۲۲.۱۱.۹۴

ما مجبوریم و.... باید..... یافته‌های خود را به آیندگان بدهیم


یک خانواده مانند یک درخت میماند. پدربزرگ و مادر بزرگ‌ها ریشه‌های درخت، پدر و مادر تنه درخت و کودکان شاخه‌هایِ آن میباشند. با از بین رفتن هر عضوی از خانواده بدرخت خانواده ضربه خورده و خطر خشک شدن و یا نحیف شدن درخت میرود. یک آدمِ تنها و بی‌ خانواده، چوبِ خشکی است که نه ریشه دارد و نه شاخ و برگ. زمانی‌ که کسی‌ از خانواده جدا میشود، و به جای دوری سفر می‌کند، تبدیل به چوب نیمه تری میگردد که احتمال خشک شدنش بسیار است. و زمانی‌ که کسی‌ ازدواج می‌کند مانند این است که از کنار تنه یک درخت یک جوانه تازه میروید و میرود که یک درخت مستقل گردد , با اینکه هنوز جوان است ولی‌ دارای ریشه‌های بسیار بزرگی‌ است. وقتی‌ پدر بزرگ و یا مادربزرگی می‌میرد، بریشه درخت لطمه میخورد و اگر درخت دارای تنه‌ای محکم نباشد که فقدان ریشه را تحمل کند، درخت بشدت آسیب می‌بیند و دودش در چشم شاخه‌ها و برگ‌ها و جوانه‌ها و میوه‌ها و گل‌ها میخورد. خانواده بزرگترین و واقعی‌‌ترین ثروتی است که هر آدمی‌ میتواند داشته باشد. و بی‌ خانوادگی آدمی‌ را تا حد یک حیوان تنهای گیر افتاده در صحرایی بزرگ دگرگون میسازد. 
جان بسیار گرامی‌ است، و برای نگاه داشتن درخت زندگی‌، بیش از هر چیزی بایستی‌ مراقب ریشه‌ها باشید و تا آنجایی که توان دارید در نگاهداری جان ریشه‌ها بکوشید تا وقتی‌ که ریشه خود بپایان برسد و این زمانی‌ است که ریشه‌های جدیدی که همآنان پدر و مادر میباشد، تشکیل شده است.










هیچ نظری موجود نیست: