۲۹.۲.۹۰

ای خداوند من، به کجا میروی؟



چند روز پیش مسابقه ی انتخاب بهترین آهنگ اروپا بود که هر سال دراروپا برگزار میشه و چون سال پیش کشور آلمان این مسابقه رو برده بود در نتیجه امسال میزبان برگزاری این مسابقه بود .

البته هدف من از نوشتن این چند خط، گزارش خبری این مسابقه نیست، هدف من بیشتر، نوشتن چند نکته است که ضمن دیدن این برنامه به فکرم رسید.


اولا که شنیدن خبر پخش این برنامه شور و حالی‌ در بین ابنا بشر در این مملکت ایجاد کرد، و ملت نقشه میکشیدن که چگونه گروهی در یک جای جمع بشند و دسته جمعی این برنامه رو ببیند، و اگر روز به فروشگاه‌ها سر میزدی میدیدی که عده‌ای جدا در حال تهیه و تدارک برای دیدن این برنامه هستند، خلاصه بازار فروش آبجو و شراب و مخلفات و سرسوروسات گرمتر از روزای دیگه بود.

یعنی‌ تو کشوری که ثبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، آنچنان بر پایهای مستحکمی سوار است که طوفان هم حریفش نیست و امینیتی آنچنان قوی در سطح کشور و برای تمامی آحاد ملت وجود دارد که "امنیت آغوش مهربان مادر برای یگانه فرزندش" را به خاطر می‌آورد، در کشوری که مردم نه دغدغه نان دارن، نه بیخانه مانی، و امید به فردایی بهتر از امروز، به عنوان یک اصل پذیرفته شده، و تا پای اعتقاد پیش رفته است، و این اعتقاد آنچنان ریشه حقیقی‌ دارد که کهنسالی شوخ ۷۰ ساله تازه به دنبال فراگیری نواختن گیتار است، در اینچنین جامعه‌ای مگر میشود جز این انتظار داشت که برگذاری مسابقاتی از این دست، تبدیل به یک جشن ملی‌ نشه، و به همون اندازه هم هیجان انگیز و شادی آور نباشه؟؟؟

در ضمن در اکثر کشورهای دنیا، دولتها سعی‌ می‌کنن با به راه انداختن جشن و سرور و ساختن روزهای بخصوص ، مردمشان رو شاد کنن و همچنین اتحاد و همبستگی بین مردم یک ملت را به این طریق بالا ببرن، این در حالی‌ است که اکثر این کشورها دارای تاریخ و سنتهای غنی و زیادی نیستن، در حالی‌ که در کشور عزیز ما ایران، دولت متجاوز، غیر ایرانی‌ و اشغالگر جمهوری اسلامی سعی‌ داره که با این سنتهای دیرینه که سابقه هزاران ساله داره و باعث شادی و اتحاد مردم ایران می‌شه، با شدت و قدرت هر چه تمامتر مبارزه کرده و آنها رو سرکوب کنه و از بین ببره، در نظام جمهوری اسلامی ایرانیها فقط اجازه دارن گریه کنن، بدبختی بکشن، کشته بشن، تحقیر بشن، و اگر بنا به یک سنت قدیمی‌ که از هزاران ساله پیش به آنها رسیده خواستن لبخندی بزنن به جرم شاد بودن به عنوان مجرم باهاشون برخورد بشه. و یا اینکه با برگذاری مسابقات فوتبال که در واقع یک میدون جنگ و محلی برای ایجاد نفرت بین آحاد ملت است، هر چه بیشتر باعث جدای ایرانی‌‌ها از همدیگه بشند. خداوند ما ایرانیها رو از خواب سنگین هر چه زودتر بیدار کنه.

به هر حال موج شادی که سرایتی بیشتر و سریعتر از ویروس سرما خوردگی داره، دامن من رو هم گرفت و منو تماشاچی این مسابقه کرد. ۲۵ آهنگ مختلف گاهی‌ به صورت سولو و انفرادی گاهی‌ به صورت گروهی و گاهی‌ دویت یا دو نفره به روی صحنه رفت و اجرا شد. به جز ایتالیای‌ها که جاز خوندن و خواننده فرانسوی که آهنگش رو در مایه اپرا اجرا کرد، و گرجی‌ها که راک خوندند بقیه رو به جرات می‌شه گفت که تقریبا تو یه مایه و شاخهٔ پاپ بودند. ولی‌ این مهم نیست، یعنی‌ مهم نیست که آهنگ‌ها تو چه شاخه‌ای از موزیک اجرا شدند، مهم این بود که بجز اسپانیایها که به زبون خودشون خوندن، تمامی این آهنگا به زبون انگلیسی و با شکل غربی اجرا شدند، یعنی‌ آنچه که این گروه‌ها رو از یکدیگر تمیز میداد تنها اسم کشورها بود، و آنچه که بر روی صحنه میرفت، بقدری به یکدیگر شباهت داشت که انگار همگی‌ از یک کشور آمده بودن، لباسا، رقص ها، زبان، شکل اجرا، تنظیم حرکات روی صحنه و خلاصه چیزی نبود که بشه گروه‌ها رو از هم تفکیک کرد، چرا که در فیلتری که قبلا صورت گرفته بود، کلا (به جز اسپانیا) تمام آهنگ‌های که به زبان اصلی‌ خونده شده بود از دور مسابقه خارج شده بودند، و من به فکر نشستم که چقدر دنیا به سوئ یک نواختی پیش میره، چرا تمدن ها، سنت‌های زیبا، لباس‌های مخصوصی که هر ملیت به خودش داره، زبان‌های زیبا و مختلف، رقص‌های متفاوت، باید کنار گذاشته بشه و در شبی که می‌شه با همهٔ اینها آشنا شد و از دیدن و شنیدن تک تک آنها لذت برد، از آنها محروم شد و به جاش ۲۵ بار یک شکل آمریکای انگلیسی‌ کسل کننده رو شاهد بود، چه اتفاقی در شرف رخ دادن برای مردم دنیا است؟

یکی‌ از مسائل تاسف باری که در حال به وقوع پیوستن هست، تسلط فرهنگ غربی و زبان انگلیسی‌ به طور کلی‌ و کامل بر فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر دنیا است، و این فرهنگ و زبان انگلیسی‌، فرهنگ‌ها و زبان‌ها را دارد در خودش ذوب می‌کند، و آنها را می‌بلعد و متاسفانه قدرت تکنولوژی و کارخونهٔ فرهنگ سازی هالیوود دست در دست یکدیگر، بولدوزر وار از یک طرف و از طرف دیگر خود ملت‌ها با دل‌ و جون در پی‌ دگردیسی به فرهنگ و زبان انگلیسی‌ هستند و با جدیتی مضحک سعی‌ در تقلید از آن دارند. مثلا زوج آذربایجانی که این مسابقه رو بردند، آهنگی رو به زبان انگلیسی‌ ( و با لهجه که جز تفکیک ناپذیر برای یک زبان بیگانه محسوب می‌شه و خود ملکه انگلیس هم اگه قرار باشه مثلا فارسی حرف بزنه، مطمئناً با لهجه خواهد بود)، خوندند که نه تنها فرق یا برتری بر دیگر آهنگ‌ها نداشت، بلکه به نظر من اجرای بسیار ضعیفی رو هم ارائه دادند، و لباس خواننده زن و حرکات سینمای مصنوعی این زوج هنرمند، مزید بر علت شد، و مجموعه‌ای رو به وجود اورد که، در بهترین حالت، لبخند تمسخر را بر روی لبها مینشاند. من سالها پیش یک رقص و آواز آذربایجانی بسیار زیبا دیده بودم و لذتی که از شنیدنش بردم رو هنوز به یاد دارم، و چقدر متاسف شدم وقتی‌ یه کپی مسخره از آهنگ‌های پاپ درجه دهم کشور انگلیس رو با عنوان آهنگ انتخابی از آذربایجان دیدم و فکم به روی زانو هام افتاد وقتی‌ دیدم که این زوج رو به عنوان نفر اول از بین ۴۳ کشور شرکت کننده، انتخاب کردند.

به هر حال من مطمئنم که خیلی‌ از جوانهای ما و کشورهای همسایه، با دیدن نتیجه مسابقه، به دام پیام به عمد یا غیر عمدی این نمایش مضحک خواهند افتاد، پیامی که به جوونهای کم اطلأع ما این رو تلقین می‌کنه که اگر مثل اینها باشی‌ و عمل کنی‌ میتونی‌ در جوامع بین المللی حرفی‌ برای گفتن داشته باشی‌ و اگر غیر این باشی‌ وحشی و بیفرهنگ درنظر گرفته میشی‌، و در نتیجه راهی‌ هم به شکوه و عظمت دنیای مدرن نخواهی برد.

تصویر: زوج آذربایجانی و برنده مسابقه

Eurovision Song Contest که در ۱۲ ماه مه در شهر دوسلدوف آلمان برگزار شد، در واقع پنجاه و ششمین سال برگزاری این مسابقه بود و برنده این مسابقه هم کشور آذربایجان شد و کشورهای ایتالیا و سوئد به ترتیب دوم و سوم شدن.
این مسابقه اولین بار در سال ۱۹۵۶ در کشور سوئیس برگزار شد و هر سال مجددا در کشور برنده برگزار می‌شه، و تمام کشورهای که در قارهٔ اروپا هستند به اضافه اسرائیل، اجازه شرکت در این مسابقه را دارند. و اگر در زمان قاجارها آذربایجان به همراه ۱۷ شهر قفقاز از ایران جدا نشده بود، مسلما ایران هم میبایستی در این مسابقات شرکت میداشت.

مجموعه آهنگ‌های مسابقه را دانلود کنید.



هیچ نظری موجود نیست: