۳۱.۳.۹۴

فرزند مرا هیچ نیاموز بجز عشق


هر سال چنین روزی یعنی سومین یکشنبه از ماه جون , در بسیاری از کشور های غربی روز پدر نامیده شده و گرامی داشته میشود . و بدین ترتیب اساس خانواده که بر مبنای یک پدر, یک مادر و کودکان به میزان دلخواه! از دیرباز بعنوان یک قاعده و قانون کلی , و جهان شمول از طرف جمیع جوامع بشری پذیرفته شده است , مهر تائید دوباره ای میخورد .در اینکه پدر نزد مردم متمدن شرق جایگاه ویژه ای دارد بحث و تریدی نیست , در اینکه در اکثر خانواده ها در مشرق زمین . پدر گاهی در حد حکمران و تصمیم گیرنده مطلق نقش بازی میکند نیز تردیدی نیست, و مطمئن تر از همه اینها, نقش پدر در استحکام روح و روان خانواده ها در شرق است . و با وجود مشکلات زیادی که جوامع نچندان آگاه شرقی برای خانواده ها بوجود میاورند و آدمیان آموزشی که شایسته آن هستند را از این جوامع نمیگیرند, با این احوال ساختار نسبتا محکم خانواده در شرق بیشتر مدیون نقش گسترده و اساسی پدر میباشد چرا که این نقش با تمام انتقاداتی که میتوان از آن گرفت آنچنان احساس امنیتی به کودکان میدهد که کودک با وجود همه ناملایماتی که برایش پیش میاید هیچگاه خود را تنها و رها شده حس نمیکند. و همیشه دلخوش به شانه های پدر است . حتی زنان نیز از این امر مستثنی نیستند و "مرد داشتند " برای یک زن شرقی بیشتر حکم "پناه و امنیت داشتن " را دارد تا موارد دیگر.
در طبیعت نیز در اجتماعات و گروه های حیوانی, نقش اصلی را نرینه ای بازی میکند که در نوک هرم قدرت و خانواده قرار دارد. و تا زمانی که او هست گله با آرامش و امنیت زندگی کرده و سالم و شاد است. در مغرب زمین نقش پدر به این صورت از بین رفته و طبیعتا استواری روحی اعضای خانواده هم زیر سئوال است . فردگرایی و "خودخواهی برسمیت شناخته شده " , نقش خانواده را در مغرب زمین دگرگون ساخته و در نتیجه آدمیان سرگردانند که آیا خانواده خوب است و یا جز گرفتاری چیز دیگری نیست . در مغرب هم مردم پدر و مادر خود را دوست دارند, ولی خودشان را کمی بیشتر دوست دارند, در حالی که در ایران گاهی فرزندان بخاطر پدر و مادر خود از خویش گذشته و گاهی از کلیه خود نیز دست میشویند.


بهرحال هر که پدرش در کنارش ... خوشا بحال و روزگارش
هر که پدر ندارد ..... یتیم است و تنها به معنای واقعی پناهی ندارد
هر که پدر دارد و قدرش را نداند ..... دچار عزیزی گردد که قدرش نداند
هر که پدر را گرامی دارد ..... به روزگار سختی و سربالایی دستی از غیب برون آید و او را از زمین گرم بردارد.


روح پدرم شاد که میگفت به استاد...
فرزند مرا هیچ نیاموز....... بجز عشق.




























هیچ نظری موجود نیست: