۳۰.۷.۹۴

زلیخا را محبت کرد رسوای جهان آخر


گدایی از در میخانه باید دم بدم کردن
سفالین کاسهٔ می را خیال جام جم کردن

دمادم کار ساقی چیست در میخانه میدانی
به مخموران قدح دادن به مسکینان کرم کردن

صبا ای کاش می‌گفتی بدان آهوی مشکین مو
که بعد از رام گردیدن، خطاکاری است رم کردن

زلیخا را محبت کرد رسوای جهان آخر
که بی‌تقصیر یوسف را نباید متهم کردن

زبان تیشه با فرهاد گفتا در دم رفتن
که راه کوی شیرین را ز سر باید قدم کردن

فلک از کعبهٔ کویش مرا بیرون کشید امشب
که نتوان قتل صید محترم را در حرم کردن

پی تعظیم ابروی کجش برخاستم از جا
که زیر تیغ او باید بمردن قد علم کردن

پس از کشتن بفریادم رسید آن خسرو خوبان
که داد کشتگان را می‌دهد بعد از ستم کردن

اگر در روضهٔ رضوان خرامی، حور می‌گوید
که باید پیش بالای تو طوبی را قلم کردن

نهادم تا بکویت پا، نرفتم بر سر کویی
که بعد از کعبه نتوان شجرهٔ بیت الصنم کردن

من آن روزی که دیدم خیل مژگان تو را گفتم
که تسخیر دل شاهان توانی بی حشم کردن

نمی‌شاید بجرم عاشقی کشتن گدایی را
که نتواند تظلم پیش شاه محتشم کردن

شهنشاها بهر شعری مگر نامت رقم کرده
که اشعار فروغی را بزر باید رقم کردن.

فروغی بسطامی