۱۸.۱۱.۹۴

دیدار آفتاب بچشم دریده نیست


هیچ آفریده ئی بجمال فریده نیست
این لطف و این عفاف بهیچ آفریده نیست

آن سروناز هم که بباغ ارم در است
فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست

نرگس دریده چشم بدیدار او ولی
دیدار آفتاب بچشم دریده نیست

در بزم او که خفته فرو پلک چشمها
غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست

هر آهوئی بهر چمنی می چرد ولی
آن آهوئی که در چمن او چریده نیست

زلفش بریده رشته پیوند دل ولی
خود رشته ای که دل دمی از وی بریده نیست

از شهریار غیر گناه مجردی
یک نقطه سیاه دگر در جریده نیست.

شهریار


هیچ نظری موجود نیست: