۱۶.۱۱.۹۴

پرسش حال دوستان گاه بگاه کردنست


شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست

نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست

ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه بگل گرفتن و ماه بچاه کردنست

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده بکاخ کبریا خواه نخواه کردنست

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست

عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
رو بحریم کعبه لطف اله کردنست

گاه بگاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه بگاه کردنست

بوسه تو بکام من کوه نورد تشنه را
کوزه آب زندگی توشه راه کردنست

خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست.

شهریار


هیچ نظری موجود نیست: