۴.۵.۹۴

نمی خواهم و نمیدونم و نمیکنم نداریم!


من شراب از شما نمی خواهم
شهد ناب از شما نمی خواهم
شکراب از شما نمی خواهم
بسرابم ره گمان نزنید
سرآب از شما نمی خواهم
زشت و زیبای چهره ام ، خوش باد
من نقاب از شما نمی خواهم
ای ز اسبم فکنده ، نا اصلان
همرکاب از شما نمی خواهم
من نپرسیدم از شما چیزی
پس جواب از شما نمی خواهم
جان بیدار من نیاشوبید
جای خواب از شما نمی خواهم
شعله را در چراغ من نکشید
آفتاب از شما نمی خواهم .....

حسین منزوی


هیچ نظری موجود نیست: