۲۱.۳.۹۴

ما سرخوش و بلبلان خروشان


منگر به حدیث خرقه پوشان
آن سخت دلان سست کوشان

آویخته سبحه‌شان بگردن
همچون جرس از درازگوشان

از دور چو کشتگان ببینی
از راه بگرد و رو بپوشان

از بند ریا و زرق برخیز
با ساده نشین و باده نوشان

مفروش به ملک هر دو عالم
خاک سر کوی می فروشان

در باغ چه خوش بود سحرگاه
ما سرخوش و بلبلان خروشان

مطرب غزل عبید برخوان
دل برده ز دست تیزهوشان.


عبید زاکانی








هیچ نظری موجود نیست: