۱۲.۱۱.۹۱

کم کم یاد میگیری


کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یکدست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیالها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
بجای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری.

 خورخه لوئیس بورخس


تمدن غارت شده

گارد جاویدان نقش برجسته‌ای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش بزرگ در شهر باستانی شوش قرار داشت. گارد جاویدان نیروهای خبره‌ای از سربازان بودند که برای ایفای دو نقش تربیت شده بودند؛ هم به عنوان گارد شاهنشاهی و هم به عنوان عضوی از ارتش در جنگ‌های ایران و یونان در دوران هخامنشی ایفای نقش می‌کردند و شمار آن‌ها به ده هزار تن می‌رسید. این سپاه به ده هنگ هزار نفری بخش می‌شد. از آن روی به آن سپاه جاویدان می‌گفتند که هیچ‌گاه از شمار آن‌ها کم نمی‌شد.


اسطرلاب ایرانی متعلق به سده هجدهم میلادی که در موزه تاریخ علم کمبریج نگهداری می‌شود.این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر به‌کار می‌رفته‌است.
اسطرلاب ایرانی‌، ساخته دانشمندان باستان ایران، دقیقترین وسیله اندازه‌گیری زمان است که هنوز علم بشری نتوانسته است، نظیر آن را بسازد و به گفته فردوسی‌ بزرگ، ۱۰۰۰ سال طول می‌کشد که چنین ابزاری ساخته شود. این وسیله در زمان قاجارها به انگلستان برده شد. و در ایران جمع شد و بعنوان وسیله جادوگری مشهور گشت. ساعت‌های امروزی، یک کپی از یک قسمت جزی این ابزار است.


قالی اردبیل یک جفت قالی ایرانی معروف است که در آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی یافت شده‌است. این قالی از نظر طرح و بافت یکی از نفیس‌ترین و مشهورترین قالی‌های جهان است و هسته مرکزی گروه قالی‌های ترنجدان است. این فرش در اردبیل بافته‌شده‌است و در فهرست ۵۰ شاهکار هنری برگزیده جهان، در مکان بیست‌ونهم است.این قالی در حال حاضر در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت انگلستان نگهداری می‌شود.
بر طبق باستان شناسان و جامعه شناسان بین‌المللی مردمی که دارای تمدن بالایی هستند، قادر به تولید هنر مرکب میشوند. چنین هنری مجموعه‌ از هنر‌های نقاشی، بافندگی تجسمی و تولیدی است در دنیا بینظیر و یگانه است و مانند هنر‌های مینیاتور، کاشی کاری، منبت کاری، قلم کاری، ترمه بافی‌، معماری و صنایع دستی‌ ایران که در نوع خودش شاهکار‌های هنری محسوب میشود.


دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید
Visit of his Excellency Mohammad Mossadegh, Prime Minister of Iran, to the United States of America, October 6 to November 18, 1951.

نيمه دوم مهرماه ۱۳۳۰ (اکتبر ۱۹۵۱) بيشتر گزارش هاى سياسى رسانه‌ها در سراسر جهان در ارتباط با ايران بود زیرا دکتر محمد مصدق رئیس دولت وقت ايران در نيويورک بود تا از برحق بودن ايران در ملى کردن نفت خود و طرد نفوذ خارجى از ايران که مغاير استقلال و حاکميت يک ملت است دفاع کند.

وى که ۱۴ مهر عازم نيويورک شده بود و در جلسه شوراى امنيت شرکت کرده بود از آن پس هر روز چند مصاحبه و سخنرانى درباره مظالم دولت انگلستان و مداخلات استعمارى اين دولت در ايران از نخستين دهه قرن ۱۹ تا به آن روز انجام مى داد.

دکتر مصدق ضمن اظهارات خود در شوراى امنيت بيشتر بدبختى هاى ايران در قرون ۱۹ و ۲۰ را نتيجه مداخلات انگلستان در ايران و سياست هاى آن دولت معرفى کرد که باز هم حاضر نمى شود از سر ايرانيان بيدار شده از خواب غفلت دست بردارد. استدلال دکتر مصدق سبب شد که شوراى امنيت تصميم بگيرد که رسيدگى به قطعنامه انگلستان بر ضد ايران را موکول به صدور حکم دادگاه بين المللى (لاهه) کند.

مصدق ۳۰ مهر براى ديدار با ترومن رئیس جمهورى وقت آمريکا از حزب دمکرات وارد واشنگتن شد و با رفتار و بيانات خود نظر مردم امريکا نسبت ايران روشن ساخت. استقبال مردم نيويورک و واشنگتن از دکتر مصدق کم سابقه بود.
دين آچسن وزير امور خارجه وقت امريکا که جداگانه با دکتر مصدق ملاقات و مذاکره کرده بود در خاطرات خود نوشته است: ترومن و من در مذاکره با مصدق قانع شديم که نبايد زياد تسليم نظر انگلستان در قبال مسئله نفت ايران از جمله موافقت با تعرض نظامى انگلستان به منظور تصرف آبادان شويم. دکتر مصدق در مذاکرات ، در جايى که احساس مى کرد ممکن است به زيان ايران تمام شود چهره درهم مى کشيد و لجوجانه حاضر به گذشت نمى شد و من در چهره او که در لحظات ديگر متبسم بود "ناسيوناليسم ايرانى" را که در تاريخ باستان خوانده بودم به وضوح مشاهده مى کردم.

دکتر مصدق پس از مذاکراه با مقامات آمريکايى و انجام چند مصاحبه در واشنگتن از طريق مصر به ميهن بازگشت. او در طول اقامت کوتاه خود در مصر نطقى ايراد کرد و در آن موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکميت ملى و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تاکيد قرار داد. جمال عبدالناصر پس از رسيدن به قدرت بارها گفته بود که نطق دکتر مصدق در قاهره او را منقلب کرد. افسران مصرى کمتر از دو سال بعد به نظام سلطنتى دست نشانده انگلستان در مصر پايان دادند.

دکتر مصدق در جلسه سوم آذر ماه مجلس گزارش سفر خودرا مطرح و تاکيد کرد که انگلستان نمى خواهد ما امور نفتمان را که ميراث مشترکمان است در دست داشته باشيم و براى شکست دادنمان به هر دسيسه و نيرنگ دست خواهد زد، بايد متحد و مراقب باشيم.


Professional Portraits by Metin Demiralay


هیچی!


خمینی در پاسخ سوال خبرنگار خارجی که که پرسیده بود چه احساسی دارید که بعد از پانزده سال به ایران باز میگردید گفت:" هیچی"
مترجم قطب زاده که ظاهرا بعدها بدست رژیم اعدام شد با تعجب پرسید: هیچی‌؟
خمینی دوباره تکرار کرد: هیچی‌
قطب زاده از خجالتش ترجمه کرد: آقا میگه نظری نداره!


۳۴ سال است که طرفداران رژیم و خائنین به ایران، برای تحمیق برخی‌ از ناآگاهان معتقد به ولایت، سعی‌ در توجیه این گفته خمینی کرده اند، و تلاش نمودند زهر و تلخی که این گفته در شنونده ایجاد می‌کند تا حدی کمرنگ کنند، ولی‌ واقعیت است که بقول نوری زاده این "هیچی‌" مانند یک تف بر صورت ملت ایران بود!  

و واقعیت اینست که این حرف هم مانند دیگر حرفهای خمینی که وقتی‌ دهان باز میکرد، بیرون می‌ریخت، دروغ ابلهانه ای بیش نبود. خمینی در آن لحظه پر از احساس نفرت و انتقام و کینه توزی نسبت به ایران و ایرانی‌‌ها بود و از ابتدای فاجعه انقلاب تا روز مرگش، از این احساس تهی نگشت.


احساس خمینی در زمان بازگشت به ایران : "هیچ حسی ندارم




بدون شرح










انقلاب غیر ضروری


محمد نوری زاد که تا اواسط دهه ۸۰ از حامیان سرسخت علی خامنه ای و افرادی مانند محمدتقی مصباح یزدی و احمد جنتی بود، نوشته های زیادی در روزنامه کیهان علیه جناح اصلاح طلب و چهره های مختلف این جریان مینوشت.

دیو چو بیرون رود، خمینی درآید


امام آمد مثال یک مقوا 
امامی بیرگ و بیدین و تقوا 
 
 امام آمد امامی خام اندیش 
امامی با عبا، عمامه و ریش 
 
 امام آمد که تا در ملک ایران 
 نهال عشق را بنموده ویران 
 
امام آمد امامی دزد و جلاد 
همان کو میهنم را داد برباد 
 
امام آمد وطن ویرانه سازد 
که میلیونها نفر، آواره سازد 
 
 امام آمد زقبرستان کند یاد 
 شعار جنگ را هرلحظه فریاد 
 
 امام آمد، امام جنگ و زندان 
امام ناکسان، دزدان و رندان 
 
 امام آمد، امام جبر و اجبار 
 که در زیر شکنجه گیرد اقرار 
 
امام آمد، امام تیرباران 
که کرده ملتی را سوگواران 
 
 امام آمد امامی تشنه خون 
هیولا زیرکی بدخوی و مجنون 
 
 امام آمد چو چنگیز و چو تاتار 
که ایران را برد، بر زیر آوار 
 
امام آمد که جام زهر نوشد 
 سپس بر مرگ خود همواره کوشد 
 
 اماما، این تو بودی مظهر کین 
اماما، بر تو و قبر تو نفرین.

مجتبی فتحی

امام مقوائی از فرنگ آمد

دیو چو بیرون رود، مقوا در آید

مقوای عزیزم، بگو تا خون بریزم

روح منی مقوا، بت شکنی مقوا
خونی که در رگ ماست، هدیه به این مقواست

از ماکت امام پرسیدن چه احساسی داری؟ گفت اون گور به گور شده که آدم بود هیچ احساسی نداشت من که مقوام




عکس خانوادگی امام و بتول و احمد پریشون گریون


عکسی‌ از بچگی‌‌های امام

این‌طور نباشد که ما شما را بکشیم، شما تماشا کنید


راضی‌ به این مقدار نباشید، ما تماشاچی‌ها را هم اعدام خواهیم کرد. 
 
آن مقوا آمد از شهر فرنگ
با عبای قهوه ای، ریش دو رنگ

از مقواهای معمولی نبود
ادعای پادشاهی مینمود

بود اندر کله اش یکمشت کاه
شکل سنگی جای دل در سینه گاه

یک مقوائی که از کارتن نبود
چون کنه چسبیده و ولکن نبود

با مقوا زیستن را باب کرد
مملکت را پر ز کارتن خواب کرد

چون مقوا سرد و بی احساس بود
مملکت را هم مقوایی نمود

آن مقوائی که بس بیروح بود
یادگار قصه های نوح بود

سرد و بی احساس چون یک تکه سنگ
عرصه را بر عشقبازان کرده تنگ

نیست کس را از مقوا انتظار
تا کند احساسی از خود آشکار

هیچ شرمی هم مقواهک نداشت
از کلاهی که سر ملت گذاشت

در کلک بازی بسی استاد بود
از مقوا بودن خود شاد بود

مثل هر تکه مقوا بیش و کم
این مقوا هم دو رو بودش ببم

روی اول چهره و لبخند و ریش
روی دیگر خدعه و نیرنگ و نیش

پشت او پنهان شده اصحاب او
چند صد تا کارتن بی پشت و رو

محتوای کارتن ها باد بود
خدعه و نیرنگ و استبداد بود

آن مقوایی که آمد از فرنگ
در سرش سودای قدرت بود و جنگ

کاش هنگامی که وارد می شدند
موشکی می خورد و ساقط می شدند

کاش در هنگام پائین آمدن
پا نهادن بر سر خاک وطن

باد و باران می شد و برف شدید
آن مقوا کاملا نم می کشید

بعد وا می رفت و می پاشید او
تا نمی رفتیم ما در گل فرو,

شعر از حسین پویا

حمله اسرائیل به سوریه تا چه حد حقیقت دارد


اتحادیه عرب با صدور بیانیه ای ضمن محکوم کردن حمله اسرائیل به یک مرکز علمی-پژوهشی در حومه دمشق سکوت جامعه جهانی را در این موضوع دخیل دانست.

جنگ خبری بیش از جنگ واقعی‌


در رابطه با هک شدن صندوق ایمیل شرکت انگلیسی‌ بریتام دیفنس، و پیدا شدن ایمیل‌ای که یکی‌ از کارکنان این شرکت به رئیس خود فرستاده و در آن از پیشنهاد فریبنده قطر در رابطه با بد نام کردن روسیه و سوریه در بحران سوریه و اتهام استفاده از سلاح‌های شیمیای روسیه به وسیله بشار اسد در سوریه، که به نوعی پاپوش ساختن برای این دو کشور از طرف این شرکت انگلیسی‌ است، رادیو صدای روسیه گزارش‌ای را تهیه کرده و مصابحه‌ای را با یکی‌ دیگر از کارکنان این شرکت انجام داده که قسمتی‌ از آن را در زیر میخوانید.