۱۴.۲.۹۱

آمریکا، دولت در دولت و زندان ابوغريب


جانسون رئيس جمهور سابق آمريکا معتقد بود در جهان سياست هيچ چيزی بر حسب تصادف و اتفاق بوقوع نمی پيوندد. هر چند اين ديدگاه کمی اغراق آميز است اما عاری از واقعيت هم نيست.
تراژدی سر بُريدن « نيکلاس برگ» شهروند بظاهر مهندس آمريکائی در عراق هر چند از بعد اخلاقی رفتاری وحشيانه و واجب المذمتی است اما اين جنايت صرف نظر از بُعد احساسی اش از ابعاد سياسی قابل ارزيابی و تحليل است.
متاسفانه عمده تحليل های ژورناليسم سياسی پيرامون اين واقعه کمتر برخوردار از عنصر دقت و عقلانيت بود و تحليلگران صرفاً از بُعدی تراژيک، مرثيه خوانی پيرامون اين جنايت را مُرجح بر تحليل سياسی قرار دادند. برجسته ترين ويژگی روزنامه نگاری سياسی عاری از احساس بودن آن است. در اين حرفه برای مواجهه با پديده خبر تنها و تنها بايد پاسخ به « پنج دبليوی» معروف را وجهه همت قرار داد:
Why, Who, What, Where, When


وزارت خارجه آمريکا در قسمتی از گزارش ساليانه خود با اشاره به قتلهای زنجيره ای پائيز سال 78 ايران توسط باند سعيد امامی اذعان داشته که:
« قتل فعالان سياسی داريوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمد پوينده مُبين نقش حکومت در پرده پوشی مسئوليت مقامات بلند پايه در اين ماجرا بوده است»
صرف نظر از نافرجامی پرونده قتلهای زنجيره ای سال 78 ايران نکته حائز اهميت آنست که در قائله انتشار عکس های شکنجه زندانيان زندان ابوغريب بخوبی می توان حلول روح يا سلوک خودسری از نوع حلقه سعيد امامی را در منش ارتش اشغالگر آمريکا در عراق رد يابی کرد.
هر اندازه که « کلاشويتز» استراتژيست برجسته نظامی معتقد بود « جنگ ادامه سياست است با ابزاری ديگر» در طرف مقابل استراتژيست هائی بوده و هستند که جنگ را پايان سياست می دانند.
در قضيه اشغال نظامی عراق نيز بوضوح می توان اين اختلاف نظر را در رويکرد وزارت خارجه ـ سيا با وزارت دفاع ايالات متحده با محوريت نو محافظه کاران در کنار اسرائيل مشاهده کرد.
برای کالين پاول و حلقه همفکران وی در وزارت خارجه جنگ همانا پايان سياست ورزی است.
همچنانکه حلقه دونالد رامسفلد در وزارت دفاع از جنگ برای تامين منويات سياسی خود استفاده ابزاری می کنند.
چنين دوگانگی منجر به آن شده تا عراق مبدل به آوردگاه اصلی سياست پيشه گان و جنگ سالاران آمريکائی شود.
وزارت خارجه آمريکا در کنار سازمان CIA دو متحدی هستند که با گرايش راه حل سياسی برای حل بحران عراق از ابتدای آغاز جنگ در اين کشور رو در روی جنگ سالاران پنتاگون و عوامل نظامی آن در عراق قرار داشته اند.
حلقه وزارت خارجه و سيا در کنار ديگر کشورهای عربی منطقه با گرايش به روی کار آوردن حکومتی سنی در عراق کوشيده و می کوشند با عدم تحريک ايران و نوعاً جلب اعتماد وهمکاری تهران نهايتاً حکومتی سنی در عراق روی کار آورند.


گنده مخ .....Where Is My Mind

وقتی‌ قدر چیزی رو ندونی، به راحتی‌ آن را از دست میدی.



زور، اسلحه مردمان ناتوان است. مهاتما گاندی

نیرو و توانایی، زاییده زور بازو و قدرت بدنی نیست، بلکه از اراده‌ای شکست‌ناپذیر سرچشمه می‌گیرد.
مهاتما گاندی



۱۳.۲.۹۱

خود را از بند نام و ننگ برهانید تا آزاد توانید زیست. عبید زاکانی

از مزيت های پس گردنی اين است كه خوش خلقی می آورد، خمار از سر به در می كند، بد رامان را رام می سازد، ترش رويان را گشاده روی نموده و ديگران را می خنداند و خواب از چشم می ربايد و رگهای گردن را استوار می سازد.
عبید زاکانی


































یه مادر هیچ وقت بین بچه هاش فرق نمیذاره


خاموشی گناه ماست




«. . . گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و ناگفته، ای بس نکته‌ها کاینجاست
آسمان باز؛
آفتاب زر؛
باغ‌های گُل،
دشت های بی‌در و پیکر؛

سر برون آوردن گُل از درون برف؛
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
خواب گندم‌زارها در چشمۀ مهتاب؛
آمدن، رفتن، دویدن؛
عشق ورزیدن؛
در غمِ انسان نشستن؛
پا به‌پای شادمانی‌های مردم پای کوبیدن،

کار کردن، کار کردن،
آرمیدن،
چشم‌انداز بیابان‌های خشک و تشنه را دیدن؛
جرعه‌هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن.

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛
همنفس با بلبلان کوهی آواره،خواندن؛
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن؛
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن؛

گاه‌گاهی،
زیر سقفِ این سفالین بام‌های مه‌گرفته،
قصه‌های درهم غم را ز نم‌نم‌های باران شنیدن؛
بی‌تکان گهوارۀ رنگین‌کمان را،
در کنارِ بام دیدن؛

یا شبِ برفی،
پیشِ آتش‌ها نشستن،
دل به رویاهای دامنگیر و گرمِ شعله بستن. . .

آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.»

گوشه‌ای از شعر آرش کمانگیر، سیاوش کسرایی






چه کسی‌ خواهان زندگی‌ ابدی است، وقتی‌ عشق فانی ایست

اندیشیدن
برای حرف‌زدن
و حرف‌زدن
برای اندیشیدن
برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
اندیشیدن
اندیشیدن و آنگاه حرف‌زدن
حرف‌زدن و آنگاه اندیشیدن
بخاطر بی‌اندیشه‌گی
بخاطر بی‌حرفی
اندیشیدن گفته‌ها
و گفتن اندیشه‌ها
و عمل به اندیشه‌ها
برای گفتنشان

برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
بخاطر زندگی
بخاطر ناتوانی مرگ
بخاطر دلواپسی
و نیز تنها بودن.

بخاطر زندگی - پارک اینویی


پارک اینویی (یا ای-مون) شاعر و فیلسوف کره و متولد سال ١٩٣٠ است. او در آمریکا و فرانسه تحصیل کرده و در بسیاری از دانشگاه‌های آلمان، آمریکا، ژاپن و کره تدریس کرده است. او بسیاری از کارهای‌اش را مستقیم به زبان انگلیسی یا فرانسه می‌نویسد. شعرهای بالا از ترجمه‌ی فرانسوی مجموعه‌ی «سایه‌ی هیچ» که در سال ٢٠٠٦ در کره منتشر شده‌ انتخاب شده‌اند.




ولیعهد قصاب انگلیس ..... Jack The Ripper

پرنس آلبرت ولیعهد انگلیس مشکوک به جک قاتل


جک درنده (Jack the ripper) اسم مستعار قاتل قتل‌های زنجیره‌ای و سریالی زنان فاحشه در یک محله شلوغ و فقیر نشین لندن به نام وایتچیل در اواخر قرن ۱۹ است. این قاتل که هیچ گاه شناخته و دستگیر نشد و همین مخفی‌ ماندن و دستگیر نشدن این قاتل، شک و تئوری اینکه خاندان سلطنتی انگلیس در این قتل‌ها دست داشتند، و عده‌ای این قاتل را ولیعهد وقت انگلیس( Prince Albert Victor) می‌دانستند، به شدت به یقین تبدیل کرده است. همچنین در محلی که اجساد این زنان پیدا میشد، باقیمانده چند خوشه انگور خورده شده پیدا شده است، که آن زمان یعنی‌ اواخر قرن ۱۹، فقط خاندان سلطنتی میتوانستند، انگور در اختیار داشته باشند و افراد عادی جامعه قدرت خرید نداشته و اصلا در بازار انگور فروخته نمی‌شد. و حدس پلیس این بود که این زنان، با خوشه‌ای انگور که از طرف مردی که در کالسکهٔ گرانبهای نشسته و به آنها پیشنهاد میداده است فریب خورده و به این مرد اعتماد میکردند که همین اعتماد منجر به قتل آنها می‌شده است.



در ضمن نحوه و چگونگی‌ به قتل رساندن این زنان شبیه یکدیگر بوده، یعنی‌ ابتدا گلوی آنها عمیقا بریده شده و سپس ارگان‌ها و اجزای داخلی این زنان ( قلب، کلیه، رحم و غیره) از بدن آنها جدا و دزدیده می‌شده است.

جای صاف و تمیز بریدگی گلوی این زنان، حکایت از آن دارد که این کار تنها با ابزار تیزی مانند تیغ و یا چاقوی جراحی امکان پذیر میبوده است. و ولیعهد انگلیس به جراحی بشدت علاقمند بوده و در این کار تبحر زیادی داشته است و با توجه به اینکه، ارگانهای این زنان با مهارت بریده و دزدیده می‌شده، پلیس مطمئن است که قاتل میبایستی یک جراح و یا کسی‌ که در کار جراحی خبره بوده است باشد.. با توجه به این مدارک و شواهد، همچنین تأیید چند شاهد که مردی را با کالسکه‌ای قیمتی گاه و بیگاه در آن محله میدیدند، احتمال اینکه جکِ درنده و یا قاتل، ولیعهد وقت انگلستان بوده باشد، بسیار است.





پلیس لندن در رابطه با این قتل‌ها نامه‌های بسیاری دریافت کرده که در پای همه آنها امضائ جک درنده دیده میشود. تعداد زیادی از این نامه ها، به گفته پلیس، جعلی و فاقد اعتبار است و بیشتر از طرف مردم بیکاری بوده که از این ماجرا که در آن زمان تمام مطبوعات لندن را پر میکرده، بشدت متاثر شده و قصد ماجرا جوی داشته اند.

تعداد کشته شدگان به گفته پلیس ۲۰ زن بوده که از این تعداد، نام ۵ تن‌ از این زنان اعلام شده و ارگان‌های همگی‌ این زنان بعد از کشته شدن به سرقت رفته است.





از ماجرای پرنس قاتل انگلیس، جک درنده، بیش از دها فیلم و کتاب تهیه شده است و هنوز هم تهیه میشود و این ماجرا معروفترین جنایت و قتل در تاریخ است. من لینک یکی‌ از دها فیلمی که از این ماجرا ساخته شده را اینجا می‌گذارم و امیدوارم تا قبل از اینکه دانلود کنید، پاکش نکنند.

دانلود جک جانی Jack The Ripper

۱۲.۲.۹۱

تا زمانی‌ که آزاد فکر کنی‌، زندانی نیستی‌


دست و دهان را می‌بندند
ولی‌ روح را نمیتوانند بست
تا زمانی‌ که آزاد فکر کنی‌، زندانی نیستی‌
در درون ما قدرتی است
که میتواند قویتر شود
فقط اگر برای آنچه که دوست داریم، بجنگیم.

قسمتی‌ از شعر، دست و دهان ما را می‌بندند از پال هننینگسن، شاعر دانمارکی


عاشقانه

غلام:
همیشه می‌خواستم عشق بورزم
اما وقت نداشتم
الفبایی نداشتم تا نامه‌ای بنویسم
تلفنی نبود تا در آن زمزمه کنم
به هرحال،
شگفت‌ترین قسمت ماجرا اینجاست
بچه‌ها به دنیا می‌آیند
پسران، غلام غلامان
دختران، ماشین‌های مولد بردگان
اگرچه می‌خواهم عشق بورزم
اگرچه می‌خواهم عشقم را نجوا کنم
بدون کلمه
چشم در چشم.
حیات چه ساده آغاز می‌شود.
کنیز:
ماشین‌ها را من می‌سازم
همیشه
شکمم متورم است
وقتی که ماه کامل است
باردار ماشینی‌ام
که اگر پسر باشد، غلام غلامان است
و اگر دختر، مولد کوچک بردگان خواهد بود
کره‌اسبی نوزاد
می‌ایستد و یورت می‌رود
نوزاده‌ی آدمی اما
مدام دلواپس است
سیصد روز پیش از آن‌که راه برود
سه هزار روز پیش از آن‌که ماشین شود
شش هزار روز پیش از آن‌که برده باشد
عشق؟
وقت‌گبر است
ولی شکمم چه زود بالا می‌آید.
هم‌سرایان:
برده را
به گریه و خنده نیازی نیست
کار و کار
اندکی خواب و
حسادتی به پرندگان چارپایان حشرات
بازی و بازی
خوابی عمیق
عشقی عمیق
و هنوز ماشینی خلق نشده‌است
و هنوز آن‌ها آبستن ماشینی نیستند.
مویه:
حتی برده‌ها هم پیر می‌شوند
به دور و برت نگاه کن
جهان پر است از برده‌های پیر
گلف بازی می‌کنند و تنه می‌زنند و شنا می‌کنند
نومیدانه زیر گلاه‌گیسشان می‌دوند
میزان کلسترول، اندازه‌ی قند خون
حتی لحظات مخموریشان بر نمودارها ترسیم می‌شود
شکم‌هاشان چنان زنان آبستن، آماس کرده و
چیزی در سرهاشان نمی‌جنبد
کامپیوترها آن‌ها را هدایت می‌کنند و
کارخانه‌هایشان از روبات‌ها پر است
بی‌خستگی شغل‌های تازه می‌سازند و
آموزش‌های حرفه‌ای و آغاز حرفه‌ی بردگی
از تماشای دندان‌های مصنوعی سر باز می‌زنیم
می‌بوسیم و عشق می‌ورزیم
و نمی‌دانیم چقدر زنده‌ایم
نمی‌دانیم تا کی زنده‌ایم
آری،
راست گفته‌اند
طبیعت، تقلید از هنر را وانهاده است.

عاشقانه - تامورا ریوایچی، شاعر بزرگ معاصر ژاپنی






تامورا ریوایچی، شاعر بزرگ معاصر ژاپنی در سال ۱۹۲۳ به دنيا آمد. در خانواده‌ای سنتی پرورش يافت. در سال ۱۹۴۱ به دانشکده‌ی ادبيات دانشگاه می‌جی وارد شد. در سال ۱۹۴۳ وارد ارتش شد. طی جنگ جهانی دوم بسياری از دوستانش کشته‌شدند. شعر او بر شعر مدرن ژاپن تاثير فروان داشته‌است. ريوای‌چی از مهمترين شاعران پس از جنگ ژاپن محسوب می‌شود.



علم با کار سودمند بود, علم بی کار پایبند بود.

روز جهانی‌ کارگر بر تمام کسانیکه با زور بازو و قوت زانو، با شرف و حمیت، گذران زندگی‌ میکنند، پیروز باد.




میوه غریب ...... Strange Fruit

درختان جنوب میوه غریبی دارند
برگ‌ها و ریشه‌هایشان خونی است
پیکرهای سیاه در نسیم جنوبی تاب می‌خورند
میوه غریب از درختان سپیدار آویخته است
چشم‌انداز روستائی جنوب سرفراز
چشم بیرون زده و دهان کج شده
عطر شیرین ماگنولیای تازه
بعد بوی تند گوشت سوخته
کلاغان منقارش می‌زنند
بارانش می‌شوید و باد می‌مکد
آفتاب می‌گنداند و درخت می‌ریزد
محصول غریب و تلخی است این میوه.


Nina Simone: Strange Fruit

میوه غریب نام آهنگی است که نخست با صدای بیلی هالیدی بشهرت رسید. این آهنگ انتقادی از لینچ کردن سیاهان است که در زمانی که آهنگ عرضه شد در جنوب آمریکا معمول بود.


شعر موثر آن را ایبل مروپل با نام مستعار «لوئیس آلن» نوشت و اگر چه از قول بیلی هالیدی گفته شد که او مدعی ساختن آهنگ آن است ولی گفته می‌شود که یا پارکر هال یا خود ایبل مروپل آن را ساخته است.

نخستین ضبط این آهنگ از بیلی هالیدی در ۱۹۳۹ است ولی پیش‌تر او آن را در باشگاه‌های جاز نیویورک می‌خواند.



Billie Holiday - "Strange Fruit" Live 1959 [Reelin' In The Years Archives]