۲۷.۹.۹۴

زین صفت نرگس سیراب تو بیخواب چراست


دلبرا سنبل هندوی تو در تاب چراست
زین صفت نرگس سیراب تو بیخواب چراست

چشم جادوی تو کز بادهٔ سحرست خراب
روز و شب معتکف گوشه محراب چراست

نرگس مست تو چون فتنه ازو بیدارست
همچو بخت من دل سوخته در خواب چراست

مگر از خط سیاه تو غباری دارد
ورنه هندوی رسن باز تو درتاب چراست

جزع خونخوار توگر خون دلم می‌ریزد
مردم دیدهٔ من غرقهٔ خوناب چراست

از درم گر تو برآنی که برانی سهلست
این همه جور تو با خواجو ازین باب چراست؟


خواجوی کرمانی

هیچ نظری موجود نیست: