۹.۸.۹۵

دوراز رخ تو نمی‌تواند


آنراکه غمت زدر براند
بختش همه دربدر دواند

وآنراکه عنایت تو ره داد
جز بردر تو رهی نداند

وآنراکه قبول عشقت افتاد
جانرا بدهد غمت ستاند

عاشق که گذر کند بکویت
جان پیش سگ درت فشاند

با وصل بگو که عاشقانرا
ازدست فراق وارهاند

بیچاره دلم که کشتهٔ توست
دوراز رخ تو نمی‌تواند

بویی بنسیم کوی خود ده
تا صبحدمی بدل رساند

کین مرده به بوت زنده گردد
وزعشق رخت کفن دراند

مگذارکه خسته دل عراقی
بی‌عشق تو عمر بگذراند.

عراقی

هیچ نظری موجود نیست: