۲۸.۱۲.۹۰

بكارت ازهادی خرسندی

الا‌ای شیخ جویای بكارت
به لای پای دخترها چه كارت؟
تو فرمودی بكارت‌ها كه پاره ست
دقیقاً درصدش هفتاد و چار است






ببینم از كجا آوردی آمار؟
ز جمع آشنایان یا ز اغیار ؟
شمارش را به دیگر كس سپردی
و یا خود رفتی از داخل شمردی؟ !



تو از هركس كه ارقامش شنفتی
چرا زان بیست و شش درصد نگفتی
نگفتی بیست و شش درصد بكارت
نشان باشد ز انواع اسارت




گروهی باكره، از سكس دورند
كزين بابت گرفتار غرورند
گروهی ترس خورده، صاف و ساده
اسير انجماد خانواده




گروهی پای بند دين و مذهب
به شدت باكره ، اما معذب
شما كه دختری را سن نُه سال
به شوهر ميدهی راضی و خوشحال
چرا خواهی اگر شوهر نكرده
شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟



بيا و دست بردار از حقارت
نچسب ای شيخ نادان بر بكارت
بكارت مال دوران های دور است
به زن های جوان تحميل زور است



بكارت نيست معيار نجابت
نجابت را چه بشناسد جنابت
نجابت، شيخ نادان، پرده ای نيست
به اينكه داده ای يا كرده ای نيست



نجابت چيست؟ حق كس نخوردن
بكارت چيست؟ مال كس نبردن
نه بين مردمان اخلاق و عصمت
به ميزان بكارت گشته قسمت



فريب مردمان، ضد عفاف است
نه آن كاری كه در زير لحاف است
كه هر آميزشی قبل از عروسی
بود يك مطلب خيلی خصوصی



مبر سر را درون بستر خلق
كه بينی گوزشان را تا ته حلق
خودت شام زفاف ای شيخ بد ذات
بكارت داشتی ارواح بابات؟



تو با آن حجت الاسلام فاكر
چگونه ميتوانی بود باكر؟
برای تو كسی پرونده هم ساخت
و يا بر پشت و پيشت كنتور انداخت؟



در كون شما كنتور اگر بود
سر يكهفته كنتور هم دمر بود
اگر يك روز باشی توی حوزه
بواسيرت بچسبد زير لوزه



تو هم حالا به اين حد از جسارت
ز دخترها طلب داری بكارت؟
چه ميفهمی تو قانون طبيعت
كه ميآئی ز مادون طبيعت



چه دخترهای نوزادی كه گه گاه
ندارند اين بكارت را به همراه
به آنها چون خدا پرده نداده
شوند البته كه بی پرده زاده



ترا گر اعتراضی هست حالا
بگو با حضرت باريتعالی
كه ای پروردگار پاك عالم
چرا پرده ندادی خاك عالم !



امام ِ جمعه آ! بر خويش رحمی
بكن كاری كه يك قدری بفهمی !
بدن ها فرق دارد با بدن ها
خصوصاً مال دخترها و زن ها



همه يك شكل و جور و قالبی نيست
نمی فهمی؟ زن است اين، طالبی نيست
يكی را پرده باشد نازك و ُترد
شود زائل اگر يك ضربه ای خورد



يكی را پرده كشدار و غشائی است
مثال شخص آقا ارتجاعی است
كه تا وقتی كه آن بانو نزايد
از آن يك قطره هم خون در نيايد



يكي هنگام ورزش داده از دست
يكی تا آخرش همراه او هست
تو آمار از كجا كردی فراهم
بيا يكخرده آگه كن مرا هم



من اينها را كه گفتم مستند بود
قوانين ازل بود و ابد بود
ندارد حرف من ردخُور ز قرصی
ولی تو بايد از دكتر بپرسی
كه او بی پرده تر از پرده گويد
برايت واضح و گسترده گويد



امام ِ جمعه آ، يك چيز ديگر
نميدانی، نميفهمی، مكرر !
اگر شد پرده ای هرگونه پاره
تجارت، كرده پيدا راه چاره
بدوزد پرده را نرس و پرستار
خدايا زين معما پرده بردار !


بكارت را ز مريم بايد آموخت
كه بعد از زايمان هم ميتوان دوخت
بكارت چيست قفل حفظ ناموس؟
نجابت در پس اش محفوظ و محبوس؟

اگر داری دلارش يا ريالش
بزن آن را بخيّه، بی خيالش !
تجارت، ميكند حفظ بكارت
بود ناموس ها دست تجارت


اگر دارای ناموسی از اين راه
به بی ناموسی ات صد بارك الله
امام ِ جمعه آ ! قدری حيا كن
دكانی ديگری اين جمعه وا كن

مناسبتر ُپرش كن اين دكان را
كه بشناسی همه اجناس آن را
فوراگزامپل دكان بول و غايط
بخور آنقدر تا جانت درآید.



دخترای فانتزی دیسنی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

این شعر از ایرج میرزا نیست، از هادی خرسندی است.

AdamBarfi گفت...

با سپاس از شما، باید بگم که دقیقا حق با شماست، من این شعر و شعر انتقاد از حجاب رو با هم اینجا گذشتم و سهواً اسم ایرج میرزا پای هر دو شعر نوشته شد، بازم از شما به خاطره لطفی‌ که کردی سپاسگزارم.

Unknown گفت...

مرسی سایت خوبی داری مطالبش هم خوب است

mohamad گفت...

نکات آموزنده جالبی برای من داشت. مرسی...