۸.۳.۹۱

ماریانه فون ویلمر ...... Marianne von Willemer

دیوان غربی ـ شرقی گوته نه‌ تنها برای آلمانها، بلکه برای ایرانیها نیز اثری با اهمیت است. گوته این اثر را در سال ۱۸۱۵ تحت تأثیر ادب فارسی می‌نویسد و به‌ویژه حافظ را بسیار می‌ستاید و آرزو دارد که شاگرد حافظ بوده و در جهان معنوی با حافظ جامی شراب بنوشد. در دیوان غربی شرقی یوهان ولفگانگ فون گوته اما قلم دیگری نیز نقش دارد. اشعاری زیبا سروده‌ی ماریانه فون ویلمر که به دیوان بُعد و ژرفای تازه‌ای می‌بخشد و اشعار عاشقانه‌ی دیوان را به گفت‌وگویی میان دو عاشق تبدیل می‌سازد.



ماریانه فون ویلمر (۲۰ نوامبر ۱۷۸۴ تا ۶ دسامبر ۱۸۶۰ در فرانکفورت)، سراینده‌ برخی از اشعار دیوان غربی شرقی گوته؛ اشعاری که از زیباترین گفتگوهای عاشقانه‌ی ادبیات جهان به شمار می‌آیند.


مادر ماریانه هنرپیشه‌ی تئاتر بود و ماریانه هم همانند مادر از نوجوانی بازیگری می‌کرد. از آنجا که بانکدار ثروتمند یوهان یاکوب فن ویلمر، ماریانه‌ی ۱۴ ساله را با بازیگری زیبایش بسیار می‌پسندد، او را از مادرش می‌خرد و آینده‌ی مادر را تأمین می‌کند. ماریانه ابتدا فرزندخوانده‌ی بانکدار و سپس معشوقه و همسر می‌شود. در سفری طولانی که گوته به گربرموله دارد و مهمان خانواده‌ی ویلمر می‌شود، علاقه و عاطفه‌ای شورانگیز میان او و ماریانه ایجاد می‌گردد. عشق استعداد شاعرانه‌ی ماریانه‌ی جوان را شکوفا می‌کند و از هنرپیشه و رقصنده، شاعر می‌سازد. تأثیر ادب شرق بر گوته‌ی ۶۵ ساله در کنار عشق او به ماریانه فون ویلمر ۳۰ ساله به دیوان ابعادی تازه می‌بخشد، تا جایی که در زلیخانامه گوته خودش را حاتم می‌نامد و ماریانه را زلیخا و دو عاشق در زلیخانامه با یکدیگر به سخن می‌نشینند.

گوته در دیوان نام حاتم را بر خود می‌گذارد و بر معشوقه‌اش ماریانه نام زلیخا. و زیباترین سروده‌های این بخش از جمله "باد غرب" و "باد شرق" سروده‌ی ماریانه است:


"...و تو ای باد، به راهت ادامه ده
از برای یاران و همه غم‌زدگان
آنجا که دیوارهای بلند بسوزند و از میان روند
عزیز خود را باز خواهم یافت..."


اما تنها سال‌ها پس از مرگ گوته و ماریانه بر جهانیان آشکار می‌گردد که شاعره‌ای نیز در سروده‌های دیوان نقش داشته است.








هرمان گریم در سال ۱۸۴۹ در دیداری از ماریانه به هنگامه‌ی غروبی زیبا شعری از دیوان را زیر لب زمزمه می‌کند. ماریانه که دراین زمان سال‌های پیری خود را می‌گذراند، تحت تأثیر آن لحظه‌ی پرشور بر گریم آشکار می‌سازد که سراینده‌ی آن شعر است. بنابراین نامه‌های خود و گوته را به گریم نشان می‌دهد، ولی از او می‌خواهد که راز او را آَشکار نسازد. سال‌ها پس از مرگ ماریانه گریم از عشق ماریانه و گوته و نیز اشعار ماریانه در دیوان می‌نویسد و هویت شاعره‌ی برخی از اشعار دیوان گوته را بر جهانیان فاش می‌سازد.



میان گوته و ماریانه فن ویلمر یک رابطه‌ی دوستی شخصی بوده که تا به دلدادگی اوج می‌برد ولی این دو، نظر به شرایطی که داشتند نمی‌توانستند به وصال هم برسند و رنج این ناکامی و محرومیت از همدیگر در این اشعار در حقیقت تجلی پیدا کرده. البته به نوعی یک رابطه‌ی معنوی بین این دو هم برقرار می‌شود. یعنی گوته از جوانی ماریانه فون ویلمر نیرو می‌گیرد و مشخصلا و صراحتاً ماریانه از پیری، فرازانگی و خردمندی گوته. و به این ترتیب هر دو مکملی می‌شوند برای همدیگر و آن شوق شاعرانه و فرزانگی گوته به نوعی آن توان شاعرانه‌ای را که وجود داشته در ماریانه فن ولیمار به حرکت درمی‌آورد، بدان شادابی و سرزندگی می‌دهد و نیتجه این هست که او هم که بیشتر هنرپیشه بوده و در تئاتر بازیگری می‌کرده، نیروی شعر را در خودش کشف می‌کند و جواب نامه‌های شاعرانه‌ی گوته را به شعر پاسخ می‌دهد.





با پایان گرفتن دیوان گوته، او از ماریانه دوری می‌جوید. ماریانه از غم عشق بیمار می‌گردد تا جایی که همسر ماریانه برای گوته نامه می‌نویسد و از او همدردی می‌طلبد. اما عشق ماریانه برای گوته دیگر پایان پذیرفته است. یکسال پس از این ماجرا همسر گوته فوت می‌کند، اما گوته باز هم قدمی برای این عشق برنمی‌دارد.


دیوان غربی شرقی بنیان‌گزار ادبیات جهانی مدرن و خاستگاه معنوی آن ایران و ادبیات کشور ما، ادبیات فارسی است .


منبع: دویچه وله


هیچ نظری موجود نیست: