۱۴.۱.۹۵

روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی


ای گل بشکر آنکه در این بوستان گلی
خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی

فردا که رهزنان دی از راه میرسند
نه بلبلی بجای گذارند و نه گلی

دیشب در انتظار تو جانم بلب رسید
امشب بیا که نیست بفردا تقبلی

گلچین گشوده دست تطاول خدای را
ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی

گردون ز جمع ما همه تفریق می کند
با این حساب باز نماند تفاضلی

عمر منت مجال تغافل نمی دهد
مشنو که هست شرط محبت تغافلی

ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان
روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی

حالی خوش است کام حریفان بدور جام
گر دور روزگار نیابد تحولی

گر دوستان بعلم و هنر تکیه کرده اند
ما را هنر نداده خدا جز توکلی

عاشق بکار خویش تعلل چرا کند
گردون بکار فتنه ندارد تعللی

شکرانه تفضل حسنت خدای را
با شهریار عاشق شیدا تفضلی.

شهریار


هیچ نظری موجود نیست: