آرامگاه یزید |
و در باره کشتار ایرانیان که در زمان جنگ جهانی اول رخ داد ولی بعمد به آن قدمتی ۱۴۰۰ ساله داده و آنرا به مذهب و پیغمبر و اسلام و حمله اعراب و ترک به ایران ، نسبت داده و بدین ترتیب جنایت هولناکی که در مورد ایرانیان همین ۱۵۰ سال پیش رخ داد را اینچنین میپوشانند، مینویسند که: کار قتلعام ایرانیان آنچنان گسترده و وحشیانه صورت گرفت که تاریخ موجودیت بشر، چنین چیزی را بخودش ندیده است. بخش کوچکی از آن بعنوان قتلعام ارامنه در دنیا معروف است. و بخش بزرگ آنرا با عنوان "قحطی بزرگ در ایران" پنهان کردهاند.
در باره قتلعام، هلاکاست، کشتار ایرانیان مینویسند: قبایل وحشی انگلساکسون، ترک و اعراب پس از حمله به تبریز که به آن بهشت ساخت آدمی میگفتند، آنچنان حمام خونی راه انداختند که خون تا بالای مچ پای اسبان میرسید. سرهای مردان را زده و پس از اینکه به زنان و کودکان تجاوز نمودند، بر گردن هر زن تبریزی، دو سر ( احتمالا متعلق به پدر، همسر، برادر، پسر ) بسته و در حالی که هر زن سه سر را حمل میکرد، آنان را به طرف مرکز ایران، کرمان و یزد برده و در آنجا هم داعش وار سرها را از تن بریده و کشتار راه انداخته و پس از آن با سرهای مردان و زنان تبریز، یزد و کرمان دهها منار ساختند. این منارها تا بقدرت رسیدن رضا شاه هنوز در یزد و کرمان وجود داشت.
بخش غربی ایران به دست قبائل وحشی ترک افتاد. ولی به سبب دلاور مردی ستار خان و باقر خان و زنان و مردان آذربایجان، ترکها از آنجا تا آناتلی بیرون رانده شده و میرفتند که آنجا را نیز از لوث وجود ترک بربر پاک کنند و انتقام قتلعام آذریها توسط ترکها را بگیرند که متاسفانه پیش از رسیدن به هدف، با فریب و خدعه و ناجوانمردانه سرداران واقعی ایران کشته شدند.
و امروزه آذریها حتی از نامی که بر روی سرزمینشان است، متوجه نمیشوند که هیچ گونه نسبت نژادی، خونی، تاریخی و و و با قبایل وحشی ترک ندارند که هیچ بلکه ترکها درواقع دشمن اصلی آنان و اجدادشان بوده و هستند و نه نیاکانشان! یک آذری تمامی آثار باستانی و آتشکده زرتشتی و آرامگاه بیش از ۴۰۰ شاعر و حکیم پارسی را در سرزمین خود نادیده گرفته و نمیبیند،
یک آذری از خودش نمیپرسد که چرا نام سرزمینش ایرانی، زرتشتی و به معنای آتش مقدس است،
یک آذری نمیپرسد که چرا ستار خان و باقر خان با تمامی وجود برای ایران میجنگیدند ( حتی اگر داستان احمقانه و دروغین مشروطه را قبول داشته باشیم)،
و مانند همان کرمانی و یزدی که بر سینه میکوبد و یزید را لعنت میکند و هر ساله مراسم عاشورا راه انداخته و برای قاتلان نیاکانش میگرید، و مراسم یزیدکشی راه انداخته و قهرمانان و ناجیان واقعی خود را لعنت و نفرین میکند و و و ... بدون فکر، بر سر شاخ نشسته و تنه میبرد.
و امروزه ما هرچه میکشیم از همین مردم یزد و قم و کاشان و کرمان و آذریها و کسانی میکشیم که وحشیانهترین قتلعام در موردشان صورت گرفته ولی همچنان داعشیهای دشمن سرزمین و اجداد خود را میپرستند و آنچنان هویت باخته اند که نمیدانند که وارث چه تمدن و فرهنگ باشکوه و بی نظیر و تنها امپراطوری دنیاند،
نمیدانند که تا ۳۰۰ سال پیش خدای مطلق کره زمین بودند، تا ۱۵۰ سال پیش نیم دنیا پارسی سخن میگفتند، و پارس بودند،
نمیدانند که ایران سرزمین مادر است و همه چیز از ایران شروع شده و تمامی دنیا هر چه دارد، مدیون نیاکان ایرانی است و بس.
و آنچنان غافل و ناآگاه اند که آدمی از اینکه آنان را ایرانی بخواند از خودش شرمنده میگردد.
۱ نظر:
ضمن سپاس از خوانندهگان ناشناس و نازنینی که مهر میورزند و این صفحه را با تمام کم و کاستی هایش میخوانند, و گاهگاهی هم بسخنی تلخ یا شیرین ابراز موجودیت میفرمایند, درخواست کوچک و منطقی دارم و آن اینست که در این دوران که بخاطرفضای ناامنی که بر دنیا حاکم است, حتی آهو هم به طفلش شیر نمیدهد,
اگر انتقاد از نوشتاری دارند, دستکم یک نام یا نشان------ حتی جعلی ----- برای خود ساخته و با آن مرا مورد عنایت قرار دهند تا خدای نکرده مشکوک بنظر نرسند, واز آن بدتر با شکشان موجبات خنده حضار را فراهم نکنند.
مرا ببخشید که نمیتوانم برای کسی که حاضر نیست در فضایی که "هر کی هر کی" بودن مشخصه اصلی آن است, وصدا درآن بیشتر از بازار مسگرا گم میشود,نام خود را بنویسد, تره هم ریزنمیکنم.
درخواست دیگر ازنازنینان همیشه طلبکاراست که مرحمت نموده مرا مس کنند چرا که از طلا بودن بشدت پشیمان گشته ام و تمنا دارم که اینها هم از ارث پدری گذشته و بهمین وقت و انرژی که گذاشته میشود, بسنده نموده و بدون پرداخت ورودی مشغول گشت و سیر شده و مته را از خشخاش بردارند.
ارسال یک نظر