۱۳.۱.۰۲

من خودم سيزدهم ، كز همه عالم بدرم، سيزدهبدر شاد و فرخنده باد



سيزده را همه عالم بدر امروز ز شهر….
ميفرمايند: ماجراى خلقت ١٢ روز طول كشيد. روز نخست خداوند خورشيد را آفريد، و زمين را هم ساخت تا دورش بگردد. زمين آنچنان زيبا بود كه بهشت، نامش نهاد. و دلش خواست تا در اين بهشت گام بزند، پس كيومرث را آفريد و در او نفس دميد. كيومرث پس از گشتن و لذت بردن از زمين، از سكوت آن كسل شد. پس خدا نواى باد و باران و رعد و طوفان را آفريد. ولى باز كيومرث ناشاد شد، اينبار خدا صداى جويباران و پرندهگان و غرش جانوران را براى كيومرث خلق كرد. پس از مدتى كيومرث صداها را از حفظ شده و به آنها عادت نموده و دوباره كسالت بهم زد. اينبار خدا ليلى را آفريد. ليلى مدتى با كيومرث خوش بود ولى اينبار ليلى از كيومرث خسته شد و كسل به گوشه اى نشست. مشگل دو تا شد. كيومرث كه اكنون بسيار شاد بود، براى شاد كردن ليلى هر كارى ميكرد، ولى ليلى كسل تر ميشد تا جاييكه از كوره در رفت و زد كيومرث سى ساله را كشت. خداوند كه چنين ديد ليلى را به بد سرنوشتى دچار ساخت كه براى حفظ روحيه خواننده، اين بخش سانسور ميشود. سپس اينبار گياهى آفريد كه هم نر بود و هم ماده. و ايندو آنچنان بهم پيچيده شده بودند كه تنها يك مار ميتوانست از بين ايندو بخزد و هيچكدام نميتوانست ديگرى را بكشد، در ضمن حوصله شان هم سر نميرفت. خداوند خوشحال از اين خلقت، آن روز را نوروز ناميد. سپس تا دوازده روز مشغول ساخت ديگر مخلوقات گشت و روز سيزدهم را به استراحت پرداخت. از آنطرف ليلى از آنجاييكه كه سانسور شد، بشكل مارى به بيرون خزيد و بين آدم و حوا خزيد و در آنجا قرار گرفت و هر سه شدند، شبيهه عصاى درمانى ابن سينا. خداوند كه چنين ديد، براى درآوردن ليلى، مجبور به جدا سازى آدم از حوا شد. و اينكار دوازده روز خدا طول كشيد. و روز سيزدهم خداوند به استراحت و شادى نشست. و دوباره ليلى را دچار سرنوشتى بدتر از سرنوشت نخست كرد. پس از چندى دوباره ليلى از آنجاييكه سانسور شده، گريخت و به سراغ آدم و حوا رفت و به آنها روزهاى خوش بهم چسبيدهگى را يادآور شد و آنان را به جفت شدن تشويق و ترغيب كرد. و آنقدر وسوسه كرد كه ايندو جفتگيرى كرده و حوا حامله شد. خداوند كه چنين ديد ،،، و از بقيه داستان كسى را آگاهى نيست. اما ليلى براى انتقام از خدا، به آنها ياد داد كه روز سيزده نحس است. ولى آدم و حوا چون ديگر در بهشت نبودند، به اين مطلب هم اهميت نداده و همچنان روز سيزده را بشادى و رقص و پايكوبى و استراحت ميپردازند.


هیچ نظری موجود نیست: