۳۱.۳.۹۲

هیچ آینده­ ای تحت لوای سرمایه داری قابل تصور نیست!


شورش­های استکهلم با تیراندازی نیروهای پلیس به سوی پیرمردی ساکن محله­ی هاسبی در حومه­ی این شهر آغاز شد. پس از یک هفته تلاش بی­فایده­ی نهادهای مختلف، برای ارائه­ی توضیحی قابل قبول از سوی پلیس، یک شنبه شب ناآرامی­ها به نقاط مختلفی چون کیستا، تنستا، فیتجا، رینکبی و … گسترش پیدا کرد. شورشیان نزدیک به پنجاه اتومبیل، یک مدرسه و یک ایستگاه پلیس را به آتش کشیدند.

این نخستین بار نیست که اقدامات خشن پلیس، سبب آغاز چنین ناآرامی­هایی می­شود: شورش­های پاریس در سال ۲۰۰۵، آتن در سال ۲۰۰۸ و لندن در سال ۲۰۱۰ از جمله­ی این دست ناآرامی­ها هستند. در پاریس پلیس به دنبال دو پسر جوانی بود که از ترس آن­ها در پست­ برق مخفی شده و به همین علت جان خود را از دست داده بودند، در یونان آن­ها در کافه­ای به سوی جوانی شلیک کرده و وی را به قتل رساندند، در لندن نیز پلیس­ «مارک دوگان» ۲۹ ساله را به قتل رساندند.


چنین نمونه­هایی در هاسبی تکرار شد. دوشنبه، در کنفرانس خبری برگزار شده توسط سازمان «مگافون»، «دانیل قیرمای» – کارگر جوان شهرداری – به شرح وقایع یک شنبه شب پرداخت: زمانی­که او همکارانش سعی در آرام کردن شورشیان جوان داشتند، مورد حمله­ی پلیس قرار گرفتند. نیروهای پلیس­ جوانان شورشی را موش، کاکاسیاه و ولگرد خطاب می­کردند. دو تن از آن­ها مورد حمله­ی فیزیکی پلیس قرار گرفتند. «کوئنا سوراکو» – از اعضای فعال سازمان مگافون که مسئولیت سازماندهی جوانان به منظور نبرد برای ایجاد تغییرات سیاسی را به عهده دارد – در جریان کنفرانس خبری گفت:« وقتی کسی توسط پلیس مورد حمله قرار می­گیرد، به کجا باید شکایت کند؟ من نظری ندارم. آن­ها به سوی تمام کسانی که سر راه­شان قرار بگیرند حمله می­کنند.»

سوراکو یک شنبه شب در صفحه­ا­ی فیس بوکی، با عنوان «اشعار انقلابی»، چنین نوشت :«شورشیان اکنون در هاسبی هستند، پلیس و سگ­های آن­ها به دنبال جوانان­اند، مردم کاملاً بی دفاع و غیر مسلح بوده و توسط پلیس­ مورد حمله و ضرب و شتم با باطوم قرار می­گیرند. مردم در صفی ایستاده­اند و پلیس به آنان هشدار می­دهد که اگر حرکت نکنند، کتک خواهند خورد. خردسالان، کودکان و افراد مسن، ایستاده­اند و نگران جوانانی هستند که تحت تعقیب پلیس­های ضد شورش قرار گرفته­اند.»

فراتر از این درگیری­ها، ناامیدی و خشمی وجود دارد که طی سال­ها به وجود آمده که اساساً ضعف و ناکارآمدی سیستم سرمایه داری و عدم توجه به مطالبات جنبش­های کارگری را نشان می­دهد؛ بسیاری از کارگران و جوانان هیچ امیدی به آینده ندارند؛ نرخ بیکاری جوانان در سوئد ۲۵ درصد و – طبق آمار سال ۲۰۰۸ - نرخ بیکاری جوانان ۲۰ الی ۲۵ سال ساکن محله­ی هاسبی ۳۸ درصد بوده است. بسیاری از رنگین پوستان شغل­هایی کاذب و ناامن دارند. به علت کمبود مسکن، بسیاری از آنان حتی با داشتن شغل و درآمد مجبور به زندگی با والدین خود هستند؛ جمعیت بالا و خانه­های بی­کیفت مشکلی بزرگ به حساب می­آیند.

نژاد پرستی و تعرضات نیروهای پلیس

این اعتراضات به نوعی اعلام مخالفت با پروژه­ی REVA نیز بود که در آن پلیس متروی استکهلم رنگین پوستان را مجبور به ارائه­ی کارت شناسایی می­کند. پلیس ادعا می­کند که این امر به منظور شناسایی مهاجران غیر قانونی انجام می­شود. در هر صورت نتایج این امر شکلی از تعرضات نژادپرستانه­ و تحریک آمیز پلیس نسبت به جوانان رنگین پوست متولد و یا ساکن سوئد است؛ آن­ها تنها به دلیل آن­که موی روشن و پوست سفید ندارند، مورد بازخواست قرار می­گیرند. پلیس حتی به مجالس ازدواج رنگین پوستان وارد می­شود و یا کودکان و جوانان را تحت فشار روانی قرار می­دهد تا از آن­ها اطلاعاتی به دست آورد. این دست اتفاقات باعث شده تا در بهار امسال تردیدهای زیادی نسبت به عملکرد پلیس به وجود آید و اعتراضات گسترده­ای به منظور متوقف ساختن این­گونه اقدامات پلیس صورت گیرد.

نظام سرمایه داری به طرق و بهانه­های مختلف مهاجران را استثمار کرده و دستمزد آنان را کاهش می­دهد. به عنوان مثال حتی بسیاری از رستوران­های زنجیره­ای بزرگ و مشهور – مانند «مک دونالد» – مهاجران غیرقانونی را با دستمزدهایی پایین برای نظافت رستوران در شیفت شب استخدام می­کند. طبقه­ی حاکم عقاید نژادپرستانه را به وسیله­ی رسانه­های جمعی، فیلم­ها و تبلیغات سیاسی تشدید و تقویت می­کند. آن­ها نژاد پرستی را وسیله­ای برای توجیه جنگ­های امپریالیستی و تجاوز و مداخله در امور کشورهای تحت سلطه قرار می­دهند. در نهایت این وسیله­ای برای مجزا ساختن و اعمال سلطه است؛ مجزا کردن طبقه­ی کارگر توسط پارامترهای قومیت و ملیت. تنها مبارزه­ی طبقاتی توان رویارویی با نژادپرستی را دارد.

با وجود نظام سرمایه داری، نژاد پرستی همیشه غالب خواهد بود؛ چرا که فاصله­ی طبقاتی زمینه­ی ترویج نژاد پرستی را مهیا می­کند. در حالی که پایان نژاد پرستی با حضور یک نظام سوسیالیتی همراه خواهد بود.

پلیس به عنوان یک نهاد در مقایسه با مابقی جامعه نژادپرست­تر عمل می­کند. در سال ۲۰۰۹ رسوایی بزرگی بر ملا شد؛ پلیس فیلمی را به عنوان مدرک به دادگاه ارائه کرد که در آن یکی از افسران پلیس به طور واضح درباره­ی پسر جوان مهاجری این­گونه صحبت می­کند:« میمون کوچک لعنتی، اگر دستم به او برسد او را عقیم خواهم کرد!» بسیار عجیب بود که این بار پلیس فراموش کرده بود تا طبق معمول، فیلم ارائه شده را ویرایش و یا صدای این بخش را حذف کند. این فیلم نشان دهنده­ی آن بود که تا چه حد استفاده از الفاظ نژادپرستانه در بین افراد پلیس رواج دارد. ظاهراً پلیس تصور نمی کرد که روزی کسی آنان را به این دلیل مؤاخذه کند.

پلیس آزادانه گام بر می دارد

به نظر می­رسد در هاسبی هیچ افسر پلیسی به دلیل اعمالش محاکمه نمی شود. از میان ۶۸۷۲ مورد شکایت از پلیس، تنها ۶۲ مورد آن منجر به مؤاخذه­ی پلیس شد که اغلب آن­ها نیز به مواردی چون رانندگی در حین مستی و جعل اسناد و داده­ها مرتبط بوده است. با این حال می بینیم و می خوانیم که چگونه پلیس به حقوق شهروندان تجاوز و تعرض می کند. آیا تمام این موارد مورد پیگرد قانونی قرار می­گیرند؟ پاسخ این است که قانون، در حقیقت حکم و قانون طبقه­ی حاکم بوده و دولت نیز، دست طبقه­ی حاکم را باز گذاشته است؛ اعمال قوانین برای کارگران و جوانان مانند اعمال قانون برای طبقه­ی حاکم نیست.

مؤسسه­ی مگافون – واقع در محله­ی هاسبی – درخواست رسیدگی خصوصی در مورد پرونده­ی قتل مرد مسنی که هفته­ی گذشته با شلیک گلوله به قتل رسیده بود را داشت که درخواستی معقول بود.

«سانا رایمن» – که سرمقاله­ها­ی روزنامه­ی «اِوِنسکا داگ بلیدت» را می نویسد و یکی از نویسندگان بورژواست – سخنان تحریک آمیزی بر ضد جوانان شورشی بیان کرد:«جامعه و دنیای بزرگ­سالان با اعمال و واکنش­های نامناسب­شان، توجیه کننده­ی اقدامات زشت کودکان می­شوند؛ کودکانی که در قبال اعمالی که انجام می دهند بی مسئولیت بوده و نیازی به توضیح عمل خود نمی بینند. چرا باید نسبت به اقدامات پیش پا افتاده­ی فردی که اتومبیل همسایه­اش را با آتش کوچکی سوزانده و سپس به سوی کارگر ساده­ی شهرداری که قصد خاموش کردن آتش را داشته حمله می­کند، با نگرانی سری تکان دهیم؟»

آتش کوچک؟!…..به نظر می رسد «سانا رایمن» درک درستی از وضعیت محله­ی هاسبی و دیگر محله­های حومه­ی شهر ندارد، و احتمالاً در مورد اقدامات نژادپرستانه و حمله­ی پلیس به سوی دانیل قیرمای – کارگر شهرداری – ، فعالیت­های سازمان مگافون و دیگر ساکنان صلح­جوی هاسبی چیزی برای گفتن ندارد.

بعید به نظر نمی­رسد که پلیس به افرادی که قصد آرام کردن اوضاع را داشته­اند، حمله کرده باشد. سانا رایمن سعی کرده تا در بیان بی پناهی و سردرگمی جوانان شورشی اغراق نماید و بیشتر این را بیان می­کند که چگونه نمایندگان بورژوا، سعی در درک اقدامات نیروهای پلیس خود دارند! واضح است که آنان نسبت به وقایع حاضر آگاهند اما به آن توجهی نشان نمی­دهند. به بیان خودشان، افراد بد نام باید پاک­سازی شده و به اکثریت جامعه توجه نشان داد.

«بئاتریس آسک» – وزیر دادگستری – این هفته در گفتگو با تلویزیون سوئد گفت: «هر شخصی باید مسئولیت استفاده از روش­های دموکراتیک در بحث و گفتگو را بپذیرد و مطمئن باشد که کودکان و جوانان در صلح و آرامش زندگی می کنند». این گونه اظهارات، طنزی بیش نیست؛ نظام سرمایه داری زندگی در صلح را غیرممکن ساخته است. نتیجه­ی وجود سال­ها نابرابری اجتماعی، مدارس تخریب شده، شرایط سخت، بی­کاری و رشد بی رویه­ی جمعیت چیزی به جز جرم و جنایت و قاچاق مواد مخدر نیست. سال­ها تحقیر و تعرض از سوی پلیس نیز این شورش­ها را باعث می شود؛ مردم از این به اصطلاح زندگی آرام به ستوه آمده اند.


.........................................................
این مقاله ترجمه­ای است از «Sweden:Stockholm burns – the bourgeoisie should be afraid» که در تاریخ ۲۸ می ۲۰۱۳ در سایت «socialist appeal» منتشر شده است.


منبع

هیچ نظری موجود نیست: