۱۸.۳.۹۴

تا تن خاکی من عین بقا گردانی


ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خاکی من عین بقا گردانی

چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی

همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سر جان‌افشانی

بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب
وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی.

حضرت حافظ (ص )

هیچ نظری موجود نیست: