۷.۶.۹۴

در پای دوست هر که نشد کشتهٔ مرد نیست


هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
در پای دوست هر که نشد کشتهٔ مرد نیست

ناصح مرو ز مهر و غم درد ما مخور
ما عاشقیم و در خور ما غیر درد نیست

می‌ریزم از دو دیده به یاد تو اشک گرم
شبها که همدمم بجز آه سرد نیست

بر درگهت که نقد دو عالم نثار اوست
ما را ز انفعال بجز روی زرد نیست

جمعند وحشیان همه بر من همین دل است
آن وحشی که با من صحرانورد نیست

تهمت کش وصالم و در گرد کوی تو
جز گرد کوچه بهر من کوچه گرد نیست

هرچند دل رفیق غم و درد و محنت است
جمعست خاطرم که بکوی تو فرد نیست

شبها بدوستان چو خوری باده یاد کن
از محتشم که یک نفسش خواب و خورد نیست.

محتشم کاشانی