۸.۶.۹۴

باید قبول کنیم


با لوله‌ تفنگ چای را هم می‌زند
با لوله‌ تفنگ جدول را حل می‌کند
با لوله‌ تفنگ فکرهایش را می‌خاراند

گاهی هم
روبه‌روی خودش می‌نشیند
و ترکش‌های خاطره را
از مغزش بیرون می‌کشد

در جنگ‌های زیادی جنگیده است
اما حریف تنهایی‌اش نمی‌شود

قرص‌ها
کم‌رنگ‌ترش کرده اند
آن‌قدر که سایه‌اش بلند می‌شود
می‌رود، برایش آب می‌آورد

باید قبول کنیم
که هرگز
هیچ سربازی
زنده از جنگ برنگشته است.

 گروس عبدالملکیان