۱۴.۷.۹۴

که نُقل مجلس فرهاد ، نقًل شیرین است


نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است
که داغ لاله‌رخان به ز باغ نسرین است

فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا
همیشه چشم امیدش بدست گل‌چین است

سپرده مرهم زخمم فلک بدست مهی
که صاحب خط خوشبوی و خال مشکین است

علاج نیست خلاص از کمند او ورنه
ز پای تا بسرم چشم مصلحت بین است

کسی که شهد محبت چشیده میداند
که تلخ از آن لب نوشین به طعم شیرین است

اسیر آن خط سبزم که مو بمو دام است
فدای آن سر زلفم که سر بسر چین است

بهر کجا که منم شغل اختران مهر است
بهر زمین که تویی کار آسمان کین است

سواد زلف تو مجموعهٔ شب و روز است
نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است

قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است
رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است

فروغی از سخن دوست لب نمی‌بندد
که نُقل مجلس فرهاد ، نقًل شیرین است.

فروغی بسطامی