۳.۲.۹۱

سایه همه نژاد ها یک رنگ است


مذهب میبایستی از انسان، موجودی صبورتر، آزاد تر، مهربان تر، سخاوتمند تر و دلیرتر بسازد. اگر مذهبی‌ نتوانست این کار را انجام دهد، چیزی جز شر، پلیدی و حقّه بازی نیست.




من ترجیح میدهم تمام زندگیم به این اعتقاد داشته باشم که خدایی هست و وقتی‌ مردم دریابم که خدایی نیست، تا اینکه همه زندگیم به این اعتقاد داشته باشم که خدایی نیست و وقتی‌ مردم دریابم که خدایی هست.



I believe there is something out there watching over us. Unfortunately, it's the government
Woody Allen

هر چیزی را تا حد امکان ساده کردن، ساده زیستن، خداوند همیشه ساده‌ترین راه را برمیگزیند


هر احمقی میتواند، چیز‌ها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند. برای حرکت در جهت عکس به کمی‌ نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است.


۲.۲.۹۱

ستم بر ستمکاره آید پدید

آورده‌اند که برای نوشیروان عادل در شکار گاهی‌ صیدی (گوشت شکاری) کباب کردند، و نمک در آنجا نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد.

نوشیروان گفت: نمک را به قیمت اصلی‌ آن بخر و نگو برای شاه میخواهی‌ تا رسم نشود و ده‌‌‌ خراب نگردد.

گفتند: از این قدر چه ضرری زاییدهٔ میشود، و از اندکی‌ کمتر پول پرداخت کردن، چه فسادی پدید میاید؟

نوشیروان گفت: در ابتدای جهان، ظلم کم بود، هر که آمد به آن افزود، تا به این اندازه رسید

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی ....... براورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد ...... زنند لشگریانش هزار مرغ به سیخ

اگر شاه از باغ رعیت یک سیب به ناحق بخورد، زیر دستان او، درختان آن باغ را با ظلم از بیخ میکنند، و اگر شاه پنج تا تخم مرغ به زور بگیرد، لشگرش هر چی‌ مرغ است به سیخ میکشند.

آموزگار و الگو، بزرگ و مرشد، رهبر و پادشاه، پدر و مادر، بنیان گذار ظلم و ستم اند.

گلستان سعدی، باب نخست، حکایت نوزدهم




اگر با پر و بال بسته، پریدی، مردی

عید من روزی است که یک زن یا مرد ایرانی‌ در زمینه هنر، ورزش و یا علم، به موفقیتی دست می‌یابد. زنده باد ایران و ایرانی‌ که با دست و پای در زنجیر هنوز شگفتی می‌آفریند.

شمشیر بازی ایران
بالاخره تلاشهای نسل امروز شمشیربازی ایران نتیجه داد و یک جوان شایسته شمشیرباز گره کور حضور قهرمانان ایرانی این رشته در المپیک را باز کرد




ايران اسپورت ۲۴:

مجتبی عابدینی قهرمان در مسابقه‌های گزینشی شمشیربازی آسیا و اقیانوسیه در کشور ژاپن با غلبه بر تمامی حریفان خود ضمن کسب مدال طلا جواز حضور در بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن را بدست آورد.
پیش از این هیچ شمشیربازی از ایران موفق به کار نشده بود. عابدینی در جریان این رقابتها بعد از پیروزی برابر شمشیربازان
قزاقستان، فیلیپین، ویتنام، قطر و عراق وارد مرحله حذفی شد که در این بخش نیز به دلیل برتری در مرحله مقدماتی با قرعه استراحت روبرو شد و پس از آن در مرحله بعد با شکست حریف قزاقستانی وارد مرحله نیمه‌نهایی شد، که در این مرحله هم توانست با از میان برداشتن شمشیرباز تایوان به مرحله فینال راه یابد.
در فینال نیز برابر حریف قدرتمند ژاپنی خود ۱۳-۱۵ به برتری رسید و صاحب سهمیه حضور در المپیک شد.




به گزارش مهر، رقابت‌های شمشیربازی منطقه اسیا و اقیانوسیه ویژه انتخابی المپیک ۲۰۱۲ لندن با حضور ورزشکارانی از سراسر این دو قاره از امروز جمعه اول اردیبهشت ماه به مدت دو روز در واکایامای ژاپن آغاز شده است.

بر این اساس، همزمان با شروع این رقابت ها، مجتبی عابدینی ملی پوش ایران، در اسلحه سابر با حضور یافتن در مرحله مقدماتی ابتدا با حریفانی از کشورهای قزاقستان، فیلیپین، ویتنام، قطر وعراق مواجه شد که با شکست تمامی آنها وارد مرحله حذفی شد که در این بخش نیز به دلیل کامیابی در مرحله مقدماتی با قرعه استراحت روبرو شد و پس از آن در مرحله بعد با شکست حریف قزاقستانی وارد مرحله نیمه نهایی شد.

وی در این مرحله هم توانست با از میان برداشتن شمشیرباز قدرتمند چین تایپه به مرحله فینال راه یافت که در این مرحله نیز با وجود حضور چندین هزار تماشاگر ژاپنی در سالن، توانست نماینده کشور میزبان را هم مغلوب کند وبه مدال طلای این رقابت‌ها و به دنبال آن برای نخستین بار جواز حضور در المپیک را کسب کند.

ایران برای نخستین بار است که در تاریخ شمشیربازی کشورمان، ایران در رقابت‌های المپیک نماینده خواهد داشت.

تاکنون تنها ۱۸ کشور در جهان موفق شده اند در رشته شمشیربازی جواز حضور در المپیک لندن را کسب کنند که ایران یکی از این کشورهاست.

رقابت‌های منطقه آسیا و اقیانوسیه ویژه انتخابی المپیک فردا شنبه با برگزاری رقابت‌های اسلحه اپه به کار خود پایان می دهد.

بردهٔ من باش تا وقتی‌ مردی، بری تو بهشت


اینکه در آینده کسی‌ پیدا خواهد شد و با یک رشته کار‌های بیرون از آئین ( خارق العاده ) جهان را به نیکی‌ خواهد آورد، پنداری است که در بسیاری از کیش‌ها پیدا شده، یهودیان چشم براه مسیح میدارند، زرتشیان شاه بهرام را میبیوسند، مسیحیان به فرود آمدن ‌عیسی از آسمان امید مندند، مسلمانان چشم به راه مهدی می‌‌دارند.

چنانچه شرق شناس یهودی تبار فرانسه، دار مستتر، در اینباره گفته است: این پندار از باستان در میان ایرانیان و یهودیان می‌‌بوده. ایرانیان که به اهریمن باور داشته کار‌های بد جهان را از او می‌‌دانسته اند، چنین می‌‌پنداشته اند که روزی خواهد آمد و کسی‌ از نژاد زرتشت، بنام "ساوشیانت" پیدا خواهد شد و او اهریمن را کشته جهان را از همه بدی‌ها خواهد پیراست. اما یهودیان چون آزادی کشور خود را از دست داده (هشته ) به بندگی آشور و کلده افتاده بودند، یکی‌ از پیغمبرانشان چنین نوید داده که در آینده پادشاهی ( یا مسیحی‌) از میان جهان خواهد برخاست و یهودیان را دوباره به آزادی خواهد رسانید، که یهودیان از آن هنگام مسیح را بیوسیده اند و کنون هم می‌‌بیوسند.





این پندار‌ها در میان یهودیان و ایرانیان می‌‌بوده و هر چه زمان بیشتر می‌‌گذشته در دلها بیشتر ریشه می‌‌دوانیده و در اندیشه‌ها بارج و بزرگی‌ می‌‌افزود. سپس در آغاز اسلام، بدانسان که دار مستتر از روی دلیل نوشته ( ما نیز در جایی دیگر به گشادی سخن راندیم)، با دست ایرانیان به میان مسلمانان راه یافته و در اندک زمانی‌ رواج بسیار پیدا کرده، که کسانی‌ که به آرزوی خلافت افتاده و می‌‌کوشیده اند بیشتر از آن سود جوئی کرده، هر یکی‌ خود را مهدی می‌‌نامیده اند و نوید‌ها در بارهٔ نیکی‌ جهان می‌‌داده اند، و برای پیشرفت کار خود از دروغ سازی نیز نپرهیزیده و هر یکی‌ حدیثی یا حدیث‌هایی‌ از زبان پیغمبر یا امام علی‌ می‌‌ساخته اند.

شیعیگری، احمد کسروی

دوست دارم افکار خدا را بدانم، بقیه چیز‌ها فقط جزئیات اند

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.


سهراب سپهری




نمی‌ دانم، اهمیتی هم نمی‌‌دهم، فرقی‌ هم نمیکند

من آنقدر هنرمند هستم که در خیال خودم آزادانه ترسیم کنم. خیال مهمتر از دانش است، چرا که دانش محدود است ولی‌ خیال دنیا را در بر می‌گیرد.

آلبرت آینشتین





۱.۲.۹۱

روح بخش جهان است نام آزادی



قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
که روح بخش جهان است نام آزادی

به پیش اهل جهان محترم بودآنکس
که داشت از دل و جان احترام آزادی

چگونه پای گذاری بصرف دعوت شیخ
به مسلکی که ندارد مرام آزادی

هزار بار بود زصبح استبداد
برای دسته پا بسته شام آزادی

به روزگار قیامت بپا شود آن روز
کنند رنجبران چون قیام آزادی

اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز
کشم زمرتجعین انتقام آزادی

زبند بندگی خواجه کی شوی آزاد
چو فرخی نشوی گر غلام آزادی.

فرخی یزدی


مرتضی محجوبی ...... یاد باد آن همدلی، آن همدمی، آن همرهی.... ســـاز محــجـوبی و آواز بنـــان، شـعر رهی

تنها ماندم، تنها رفتی‌....
 

یکی‌ از نوابغ موسیقی کلاسیک ایران، کسی‌ که بحق میتوان این تعریف پنجه طلا را که هرچند مخصوص مردم کوچه و بازار است ولی‌ چون حق مطلب را به زبان ساده ادا می‌کند ... در موردش بکار برد، مردی که با انگشتانش بر روی پیانو، اعجاب میافرید، و آنهایی که با نواختن پیانو آشنا هستند، میدانند که در واقع او نمینواخت، بلکه اعجاب میافرید، آهنگساز، نوازنده و افتخار موسیقی ایرانی‌، مرتضی‌ محجوبی است.

مرتضی‌ محبوبی نواختن را در کودکی از مادر آموخت و شاید بهمین دلیل بود که با جانی شیفته مینواخت، و نوای سازش سخت بر دل می‌‌نشست.

مرتضی محجوبی، (۱۲۷۸ تهران - ۱ فروردین ۱۳۴۴) نوازنده پیانو ایرانی است که یکی از بنیان گذاران موسیقی ملی ایران به حساب می‌آید.او سالها تکنواز پیانو در برنامه گلهای رنگارنگ بود.مرتضی محجوبی در محافل هنری ایران به نام مرتضی خان و یا مرتضی خان محجوبی معروف است.




اولین متقلبی که به اولین ابله رسید، مذهب زاده شد


یک راه جدا دیگری در اسلام پیدا شده و گروهی خود را از مسلمانان جدا گردانیدند. اینان دشمنی سخت با دسته‌های دیگر نشان میدادند، و پسران اسلام از ابوبکر و عمر و دیگران را نفرین و دشنام می‌گفتند.

در پندار اینان، دیگران همگی‌ بی‌دین می‌بودند و تنها این دست از شیعیان دین میداشتند.

دیگران همگی‌ بدوزخ خواستندی رفت و تنها اینان در بهشت خواستندی بود. خود را فرقه ناجیه مینامیده دیگران را همگی‌ گمراه و تباه می‌‌شمردند.

چیزیکه هست با این کینه جوئی و پافشاری، با دستور پیشوایانشان باورها و سهش‌های خود را پوشیده داشته با تقیه راه می‌رفتند.

جعفر بن محمد که ما او را بنیانگذار این کیش میشناسیم، پسر خود اسماعیل را به جانشینی نامزد گردانیده بود. ولی‌ اسماعیل پیش از وی مرد ( و این مرگ او داستانی‌ پیدا کرد که خواهیم نوشت.) و این بود پس از وی پسر دیگرش موسی‌ الکاظم جانشین گردید.

در زمان این امام، خیفهٔ عباسی بدگمان گردیده او را از مدینه به بغداد آورد و بیست و هفت سال در زندان نگاه داشت تا درگذشت.

پس از وی پسرش علی‌ الرضا جانشین می‌‌بود و این همانست که مامون به ولیعهد ایش برگزید و به خراسانش خواند، و این خود پرسشی است که کسی‌ که خود را از سو‌ی خدا برگزیده برای خلافت میشناخت و خلیفه عباسی را جائر و غاصب می‌ دانست چگونه ولیعهد‌ای او را پذیرفت؟
پس از وی، پسرش محمد التقی که دختر مامون را نیز گرفته بود، امام شد. پس از وی پسرش علی‌ النقی جانشین گردید.

پس از وی پسرش حسن عسگری، که به شمارش خود شیعیان امام یازدهم می‌‌بود، جایش را گرفت. ولی‌ چون این نیز مرد، یک داستان شگفت تری در تاریخچه شیعیگری رخ داد و شیعیگری بار دیگر رنگی‌ به خود گرفت.

چگونگی‌ آنکه این امام یازدهم را فرزندی شناخته نشده بود. از اینرو چون مرد، به میان پیروانش پراکندگی افتاد. یک دسته گفتند: امامت پایان پذیرفت. یک دسته برادر او جعفر را ( که شیعیان جعفر کذاب می‌‌نامند) به امامی پذیرفتند. یک دسته هم چنین گفتند: آن امام را پسری پنجساله هست که در سرداب نهان می‌‌باشد و امام اوست.

سر دسته اینان و گوینده این سخن عثمان بن سعید نامی‌ می‌‌بود که خود را باب، یا درِ امام نامیده میگفت: آن امام مرا میان خود و مردم میانجی گردانیده. شما هر سخنی میدارید به من بگویید و هر پولی‌ می‌دهید به من دهید. و گاهی‌ نیز پیغام‌های از سوی آن امام ناپیدا ( به گفته خودش: توقیع) به مردم میرسانید.
دوباره می‌گویم: داستان بسیار شگفتی می‌‌بود، آن بچه‌ای که اینان می‌‌گفتند، کسی‌ ندیده و از بودنش آگاه نشده بود، و این نپذیرفتنی است که کسی‌ را فرزندی باشد و هیچکس نداند. آنگاه امام چرا رو می‌‌پوشید؟ چرا از سرداب بیرون نمی‌‌آمد؟ اگر پیشوا است باید در میان مردم باشد و آنان را راه برد. نهفتگی بهر چه می‌‌بود؟

لیکن در شیعیگری دلیل خواستن و یا چیزی را به داوری خرد سپاردن از نخست نبوده و کنون هم نبایستی بود.

آنگاه شیعیان با آن پافشاری که در کیش خود می‌‌داشتند، و با آن دوری که از مسلمانان ( یا سنیان) پیدا کرده بودند، این نشدنی‌ بود که از راه خود باز گردند، و ناچار می‌‌بودند که هر چه پیش می‌‌آید بپذیرند و گردن گذارند.

با اینحال چون کار عثمان ابن سعید و جایگاه والایی که برای خود باز کرده و به شیعیان فرمان می‌راند، به کسان بسیاری بویژه به آنانکه هوشیار می‌بودند، و پی‌ به راز کار می‌بردند، گران میافتاد، از اینرو کشاکش‌های بسیاری برخاست و ما نام‌های ده تن‌ بیشتر در کتاب‌ها می‌یابیم که آنان نیز به دعوی میانجیگری از امام ناپیدا برخاسته و همچون عثمان ابن سعید خود را " در "، نامیده اند.


 شیعیگری احمد کسروی

۳۱.۱.۹۱

فقط هستی‌ که باشی‌


روزگاری، جهان سرشار از معنا بود، خدایان را داشتیم، رستم ها، هرکول ها، قهرمانان بینظیر، قدیسین، و گناهکارانی که به ما احساس شگفتی میدادند. چه اتفاقی افتاد که همه را از دست دادیم، و یا هنوز در اطراف ما وجود دارند، مثلا به شکلهای دیگه، در ورزش، در موسیقی، در هنر و حتی آشپزی. آیا این‌ها میتوانند همان احساس شگفت انگیزی را که روزگاری جهان را پر از معنا کرده بود، به ما باز گرداند؟ آیا اینها میتوانند الهام بخش زندگی‌ امروز ما باشند؟ آیا دیگر چیزی وجود دارد که برای ما مقدس باشد؟