چراغ میکده ی آفتاب خاموش است
چه جای ماه که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کورسو نزند
به جز طنین قدم های گزمه سرمست ،
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده ی مستانه ای نمی پیچد .
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است ؟
چراغ میکده ی آفتاب خاموش است .
فریدون مشیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر