاده که ظاهرا بعدها بدست رژیم اعدام شد با تعجب پرسید: هیچی‌؟
خمینی دوباره تکرار کرد: هیچی‌
قطب زاده از خجالتش ترجمه کرد: آقا میگه نظری نداره!


۳۴ سال است که طرفداران رژیم و خائنین به ایران، برای تحمیق برخی‌ از ناآگاهان معتقد به ولایت، سعی‌ در توجیه این گفته خمینی کرده اند، و تلاش نمودند زهر و تلخی که این گفته در شنونده ایجاد می‌کند تا حدی کمرنگ کنند، ولی‌ واقعیت است که بقول نوری زاده این "هیچی‌" مانند یک تف بر صورت ملت ایران بود!  

و واقعیت اینست که این حرف هم مانند دیگر حرفهای خمینی که وقتی‌ دهان باز میکرد، بیرون می‌ریخت، دروغ ابلهانه ای بیش نبود. خمینی در آن لحظه پر از احساس نفرت و انتقام و کینه توزی نسبت به ایران و ایرانی‌‌ها بود و از ابتدای فاجعه انقلاب تا روز مرگش، از این احساس تهی نگشت.


احساس خمینی در زمان بازگشت به ایران : "هیچ حسی ندارم




بدون شرح










انقلاب غیر ضروری


محمد نوری زاد که تا اواسط دهه ۸۰ از حامیان سرسخت علی خامنه ای و افرادی مانند محمدتقی مصباح یزدی و احمد جنتی بود، نوشته های زیادی در روزنامه کیهان علیه جناح اصلاح طلب و چهره های مختلف این جریان مینوشت.

دیو چو بیرون رود، خمینی درآید


امام آمد مثال یک مقوا 
امامی بیرگ و بیدین و تقوا 
 
 امام آمد امامی خام اندیش 
امامی با عبا، عمامه و ریش 
 
 امام آمد که تا در ملک ایران 
 نهال عشق را بنموده ویران 
 
امام آمد امامی دزد و جلاد 
همان کو میهنم را داد برباد 
 
امام آمد وطن ویرانه سازد 
که میلیونها نفر، آواره سازد 
 
 امام آمد زقبرستان کند یاد 
 شعار جنگ را هرلحظه فریاد 
 
 امام آمد، امام جنگ و زندان 
امام ناکسان، دزدان و رندان 
 
 امام آمد، امام جبر و اجبار 
 که در زیر شکنجه گیرد اقرار 
 
امام آمد، امام تیرباران 
که کرده ملتی را سوگواران 
 
 امام آمد امامی تشنه خون 
هیولا زیرکی بدخوی و مجنون 
 
 امام آمد چو چنگیز و چو تاتار 
که ایران را برد، بر زیر آوار 
 
امام آمد که جام زهر نوشد 
 سپس بر مرگ خود همواره کوشد 
 
 اماما، این تو بودی مظهر کین 
اماما، بر تو و قبر تو نفرین.

مجتبی فتحی