۶.۳.۹۴

Kate King In 'Bella Donna' By Fabio Bartelt For Harper's Bazaar May 2015


من ماسک میزنم تو ماسک میزنی‌ ما ماسک می‌زنیم

کاری از آلن تیلور

ما به دلایل بسیار ماسک بر چهره داریم: برای تفریح، برای حفاظت ازخود ، و یا برای نشان دادن اعتراض و یا رساندن پیامی به مخاطبی .ماسک میتواند در تظاهرات و اعتراضات سیاسی ، اجتماعی و مذهبی چهره فرد را ازدید ماموران امنیتی پنهان کند و از شناخته شدن جلوگیری نماید . تجربه ثابت کرده است که داشتن ماسک در تظاهرات علاوه بر حفاظت فرد ، میتواند قدرت و اعتماد بنفس بیشتری را بفرد بدهد.
ماسک میتواند ترس و عدم اطمینان چهره فرد را در پشت خود پنهان کند . حتی میتواند ترس هم بیافریند !
پوشیدن ماسک، همچنین میتواند برای محافظت از چهره فرد در مقابل خطرات محیط زیست ، امواج مضر ، اشعه‌های بیماری زا و و و کارایی داشته باشد
ماسک میتواند در بسیاری از موارد، (هر چند، ماسک خوشایندی هم نباشد) به مخاطبین خاص یک پیام ارسال کند
ماسک برای شرکت در یک جشنواره و مجلس ویژه ی هم مورد استفاده دارد .تصاویر زیر را از مردمی که به دلیل مختلف ماسک دارند ، جمع آوری کرده‌ام تا هدف مطلب را بهتر گفته باشم :




۱- ۲۵ ماه می ۲۰۱۵ فردی در اعتراض به انتخابات دوره سوم انتحاب رئیس جمهور بوروندی در محلی که آتش برپا شده ماسک زده است.


زندگی ، بازگشت پندارها، گفتارها و كردارهای ماست كه دير يا زود به ما باز می گردد


به دامان گل تازه درآویزیم مستانه


به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه
به دامان گل تازه درآویزیم مستانه

چو باده بر سر باده خوریم از گلرخ ساده
بیا تا چون گل و لاله درآمیزیم مستانه

چو نرگس شوخ چشم آمد سمن را رشک و خشم آمد
به نسرین گفت تا ما هم براستیزیم مستانه

بت گلروی چون شکر چو غنچه بسته بود آن در
چو در بگشاد وقت آمد که درریزیم مستانه

که جان‌ها کز الست آمد بسی بی‌خویش و مست آمد
از آن در آب و گل هر دم همی‌لغزیم مستانه

دلا تو اندر این شادی ز سرو آموز آزادی
که تا از جرم و از توبه بپرهیزیم مستانه

صلاح دیده ره بین صلاح الدین صلاح الدین
برای او ز خود شاید که بگریزیم مستانه.

حضرت مولوی محمد بلخی

باورها و ارزش‌ها

باورها همیشه ارزشمند معرفی میشوند, در حالی که یک ارزش هرگز تبدیل به یک باور نمیشود....

کاش پدر و مادر ها پیش از تربیت کودکانشان بفکر تربیت خودشان باشند


امام ترکی هشدار داد


امام ترکیه هشدار داد: اگر در این دنیا جق بزنید در ان دنیا از دست حامله میشوید!
این جک یه روز یه ترکه نیست- شوخی نیست و کاملا حقیقت دارد. در مصاحبه با امام ترکیه در تلویزیون دولتی , امام ترک به مردان متاهل هشدار داد که استمناء در این دنیا "حاملگی دست" در آن دنیا را بهمراه دارد! این موضوع ابتدا حیرت جهانی و سپس انفجاری از خنده در شبکه های ارتباط جمعی را بهمراه داشته و کلی ملت را شاد نمود. خدایا این ترک ها را از مردم فعال در شبکه های اجتماعی نگیر!




امام "مجاهد جیهاد هان" که از طرفداران سینه چاک دیکتاتور ترکا و رهبر گروه تروریستی داعش "عردوغان" هم هست در تلویزیون دولتی ترکا گفت : کسی که استمناء میکند به دستانش تجاوز میکند!!! (: و در قیامت با دستان باردار شده ظاهر میشود-:) در اینترنت هم کاربران با تصاویر دستان باردار شده امام را آنچنان مسخره کرده و به او و ترکیه خندیدند که درهمین دنیا حامله شد.




İstimnâ (Mastürbasyon) Caiz mi?

۵.۳.۹۴

زندگی خواب و خیالی بیش نیست


تو بلند آوازه بودی ای روان
با تن دون یار گشتی دون شدی

صحبت تن تا توانست از تو کاست
تو چنان پنداشتی کافزون شدی

بسکه دیگرگونه گشت آئین تن
دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی

جای افسون کردن مار هوی
زین فسونسازی تو خود افسون شدی

اندرون دل چو روشن شد ز تو
شمع خود بگرفتی و بیرون شدی

آخر کارت بدزدید آسمان
این کلاغ دزد را صابون شدی

با همه کارآگهی و زیرکی
اندرین سوداگری مغبون شدی

درس آز آموختی و ره زدی
وام تن پذرفتی و مدیون شدی

نور نور بودی نار پندارت بکشت
پیش از این چون بودی اکنون چون شدی

گنج امکانی و دل گنجور تست
در تن ویرانه زان مدفون شدی

ملک آزادی چه نقصانت رساند
کامدی درحصن تن مسجون شدی

هرچه بود آئینه روی تو بود
نقش خود را دیدی و مفتون شدی

زورقی بودی بدریای وجود
که ز طوفان قضا وارون شدی

ای دل خرد از درشتیهای دهر
بسکه خون خوردی درآخر خون شدی

زندگی خواب و خیالی بیش نیست
بیسبب از اندهش محزون شدی

کنده شد بنیادها ز امواج تو
جویباری بودی و جیحون شدی

بیخریدارست اشک ای کان چشم
خیره زین گوهر چرا مشحون شدی.....

بانوی گرامی شعر و هنر معاصر ایران زمین, پروین اعتصامی 


Anais Pouliot As Retro Sex Kitten By Leda & St Jacques For Elle Canada June 2015


مرگ، تنها چيزی است كه حسی را در برخی‌ برمی‌ انگيزد ، بنابر این از موهایتان لذت ببرید تا کاملا نریخته !


تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری


شب فراق نخواهم دواج دیبا را
که شب دراز بود خوابگاه تنها را

ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند
که احتمال نماندست ناشکیبا را

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را

چنین جوان که تویی برقعی فروآویز
و گر نه دل برود پیر پای برجا را

تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو
ببرد قیمت سرو بلندبالا را

دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم
که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را

دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب
چو فرقدین و نگه می‌کنم ثریا را

شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز
نظر به روی تو کوری چشم اعدا را

من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را

تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری
که بندگان پادشاه خوان یغما را

در این روش که تویی بر هزار چون سعدی
جفا و جور توانی ولی مکن یارا.

حضرت سعدی