‏نمایش پست‌ها با برچسب هنرمندان ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب هنرمندان ایران. نمایش همه پست‌ها

۷.۱۱.۹۱

جمیله


فاطمه صادقی ملقب به جمیله (زادروز ۱۳۲۵ تهران) رقصنده و بازیگر زیبا و هنرمند ایرانی است. جمیله بعنوان معروف‌ترین رقصنده زن ایرانی و انقلابی زمان خودش شناخته می‌شود.
جمیله بازیگری در سینما را با بازی در فیلم نسیم عیار در سال ۱۳۴۶ آغاز کرد.

او پیش از ورود به سینما، رقصنده بود و پس از شروع بازیگری نیز برقص ادامه داد.

جمیله افزون بر بازیگری در چند فیلم سینمایی و نیز در شوی تلویزیونی رنگارنگ (۱۳۵۵-۱۳۵۷) به اجرای رقص پرداخت.

بعد ازانقلاب همانند اکثریت هنرمندان از کار منع شد، و به آمریکا مهاجرت کرد و اکنون در آنجا زندگی میکند.


کار جمیله بر روی صحنه در زمانی‌ که زن‌ها با وجودی که با مجاهدت و همت رضا شاه و محمد رضا شاه، آزادی خود را پس از حکومت قاجار‌های دست نشانده بدست آورده بودند و کم کم به مقام زن در زمان امپراطوری صفوی که تا حدود ۲۰۰ سال پیش بر تمامی جهان حکومت میکرد، میرسیدند  ولی‌ جامعه هنوز گرفتار افکار مرتجع مذهبی‌ بود، کاری تابوشکن و درنوع خودش انقلابی‌ عظیم بود که راه را برای فعالیت‌های اجتماعی برای دیگر زنان ایران باز و هموار میکرد. از این رو زنان ایران به این زن هنرمند مدیونند، و میبایستی از او همواره تجلیل کنند. هرچند هرچه ایران بدست آورد در هجوم آخوند نوکر و مأمور انگلیس به ایران از بین رفت، ولی‌ تاریخ اجتماعی زمان شاه فقید بعنوان جامعه راستین ایران همواره جاودان خواهد ماند.



رقص جمیله در حضور ارسطو اوناسیس



Jamileh - Jaheli Dance | جمیله - رقص جاهلی





۱۲.۹.۹۱

خانم صهبا مطلبی


از صدای دلنشین تار ندیدم خوشتر، مخصوصا اگر بانوی زیبای ایرانی‌ (خانم صهبا مطلبی) نوازندهٔ آن باشد.

تقدیم به صهبا مطلبی...

هلهله گشته ام دلا ، از طرب و نوای تو
بین که چگونه گم شدم در دل آشنای تو
گه ز پی تو دل شدم گه به در تو گل شدم
قطره شدم خجل شدم تا که رسم به پای تو
چنگ چغانه را بزن ، تا که غم از جهان رود
نغمه ی عشق می چکد از سر پنجه های تو
پیش بیا و خون مکن این دل وارهیده را
نیست دل نگون من ، مستحق جفای تو
غنچه لبان مست تو بسته مرا به دست تو
جان به لبم رسیده از آن لب جانفزای تو
رمیده ام ز هجر تو تا که رسم به مهر تو
نیست درون سینه ام جز غم بی دوای تو
شمس زمانه گر تویی از تو چه گویم ای صنم
بسته مرا لب و دهن ، شرح تو و ثنای تو
صورت و سیرت مرا ، مستی ارغوان نبود
سرخ به رنگ باده شد روی من از صفای تو

رند تبریزی
۹۱/۱/۳


امیر باقری استاد بین‌المللی شطرنج ایران


امیر باقری (زاده ۱۳۵۷) شطرنج‌باز ایرانی و دومین ایرانی است که در سال ۲۰۰۳ به درجهٔ استاد بزرگی جهان دست یافت. وی ۳ بار در سال‌های ۱۹۹۸ (میز یک: ۴+ ۶= ۲-)، ۲۰۰۰ (میز دو: ۱+ ۴= ۳-) و ۲۰۰۸ (میز سه: ۲+ ۴= ۳-) برای تیم ملی ایران در المپیاد شطرنج بازی کرده و هم‌اکنون (۲۰۱۰) مربی تیم ملی شطرنج ایران است.

او اولین ایرانی است که پس از انقلاب ۵۷ به درجهٔ استاد بین‌المللی دست یافت (قبل از انقلاب ایران ۳ استاد بین‌المللی داشت). باقری از سال ۱۳۸۰ به کشور فرانسه مهاجرت کرد و تحت پرچم ایران به عنوان استاد بزرگی دست یافت اما پس از کسب تابعیت فرانسه مدتی برای کشور فرانسه بازی کرد ولی اکنون مجددا به نمایندگی از ایران در مسابقات حاضر می‌شود.

وی در مسابقات قهرمانی جهان فیده ۱۹۹۹ حضور داشت که در دور اول حذف شد و برای مسابقات قهرمانی جهان فیده ۲۰۰۰ هم انتخاب شده بود که به دلیل عدم صدور ویزا موفق به حضور نشد.

منبع: ویکی پدیا

۲۵.۸.۹۱

اسد چراغی شاعر شیرین سخن کرمانشاه



اسد چراغی یکی از شاعران کهنسال و خوش‌ذوق کشورمان است. وی زاده شهرستان سرپل‌ذهاب در استان کرمانشاه می‌باشند. او عضو جمعیت حفظ و احیاء محیط کوهستان (پراو) می‌باشند و در زمینه‌ی شعر کردی کرمانشاهی مهارت و توانائی بالایی داشته و به عنوان شاعری نام آشنا در میان کردها شناخته می شود.

کرد‌ها را به جرات میتوان صاحبان اصلی‌ ایران دانست، بر اساس شاهنامه و فردوسی‌ بزرگ، یکی‌ از قدیمی‌ترین مردمانی که در ایران همواره زیستند و از ایران با رشادت حفاظت کردند، کرد‌ها هستند. متأسفانه دو سوم سرزمین بزرگ و حاصلخیز کردستان از ایران جدا شد و کرد‌های جدا شده از ایران همواره مورد عذاب و ستم ترک‌ها و اعراب قرار گرفته‌اند ولی‌ هیچ گاه ایرانی‌ بودن را فراموش نکرده‌اند و هنوز سنن ایرانی‌ را حفظ کرده اند، حتی به قیمت از دست دادن زندگیشان، مثلاً وقتی‌ که در کشور‌های مثل ترکیه به جرم برگزاری این سنن کشته شدند و یا تهدید شدن، باز هم از ریشه‌هایشان دست نکشیدند. کرد‌ها افتخار ایران زمین و از شریف‌ترین ایرانیها هستند.


اول ایرانی، دوم کردم
قوم توانای هزار تیره‌ام
من شاعر کرد، کردی زبانم
فرزند رئوف خاک ایرانم
آریایی نژاد و مرزنشینم
مرزبان خاک ایران زمینم
سراسر ایران وطن من است
ذات بی‌زوال حق، مهمان من است
وطن‌پرستی صاحب اعتقاد و باورم
نژاد کاوه‌ی ایران زمینم
ماد کرد از نژاد پاکم
پتکی هستم که بر سر ضحاک فرود آمد
تاریخ شاهد سرافرازی من است
تیرخدنگم بر چشم ترک و تازی
سازش‌ناپذیر دست استعمارم
دشمن شکنم، مرد پیکارم
ملت آرش صاحب کمانم(آرش کمانگیر)
برای وطنم خیلی در فکرم
هر سفره‌ی رنگین را من میزبانی می‌کنم
کشاورز، باغبان، ایلم، شبانم
زندگیم مدیون دسترنج خودم است
دیگر وابسته نیستم، خاطرم جمع است
نمونه‌ی فتوای شاه مردانم
مانند شیر مادر نانم حلال است
کرد کشاورز خودت را کوچک ندان
گل گندمت نمونه‌ است در جهان
خدایا وطنم همیشه آزاد باشد
در جهان سربلند و شاد باشد







متن اصلی‌ به زبان شیرین کردی:

قه‌وم ته‌وانای هه‌زار بلووکم
من شاعر کورد، کوردی زوانم

۱۳.۸.۹۱

استاد ابوالحسن اقبال آذر


استاد "ابوالحسن اقبال آذر" ملقب به "اقبال السلطان" از جمله شخصیت‌های برجسته موسیقی آوازی ایران زمین است که در اعتلای موسیقی تلاش بسیاری کرد.

در سال ۱۳۲۴ پس از آنكه فرقه دموكرات آذربایجان در اقصی‌نقاط آذربایجان مستقر گردید، از شادروان استاد ابوالحسن اقبال آذر هنرمند ارزشمند عرصه موسیقی و آواز خواسته شد با اجرای قطعاتی از آواز سحرانگیز خود مجلس جشنی را كه با حضور سران فرقه دموكرات در عمارت عالی‌قاپو تبریز برپا شده بود گرمی ببخشد.


هنرمند وارسته و وطن‌دوست شهر مقاوم تبریز كه فضای حاكم را محشون از احساسات بیگانه سروری می‌بیند، بر خلاف انتظار ترتیب‌دهندگان مراسم در حضور سركردگان و عوامل اصلی غائله دو بیت زیر از اشعار عارف قزوینی را در حالی‌ كه اشك می‌ریخت، به زبان فارسی با صدای ماندگار خود طنین‌انداز كرد.

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد كه كوته و زشت این قبا به قامت ماست
چراكه مجلس شورا نمی‌كند معلوم
كه خانه، خانه غیر است یا كه خانه‌ی ماست؟


این اقدام شجاعانه استاد اقبال آذر در آن فضای خفقان‌آور موجب گردید كه جو حاكم بر جشن را دگرگون ساخته و خشم سران فرقه را برانگیزد، به طوری كه دستور بگیر و ببند صادر شد، امّا «اقبال» به مدد فداكاری عده‌ای از یاران خود كه برق سالن را قطع كردند، موفق به نجات جان خود شد.

سال‌های بعد شهریار این واقعه تاریخی را در ابیات زیر جاودان ساخت و نشان داد كه او نیز چون اقبال آذر تا چه حد به وطنش ایران عشق می‌ورزد.
یاد و نام این مردان راستین ایران زمین همیشه جاوید باد


یاد آن شب كن كه او از بهر ایران عزیز
صیحه زد با نفس كاین جا سر بده، تركی مخوان!
شعر عارف خواند و گفت، ای مجلس شورا بگو
خانه از غیر است یا زین ملت بی‌خانمان؟
و آنكه آتش زد به جان خلق و با شیون گریست
ثبت شد آن گریه در تاریخ آذربایجان
غیرت قفقازیان با خدا هم كار كرد
تا حریف شیردل جانی به در برد از میان
تركی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیك اگر «ایران» نگوید لال بادا این زبان
مرد آن باشد كه حق گوید، چو باطل رخنه كرد
 هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان


"من فقط برای ملت ایران می‌خوانم من برای تشویق ملت ایران می‌خوانم گفت مردم گریه می‌کنند گفتم مردم باید خون گریه کنندمیخواستند مرا برای این خاطر بکشند مردم هجوم آورده مرا از پشت بام‌ها فراری دادند چندی بعد اخراحم کردند و پس از آن مرا وادار کردند که مشق موسیقی بدهم به زبان ترکی من گفتم من ترک نیستم و ایرانیم هرکاری کردند که من این کار را بکنم هرکاری کردند گفتم من فقط فارسی درس می‌دهم ونه ترکی چون من ایرانیم!"

۹.۴.۹۱

جايزه فرهنگ و يکپارچگی پرسنای ايتاليا به دو نويسنده ايرانی تعلق گرفت.


جايزه فرهنگ و يکپارچگی "پرسنا" (Premio Porsenna) در ايتاليا به سپيده جديری و احسان عابدی، نويسندگان مهمان انجمن قلم در اين کشور رسيد.



اين جايزه پنج‌شنبه، ۲۸ ژوئن (هشت تير) در شهر کيوسی از ايالت توسکانی ايتاليا به آن‌ها اهدا شد.

جايزه پرسنا در ايتاليا سابقه‌ای هفت ساله دارد که هر سال به چهره‌های فرهنگی و هنری اهدا می‌شود. اين جايزه به اسم پرسنا، پادشاه افسانه‌ای تمدن اتروسکان، منطقه‌ای در ايتاليای امروزی است.

۱۷.۱.۹۱

روحپرور


یکی‌ از بانوان آواز و هنر ایران، (۱۳۴۰ شمسی‌) با صدای که روح مردم ساده و صمیمی‌ کوچه و بازار را به پرواز در می‌اورد، مریم روحپرور، از خوانندگان محبوب مردم ایران در دوران سازندگی خاندان پهلوی است. دورانی که زنان ایران جزٔ زنان پیشرو دنیا بودند و حتی قبل از زنان سوئیس به آزادی و حق رای در انتخابات رسیده بودند.



در دوران سازندگی پهلوی، که دوران شکوفایی زن ایرانی‌ نیز نامیده میشود، هنرمندان زن بسیاری در صحنه هنر ایران درخشیدند که یکی‌ از این بانوان هنرمند، مریم روحپرور است.

این بانوی ارجمند، از میان تودهٔ مردم برخاست و بر دل آنان چنان نشست که به او لقب ام کلثوم ایران را داده بودند. ولی‌ جامعه هنری او را با نام روحپرور میشناختند، چرا که روح پرور میخواند.

نخستین بار از رادیو نیروی هوایی صدای دلنشینش پخش شد، و مردم از یکدیگر میپرسیدند این صدای کیه که چنین به دل مینشینه؟ و تا مدت‌ها او را با نام خواننده رادیو نیروی هوایی میشناختند.

از این بانوی بزرگوار تقریبا ۱۰ آلبوم باقی‌ مانده که آلبوم دو رنگی‌ یکی‌ از آلبوم‌های معروف اوست.




در بارهٔ مرگ این بانوی هنرمند ایران، اختلاف نظر وجود دارد، برخی‌ مرگ وی را در سال ۱۳۷۰ در کشور ترکیه میدانند، و برخی‌ دیگر معتقدا که با اصابت موشک به خانه ش در طی‌ جنگ عراق با ایران، به قتل رسیده است. و چون دولت اشغالگر اسلامی و منحرف ، با زن و هنر و هنرمند در هر شکل و هر صحنه ای، به شدت مخالف است و ضدیت دارد، سرنوشت و عاقبت این بانوان هنرمند در هاله ای از ابهام پیچیده شده است.


سعی‌ کردم اطلاعاتی‌ در بارهٔ این بانوی هنرمند ایران بدست بیارم که متاسفانه مطلب زیادی پیدا نشد، ولی‌ در این گیر و دار به سایت امیر سپهر رسیدم که مطالب این سایت به نظر خواندنی میاد ( هنوز فرصت نکردم به همه نوشتها سر بکشم )، ولی‌ چند خطی‌ را که مربوط به مریم روحپرور آنجا بود، عیناً اینجا مینویسم .

"چون نوروز يک شاد خواری بزرگ هم هست و در گذشته بر اساس قانونی نانوشته حتی کم ميخواران هم در شب عيد زياد ميخواری می کردند، پر بيراه نيست که شرحی هم از ميخانه های تهران دوران آيين پادشاهی پيشين به ميان آورده شود. با وجود اينکه در مرکز شهر هر ده بيست متری يک ميخانه وجود داشت، در بعضی جا ها هم مانند چهار راه پهلوی و روبروی تئاتر شهر و شاه آباد و خيابان سعدی و نادری و لاله زار و شاهرضا ... می شد حتی چند تايی از آنها را درکنار هم ديد.

با اين حال، اين پياله فروشی ها تقريبآ هميشه پر از مشتری بودند، بويژه در نوروز ها. آن ميکده ها هم فقط مشتريان درون را شاد و از باده سرخوش نمی کردند، عابران هم به نوعی از وجود آن خمکده ها و يا ميخانه ها لذت می بردند، لذتی که گاهی حتی از سکر شراب هم بالا تر بود، شراب رهگذران و عابران از برابر اين ميکده ها، صدای بلند موزيک و آوای خوش هلهله ی ميخواران بود که از درون اين ميخانه ها به گوششان ريخته می شد.

مثلآ صدای خوش و سکر آور گلپا: «درويشم و دنيا برام يه مشته خاکه / همه دارو ندارم همين يک دله پاکه» وقتی از درون ميخانه با صدای خنده ی ميخواران آميخته شده و به گوش می رسيد، آنچنان حالتی زيبا در آدمی بوجود می آورد که سکر آن کمتر از شراب خلر شيراز و شراب پاکديس رضائيه نبود.

يا صدای جادويی مريم روح پرور که می خواند: «ساقی خدا عمرت بده بر من بده جام دگر / در گوشه ی ميخونه ها منم يه ناکام دگر». روح پرور، زنی چشم آبی و بسيار خوش صدا که لقب ام کلثوم ايران را داشت. در جمهوری روضه خوان ها چنان بلايی بر سر آن زن مسکين آوردند که مرگش دوستدارانش را از همه خوشحال تر ساخت و به معنای نجاتش تعبير شد. يا صدای زنده يادان سوسن و آغاسی و علی نظری و گيتا ... که ترانه های ساده و شاد اما در عين حال ژرف و ايرانی می خواندند، از متداولترين موزيک ميخانه ها بود.

باری، شب عيد که می شد اين ميخانه ها بقدری از مشتری پر می شدند که حتی يافتن محلی برای سر پا ايستادن و مشروب خوردن در آنها هم به سختی پيدا می شد. گاهی بايد با اتومبيل به ده ميخانه سر می زدی تا بتوانی يک ميز خالی برای صرف مشروب و غذا پيدا کنی. به هر ميخانه که می رفتی پر از مشتری بود، پر از آدمهای های شاد و شنگول و سخاوتمند. بيشتر آنها هم يا از ميان کارگران ساده و کارمندان کم درآمد بودند و يا تازه جوانان مسرور از به جوانی رسيدن.

همگی هم سرخوش از باده. باده ای ناب و بسيار سکر آور که قيمت آن آنقدر ارزان بود که هر کارگر و دانشجو و کارمند همه روز هم می توانست با نيم بطر از آن بقول خودش "حال کند". ميخواری گويی از ضروريات شب عيد و نوروز بود. زيرا در اين ايام حتی بسياری از فروشندگان هم به محض اينکه يک فرصت ده ـ پانزده دقيقه ای می يافتند، فوری سری به نزديکترين ميخانه زده و چند گيلاسی بالا می انداختند."


۲۱.۱۲.۹۰

تارا ......Tara Makhani's Someone like you Cover by Adele

تارا یه دختر خانم ایرانی‌ که به زیبای ادل میخونه و روح منو یه صبح یکشنبه شاد کرد. هزاران آفرین به این دخترِ هنرمند ایرانی‌، و هزاران سپاس از او که اجازه داد صداش رو دیگران هم بشنوند.




فرهنگ قدردانی‌، تشکر و سپاس گذاری از یکدیگر، حتی به طور شفاهی‌ و لفظی، از مؤثرترین شیوه‌های است که میتواند باعث پیشرفت، ایجاد محبّت و دوستی‌، گسترش و تشویق استعداد‌های نهان و آشکار شود. این کار بسیار ساده و بی‌ درد سر، در بین جوامع غربی با جدیت دنبال میشود، یعنی‌ هر کس در این جوامع کوچکترین کارِ مثبت را در اجتماع انجام میدهد، دیگران برای تشویق و سپاس از او از یکدیگر پیشی‌ میگیرند. و با این کار جامعه خودشان را بدون خرج و زحمت به سو‌ی دوستی‌ بیشتر، شکوفایی استعداد‌های بیشتر و گرم کردن روابط بین آحاد جامعه می‌‌کشانند و به این ترتیب، هم باعث شادی خودشان و رضایت دیگران میشوند، هم خیرِ دنیا را نسیب یکدیگر میکنند و هم دلیلی‌ میشوند برای لبخند خدا، و هر گاه خدا لبخند بزند، لطف و محبتش نسبت به آن مردم فزونی می‌گیرد و همه اینها فقط و فقط با یک تشکر ساده به دست میاید.