شورشهای استکهلم با تیراندازی نیروهای پلیس به سوی پیرمردی ساکن محلهی هاسبی در حومهی این شهر آغاز شد. پس از یک هفته تلاش بیفایدهی نهادهای مختلف، برای ارائهی توضیحی قابل قبول از سوی پلیس، یک شنبه شب ناآرامیها به نقاط مختلفی چون کیستا، تنستا، فیتجا، رینکبی و … گسترش پیدا کرد. شورشیان نزدیک به پنجاه اتومبیل، یک مدرسه و یک ایستگاه پلیس را به آتش کشیدند.
این نخستین بار نیست که اقدامات خشن پلیس، سبب آغاز چنین ناآرامیهایی میشود: شورشهای پاریس در سال ۲۰۰۵، آتن در سال ۲۰۰۸ و لندن در سال ۲۰۱۰ از جملهی این دست ناآرامیها هستند. در پاریس پلیس به دنبال دو پسر جوانی بود که از ترس آنها در پست برق مخفی شده و به همین علت جان خود را از دست داده بودند، در یونان آنها در کافهای به سوی جوانی شلیک کرده و وی را به قتل رساندند، در لندن نیز پلیس «مارک دوگان» ۲۹ ساله را به قتل رساندند.
چنین نمونههایی در هاسبی تکرار شد. دوشنبه، در کنفرانس خبری برگزار شده توسط سازمان «مگافون»، «دانیل قیرمای» – کارگر جوان شهرداری – به شرح وقایع یک شنبه شب پرداخت: زمانیکه او همکارانش سعی در آرام کردن شورشیان جوان داشتند، مورد حملهی پلیس قرار گرفتند. نیروهای پلیس جوانان شورشی را موش، کاکاسیاه و ولگرد خطاب میکردند. دو تن از آنها مورد حملهی فیزیکی پلیس قرار گرفتند. «کوئنا سوراکو» – از اعضای فعال سازمان مگافون که مسئولیت سازماندهی جوانان به منظور نبرد برای ایجاد تغییرات سیاسی را به عهده دارد – در جریان کنفرانس خبری گفت:« وقتی کسی توسط پلیس مورد حمله قرار میگیرد، به کجا باید شکایت کند؟ من نظری ندارم. آنها به سوی تمام کسانی که سر راهشان قرار بگیرند حمله میکنند.»
سوراکو یک شنبه شب در صفحهای فیس بوکی، با عنوان «اشعار انقلابی»، چنین نوشت :«شورشیان اکنون در هاسبی هستند، پلیس و سگهای آنها به دنبال جواناناند، مردم کاملاً بی دفاع و غیر مسلح بوده و توسط پلیس مورد حمله و ضرب و شتم با باطوم قرار میگیرند. مردم در صفی ایستادهاند و پلیس به آنان هشدار میدهد که اگر حرکت نکنند، کتک خواهند خورد. خردسالان، کودکان و افراد مسن، ایستادهاند و نگران جوانانی هستند که تحت تعقیب پلیسهای ضد شورش قرار گرفتهاند.»
فراتر از این درگیریها، ناامیدی و خشمی وجود دارد که طی سالها به وجود آمده که اساساً ضعف و ناکارآمدی سیستم سرمایه داری و عدم توجه به مطالبات جنبشهای کارگری را نشان میدهد؛ بسیاری از کارگران و جوانان هیچ امیدی به آینده ندارند؛ نرخ بیکاری جوانان در سوئد ۲۵ درصد و – طبق آمار سال ۲۰۰۸ - نرخ بیکاری جوانان ۲۰ الی ۲۵ سال ساکن محلهی هاسبی ۳۸ درصد بوده است. بسیاری از رنگین پوستان شغلهایی کاذب و ناامن دارند. به علت کمبود مسکن، بسیاری از آنان حتی با داشتن شغل و درآمد مجبور به زندگی با والدین خود هستند؛ جمعیت بالا و خانههای بیکیفت مشکلی بزرگ به حساب میآیند.
نژاد پرستی و تعرضات نیروهای پلیس
این اعتراضات به نوعی اعلام مخالفت با پروژهی REVA نیز بود که در آن پلیس متروی استکهلم رنگین پوستان را مجبور به ارائهی کارت شناسایی میکند. پلیس ادعا میکند که این امر به منظور شناسایی مهاجران غیر قانونی انجام میشود. در هر صورت نتایج این امر شکلی از تعرضات نژادپرستانه و تحریک آمیز پلیس نسبت به جوانان رنگین پوست متولد و یا ساکن سوئد است؛ آنها تنها به دلیل آنکه موی روشن و پوست سفید ندارند، مورد بازخواست قرار میگیرند. پلیس حتی به مجالس ازدواج رنگین پوستان وارد میشود و یا کودکان و جوانان را تحت فشار روانی قرار میدهد تا از آنها اطلاعاتی به دست آورد. این دست اتفاقات باعث شده تا در بهار امسال تردیدهای زیادی نسبت به عملکرد پلیس به وجود آید و اعتراضات گستردهای به منظور متوقف ساختن اینگونه اقدامات پلیس صورت گیرد.
نظام سرمایه داری به طرق و بهانههای مختلف مهاجران را استثمار کرده و دستمزد آنان را کاهش میدهد. به عنوان مثال حتی بسیاری از رستورانهای زنجیرهای بزرگ و مشهور – مانند «مک دونالد» – مهاجران غیرقانونی را با دستمزدهایی پایین برای نظافت رستوران در شیفت شب استخدام میکند. طبقهی حاکم عقاید نژادپرستانه را به وسیلهی رسانههای جمعی، فیلمها و تبلیغات سیاسی تشدید و تقویت میکند. آنها نژاد پرستی را وسیلهای برای توجیه جنگهای امپریالیستی و تجاوز و مداخله در امور کشورهای تحت سلطه قرار میدهند. در نهایت این وسیلهای برای مجزا ساختن و اعمال سلطه است؛ مجزا کردن طبقهی کارگر توسط پارامترهای قومیت و ملیت. تنها مبارزهی طبقاتی توان رویارویی با نژادپرستی را دارد.
با وجود نظام سرمایه داری، نژاد پرستی همیشه غالب خواهد بود؛ چرا که فاصلهی طبقاتی زمینهی ترویج نژاد پرستی را مهیا میکند. در حالی که پایان نژاد پرستی با حضور یک نظام سوسیالیتی همراه خواهد بود.
پلیس به عنوان یک نهاد در مقایسه با مابقی جامعه نژادپرستتر عمل میکند. در سال ۲۰۰۹ رسوایی بزرگی بر ملا شد؛ پلیس فیلمی را به عنوان مدرک به دادگاه ارائه کرد که در آن یکی از افسران پلیس به طور واضح دربارهی پسر جوان مهاجری اینگونه صحبت میکند:« میمون کوچک لعنتی، اگر دستم به او برسد او را عقیم خواهم کرد!» بسیار عجیب بود که این بار پلیس فراموش کرده بود تا طبق معمول، فیلم ارائه شده را ویرایش و یا صدای این بخش را حذف کند. این فیلم نشان دهندهی آن بود که تا چه حد استفاده از الفاظ نژادپرستانه در بین افراد پلیس رواج دارد. ظاهراً پلیس تصور نمی کرد که روزی کسی آنان را به این دلیل مؤاخذه کند.
پلیس آزادانه گام بر می دارد
به نظر میرسد در هاسبی هیچ افسر پلیسی به دلیل اعمالش محاکمه نمی شود. از میان ۶۸۷۲ مورد شکایت از پلیس، تنها ۶۲ مورد آن منجر به مؤاخذهی پلیس شد که اغلب آنها نیز به مواردی چون رانندگی در حین مستی و جعل اسناد و دادهها مرتبط بوده است. با این حال می بینیم و می خوانیم که چگونه پلیس به حقوق شهروندان تجاوز و تعرض می کند. آیا تمام این موارد مورد پیگرد قانونی قرار میگیرند؟ پاسخ این است که قانون، در حقیقت حکم و قانون طبقهی حاکم بوده و دولت نیز، دست طبقهی حاکم را باز گذاشته است؛ اعمال قوانین برای کارگران و جوانان مانند اعمال قانون برای طبقهی حاکم نیست.
مؤسسهی مگافون – واقع در محلهی هاسبی – درخواست رسیدگی خصوصی در مورد پروندهی قتل مرد مسنی که هفتهی گذشته با شلیک گلوله به قتل رسیده بود را داشت که درخواستی معقول بود.
«سانا رایمن» – که سرمقالههای روزنامهی «اِوِنسکا داگ بلیدت» را می نویسد و یکی از نویسندگان بورژواست – سخنان تحریک آمیزی بر ضد جوانان شورشی بیان کرد:«جامعه و دنیای بزرگسالان با اعمال و واکنشهای نامناسبشان، توجیه کنندهی اقدامات زشت کودکان میشوند؛ کودکانی که در قبال اعمالی که انجام می دهند بی مسئولیت بوده و نیازی به توضیح عمل خود نمی بینند. چرا باید نسبت به اقدامات پیش پا افتادهی فردی که اتومبیل همسایهاش را با آتش کوچکی سوزانده و سپس به سوی کارگر سادهی شهرداری که قصد خاموش کردن آتش را داشته حمله میکند، با نگرانی سری تکان دهیم؟»
آتش کوچک؟!…..به نظر می رسد «سانا رایمن» درک درستی از وضعیت محلهی هاسبی و دیگر محلههای حومهی شهر ندارد، و احتمالاً در مورد اقدامات نژادپرستانه و حملهی پلیس به سوی دانیل قیرمای – کارگر شهرداری – ، فعالیتهای سازمان مگافون و دیگر ساکنان صلحجوی هاسبی چیزی برای گفتن ندارد.
بعید به نظر نمیرسد که پلیس به افرادی که قصد آرام کردن اوضاع را داشتهاند، حمله کرده باشد. سانا رایمن سعی کرده تا در بیان بی پناهی و سردرگمی جوانان شورشی اغراق نماید و بیشتر این را بیان میکند که چگونه نمایندگان بورژوا، سعی در درک اقدامات نیروهای پلیس خود دارند! واضح است که آنان نسبت به وقایع حاضر آگاهند اما به آن توجهی نشان نمیدهند. به بیان خودشان، افراد بد نام باید پاکسازی شده و به اکثریت جامعه توجه نشان داد.
«بئاتریس آسک» – وزیر دادگستری – این هفته در گفتگو با تلویزیون سوئد گفت: «هر شخصی باید مسئولیت استفاده از روشهای دموکراتیک در بحث و گفتگو را بپذیرد و مطمئن باشد که کودکان و جوانان در صلح و آرامش زندگی می کنند». این گونه اظهارات، طنزی بیش نیست؛ نظام سرمایه داری زندگی در صلح را غیرممکن ساخته است. نتیجهی وجود سالها نابرابری اجتماعی، مدارس تخریب شده، شرایط سخت، بیکاری و رشد بی رویهی جمعیت چیزی به جز جرم و جنایت و قاچاق مواد مخدر نیست. سالها تحقیر و تعرض از سوی پلیس نیز این شورشها را باعث می شود؛ مردم از این به اصطلاح زندگی آرام به ستوه آمده اند.
.........................................................
این مقاله ترجمهای است از «Sweden:Stockholm burns – the bourgeoisie should be afraid» که در تاریخ ۲۸ می ۲۰۱۳ در سایت «socialist appeal» منتشر شده است.
منبع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر