۸.۶.۹۳

چراغ میکده ی آفتاب خاموش است


چه جای ماه که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کورسو نزند
به جز طنین قدم های گزمه سرمست ،
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده ی مستانه ای نمی پیچد .
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است ؟
چراغ میکده ی آفتاب خاموش است .

فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست: