۲۱.۱.۹۵

بخدا که کافرم من تو اگر گناه داری


ز دریچه های چشمم نظری بماه داری
چه بلند بختی ای دل که بدوست راه داری

بشب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است
تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری

بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
بخدا که کافرم من تو اگر گناه داری

من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری

تو اگر بهر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری

دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
تو اگر بحسن دعوی بکنی گواه داری

بچمن گلی که خواهد بتو ماند از وجاهت
تو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری

بسر تو شهریارا گذرد قیامت و باز
چه قیامتست حالی که تو گاه گاه داری.

شهریار

هیچ نظری موجود نیست: