۱۰.۱۲.۹۳

نوروز رستاخیز طبیعت است و میبایستی رستاخیز ایرانی‌‌ها نیز باشد.



نياز به تولدی دوباره ، پاک شدن از آلودگی‌ها و اشتباهات گذشته و شروع يک زندگی نو در وجود آدمیان بصورت اعتقاد به يک نقطه عطف خاص يعنی آفرينش متمرکز شده است. طبيعت پس از گذران دوره‌ای سرد و بی‌محصول ، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفريده می شود. انسان نيز بايد به عنوان يکی از آفریده‌های خداوند سعی کند همراه طبيعت به رستاخيز برسد. ماه فروردين را ماه فروهرها می نامند. در اين ماه به دليل رستاخيز ( نو شدن موقت دنيا ) پرده ميان زندگان و مردگان به کنار رفته و ارواح نيک درگذشتگان به ملاقات زندگان می شتابند. و نيز تميز کردن خانه‌ها و روشن کردن چراغ‌ها و شمع‌ها در زمان تحويل سال برای رضايت خاطر و هدايت فرورهاست.

نـوروز، جشن آغاز سال، امروزه در ايـــران و کشورهای ديــگر «جهان ايــرانی- ایران بزرگ » بــه عنـوان مهمترين جشن ســـال، اهميت خاصی دارد. هرچنـد کــه در طول تـاريخ ايــران، جشن هـای مهرگـان، سده، آبـانـگان، شب چله- يـــلدا، و جشن‌ها و مراسم ديــگر ملی، هميشه بـــا شکوه خاصی جشن گـــرفته مـی شدند ، امـــا جشن نوروز تنـــها نمونه ايـــن جشن‌های ملی است کـــه همواره اهميت خود را حفظ کــرده و در بــــرابــــر اقداماتی کــــه بـرای محدود کردن آن در تمام طول ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال حکومت نوکران اجنبی موسوم به قاجار ها، و امروزه ادامه آن حکومت ۳۶ ساله بیگانه جمهوری اسلامی، صورت گرفته، هميشه ايستـــاده است.

خاصيت فــرا مليتی و فــرا دينی نوروز يکی از دلايــل اصلی ايـــن استقامت و همگانی بــودن آن در بيـن مردمــان مختلف است. در روز ابتــدای فروردين ، کــه بنــــام پـــاک و بــرکت دهنده اهـورامزدا ( خدای پــاک ) مزين شده است ، خورشيد وارد برج فروردین شده و جهــان از نــو آفــريده می شود. ايــرانيــان قديم بــــرای استقبال از سبزی بهـاران ۲۵ روز مـانــده بــه فروردين بــر ۱۲ ستون سنگی به نشانه ۱۲ ماه سال سبـــزه می کـــاشتند. ششمين روز فروردين که بنا به دیدگاه‌های بسياری از محققان و موبدان زرتشتی ، سال روز تولد زرتشت است ، به نوروز بزرگ معروف است.


لحظه تحويل سال يک واقعه يا لحظه «طبيعی» است و زمان آن می‌تواند ساعت‌ها با لحظه آغازين روز يکم فروردين فاصله داشته باشد. بنابراين، لحظه تحويل سال در سراسر جهان يکی است، ولی لحظه آغاز نوروز (يکم فروردين) نسبی است، نسبت به خط استاندارد زمان بين المللی که در گذشته به خط «گرينويچ» مشهور بود و هنوز هم اکثر مردم آن را به همين نام می شناسند. و دقیقا در این لحظه هست که اعتدال بهار در طبیعت رخ میدهد و درست ۱۲ ساعت روز و ۱۲ ساعت شب است و این نشان دهنده دانش عظیم ایرانیان باستان از علم ستاره شناسی‌ و شناخت گردش زمین به دورِ خورشید و دیگر واقعیات اثبات شده امروزی است.

نوروز در طول تاريخ، هميشه به عنوان جشنی متحد کننده و بدون وابستگی‌های نژادی، زبانی، و دينی مطرح بوده و تمام مردمی که به صورتی وابسته به جهان فرهنگی ايرانی - امپراطوری پارس‌ها و ایران بزرگ بوده اند، آن را به عنوان جشن آغاز سال خود قبول کرده اند. دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسيار زیاد است و در کتب ایرانی‌ که اینک در غرب ضبط شده اند و رو نمایی نمیشوند، بطور مفصل نوشته شده، است. مدارک نوشتاری بسیاری در تاريخ ايران، تا قبل از شروع تهاجم غرب در قالب حکومت قجر‌ها در ایران وجود داشت که در آن به چگونگی‌ نوروز ، پیدایش آن و تاریخ موجودیت آن بطور واضح آشکار و مفصل شرح داده شده بود. متاسفانه این کتب به خارج از ایران برده شده و بجز هشانام و کتب زرتشتیان ، اوستا و مقالات خیام، ماخذ دیگری در دست ما نیست. و همه آن در کتابخانه سلطنتی انگلیس و فرانسه و آمریکا پنهان گشته است. بسياری از محققان بر اين عقيده هستند که يکی از دلايل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشيد)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان بزرگ هخامنشی بوده است. از مراسم نوروز در دوران امپراطوری ساسانی( از ۲۲۰ سال پیش از میلاد تا ۷۰۰ سال پس از آن) اطلاعات جامعی در دست داريم. کتيبه‌های ساسانی، پند نامه‌ها و ديگر قطعه‌های ادبيات ايرانی ميانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمايندگان ملت، بارعام ترتيب می داد، از دوران امپراطوری جهان شمول ساسانی است. مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نيز باقی ماند و تمام پادشاهان ايرانی ، سامانیان، سلاطین صفوی، نادر شاه کبیر، کریم خان زند، و پادشاهان پر افتخار پهلوی نيز دربار خود را برای برگزاری رسوم ايرانی و از جمله نوروز آماده می کردند!
ايران در دوران باستان امپراطوری باشکوه و باعظمت بوده است که همه شکوه و جلال و عظمت خود را از راه علم، فرهنگ، و هنر بدست آورده است . مطابق روال روزگار آن شکوه و عظمت سپری شد. با حمله‌ها و هجوم بيگانگان در دوران قاجار‌ها بسياری از موارد تاريخی و فرهنگی ايران باستان به خارج از ایران برده شده و به نام اینجا و آنجا ثبت گشته است و یک مشت دروغ و تزویر بعنوان تاریخ به خورد ایرانی‌‌ها دادند تا روحیه میهن پرستی‌ و شجاعت ایرانی‌ که در دنیا بینظیر و شکست ناپذیر بوده ، شکسته و از بین ببرند ، مثلا حمله مغول به ایران یک دروغ بیشرمانه است، در حالی‌ که مغول‌ها به ایران آمدند تا با کمک اندیشه ایرانی‌ شر اعراب وحشی و داعش بازی و خلیفه گری اسلامی را از سر منطقه و اسپانیا و جنوب اروپا کم کنند، و در تمامی کتب تاریخ دنیا نوشته شده تنها کشوری که از حمله مغول‌ها در امان مانده ایران بوده است. ولی‌ در کتاب تاریخ کودکان این سرزمین به آنها گفته شده که ما آنچنان ذلیل بودیم که هر ننه قمری از راه میرسید میزده همه چیز ما را به هم پیوند میداده!

به کودک ایرانی‌ که شجاعت در خونش است اینگونه تلقین میکنند که هیچ است و نیاکان او نبودند که با خرد و شجاعت هزاران سال دنیا را ادارهٔ میکردند و آنچنان صلح و آرامشی در دنیا براه انداخته بودند که ایرانی‌ بودن و پارس بودن جز افتخار آحاد ملت‌های دنیا بود. چرا ؟ چون از شجاعت و بیپروایی که در خون مردم این سرزمین وجود دارد وحشت دارند، نمونه جنگ ایران و عراق ( در واقع جنگ غربی‌ها با ایران در دست بیگانگان ) ، نمونه کوبانی‌ها و کرد‌ها که ایرانی‌‌های اصلند، نمونه آذری‌ها که هزاران ساله ایران را نگاه داشته‌اند، و تنها با مکر و برگرداندن زبان آنها و دروغ و تاریخ جعلی آنان را شکستند و سعی‌ کردند آنان را تبدیل به غیر کنند.

به هر حال در شاهنامه فردوسی کبیر داریم که جمشيد شاه که بعد‌ها به او پیغمبر سلیمان گفتند، يکی از امپراتوران باستانی ایران است که جهان هر چه امروز دارد از علم ، دانش، خرد و همت اوست. جمشيد دارای جام جم است و انگشتری اعجاب انگیز دارد که میتواند شگفتی بوجود آورد ، صاحب آبِ حیات است که با آن مرگ و مریضی از بین میرود، قالیچه پرنده را داراست و با آن در آسمان پرواز می‌کند ، از ساخت کشتی‌، جاده، سد ، کاخ، گرمابه، گرفته تا پرورش حیوانات خاک و آب ، ساخت شراب و دارو و جواهرات زیبا و و ... را به او نسبت میدهند. از جمله کارهای ديگری که به او نسبت داده شده بنياد نهادن جشن های مختلف مانند جشن تولد ، جشن ازدواج و جشن‌های باستانی ایران و نوروز است . و اين جشن به عنوان يکی از بنيادهای ديرپای فرهنگی ايران باستان تا امروز بر جای مانده است،‌ چنانچه در آثار بازمانده زبان و ادبيات فارسی جستجو و بررسی دقيق به عمل آيد چنين بر می آيد که: برپايی جشن نوروز به مناسبت برقراری حکومت جمشيد است که در آن آدمیان نه گرسنگی میشناختند، نه بیماری و مرگ . در زمان او و سلطنت عادلانه او آبادانی ايران و جهان و آسايش خاطر مردم از هجوم بيگانگان، تضمین شده است.

جمشید شاه روز اعلام حکومت داد را نخستين روز فروردين قرار داد،‌ و آن را نوروز ناميد، زيرا از آن روز به بعد آيين نو در ميان مردم برقرار می شد. سبب اينکه نوروز را در فروردين ماه قرار داد اين بود که ماه فروردين آغاز زنده شدن طبیعت از مرگ زمستانی است. اين گاهبار ( جشن ) از جمشيد شاه سال به سال بر اهميت و فراگيری آن افزوده شد. در اوستا که یکی‌ از کتب زرتشتیان و کتاب باستانی ايران است سخن از نوروز بسیار رفته است ،‌ زيرا اوستا هنگامی نوشته شده که دين و فرهنگ زردشتی بر کار و بر قدرت بوده است، ‌و دين زردشت آن گونه که پيداست با دين و فرهنگ جمشيد سازگارست،‌ ازين روی از نوروز که نهاد جمشيد است مفصل سخن گفته شده است .
در طی ساليان پر فراز و نشيب تاريخ ايران کوشش هايی يا از روی کینه و یا دشمنی برای کم رنگ کردن و بی‌اهميت جلوه دادن نوروز صورت گرفت . بنــابـر نمونه ، امام مان شیعه که ساخت انگلیسند، سفارش می کنند تا " ايرانيان ، جشن نوروز و سده را نگيرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! حتی عزاداری کنند تا مجوس از بين برود!! "

اما اين افکار اهریمنی و ضدّ بشری که با نیکی‌، پاکی، جشن و شادی مخالف است در واقع با طبیعت آدمی‌ مغایر است، در نتیجه راه به جایی‌ نمی‌برد. انسان‌ها به طور معمول در نهادشان به سوی نیکی‌ تمایل دارند، به سوی روشنی و گرمی‌، به سوی مهر و عشق به سوی شادی و جشن به سوی پاکی، و آنچه امامان شیعه و مذهب ساختگی انگلیسی‌ به ایرانی‌‌ها داده ، میراث دوران کثیف حکومت کلیسا بر غرب بوده و نکبتی که قرون وسطا به آمیان تحمیل کرده به عنوان دین اسلام بر ایران بزرگ تحمیل شده است. با این حال جشن نوروز را کسی نمی تواند از ايران و ایرانی‌ جدا کند. ایرانیان در تمامی روزهای فروردين خانه‌های خود را چراغانی کرده و چوب‌های خوشبو می سوزانند و شمع‌ها را روشن نگاه می دارند.

با استناد بر آثار باستانی بدست آمده در امپراطوری جهان شمول هخامنشی ، شاهنشاهان بزرگ هخامنشی در طول جشن نوروز در ايوان کاخ خود نشسته و نمايندگانی را از شاهان استان‌های گوناگون ایران بزرگ که پيشکش‌هايی نفيس همراه خود برای شاهنشاه آورده بودند می‌‌پذيرفتند. گفته شده که داريوش کبير، يکی از شاهنشاهان بزرگ هخامنشی در آغاز هر سال به همگی‌ مردم بار میداده است.

همچنين در دوران امپراطوری جهان شمول ساسانی‌ و همه پادشاهان ایرانی‌ همه ساله نوروز را را با برپايی مراسم و تشريفات خاصی جشن می‌‌گرفتند. صبح نوروز شاه جامه ويژه خود را پوشيده و به تنهايی وارد کاخ می‌‌شد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد می‌‌شد. و سپس والامقام‌ترين موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه‌هايی همه از جنس زر، شمشير، تير و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حين زمزمه دعا وارد کاخ می‌‌شد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدايای خود را تقديم شاه می‌‌کردند. شاه پيشکش‌های نفيس را ميان حاضران پخش می‌‌کرد. چند روز مانده به نوروز، دوازده ستون مرمرین در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گياه مختلف بر بالای هريک از آنها کاشته می‌‌شد. در روز ششم نوروز، گياهان تازه روييده شده بر بالای ستون‌ها را برداشته و آنها را کف کاخ می‌‌پاشيدند و تا روزی از فروردين که به آن روز مهر می‌‌گفتند، آنها را برنمی داشتند.

روشن کردن آتش هنگام عصر يکی ديگر از رسومی بود که بين مردم در نوروز عموميت داشت. به باور زرتشت، ماه فروردين (نخستين ماه گاهشماری خورشيدی ايرانيان) به فره‌وشی (سرزندگی) اشاره دارد به اينكه که دنيای مادی را در آخرين روزهای سال دچار دگرگونی می‌کند. بنابراين، زرتشتيان، ده روز را برای اينکه روح نياکان خود را شاد کنند، گرامی می‎دارند. ممکن است اين سنت که، برخی در هفته آخر پيش از نوروز به گورستان‌ها می‏روند، ريشه در اين باور داشته باشد.

در نخستين بامداد نوروز، مردم روی يکديگر آب و گلاب می‌‌پاشند. پس از اسلام نيز اين رسم بجا مانده است. از ديگر رسوم نوروز، گرمابه رفتن و هديه دادن به يکديگر بود. و يکی از سنت‌ها نيز سبز کردن دانه گياه در يک ظرف است که به آن "سبزه" گويند.

از مراسم كهن ايرانيان در نوروز رسم آب پاشی به يكديگر و يا آب تنی و شست و شوی خود با آب بوده است. "بيرونی" در پيدايی رسم آب پاشی در ميان ايرانيان انگيزه‌های گوناگونی را ياد كرده است. مثلا می نويسد، همچنين در سبب شست و شوی تن يا آب پاشيدن به يكديگر می نويسد: «چون در عهد پادشاهی جمشید شاه هيچ موجودی نمی‌مرد و به طوری رو به فزونی گذاشتند كه فراخنای زمين با همه پهنايی كه داشت بدل به تنگنا شد، خداوند آن وقت زمين را سه برابر كرد ( دریا‌ها را خشک نمود ) و ايشان را امر نمود كه به شکرانه این نعمت سر و تن‌ خود را شسته و غسل دهند تا از هر گناهی پاك شوند و هر سال برای اينكه آفات را از ايشان دور كند اين كار را تكرار نمايند.»

امروزه رسم كهن آب تنی و آب پاشی در نوروز كمتر در ايران معمول است، ليكن بقايای آن را در آيين‌های مربوط به جشن چهار شنبه سوری در برخی از جامعه‌ها و فرهنگ‌های ايران می توان ديد. رسم آب فشانی در نوروز هنوز ميان گروهی از مردم سرزمين های همسايه ايران از جمله پاكستان رايج است. مثلا در آداب تحويل سال ميان برخی از مردم چنين رسم است : «در موقع تحويل سال تمام افراد خانواده دور هم جمع می شوند ، در میان جمع كاسه‌ای پر از آب روی سينی بزرگی قرار می دهند. در آب عطر و گل‌های رز و گلاب می ريزند و بزرگ خانواده دعای تحويل سال را می خواند و سايرين در خواندن اين دعا از او پيروی می كنند اين عمل ۳۶۵ بار تكرار می شود و پس از خواندن اوراد، شخص مزبور درود گويان آب كاسه را به وسيله انگشتان دست بر روی همه افراد موجود می پاشد و بقيه را در گوشه‌ای از حياط می ريزد. اين تشريفات نزد همه علاقمندان به نوروز سرچشمه يمن و سعادت محسوب می گردد.

سبزه نمودار گل‌های زيبا و زينتی ، سرسبزی و خرمی . سيب ميوه‌ای بهشتی و نماد زايش . سمنو از جوانه گندم ، نمود رويش و برکت . سنجد بوی برگ و شکوفه آن محرک عشق و دلباختگی است. آينه و شمع بر سر سفره هفت سين نيز نماد نور و روشنايی و شفافيت است. تخم مرغ رنگ شده نيز بر سر سفره هفت سين هست که نماد نطفه و باروری و زايش نژاد‌های گوناگون، زرد، سرخ، سپید ، سبز و سیاه است. نيز در اساطير ايران ، جهان تخم مرغی شکل است ، آسمان چون پوسته تخم مرغ و زرده آن نمودگار زمين است. ماهی زنده نيز نماد سرزندگی و شادابی است و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت که در گوشه و کنار ايران عزيزمان پراکنده است.

امروزه، نوروز جشن اصلی بسياری از مردم است. کشورهايی که حتی هيچ گاه تحت سلطه سياسی ايران نبوده اند، آن را به عنوان يکی از جشن‌های اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از مليت‌های مختلف، مراسم خاص خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه اين جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را مقارن با بهار حساب می کنند.

در ايران ، آذربایجان، هندوستان، چین، ترکمنستان، گرجستان، پاکستان، گرجستان، قسمتی‌ از روسیه، افغانستان، کردستان ، سوریه، عراق و هر جای دیگری که جزئی از ایران بزرگ بوده و بر اثر شر اهریمنان غربی از ایران جدا شده ، هنوز نوروز همچنين جشن گرفته میشود و محترم است و در بیشتر جاها هنوز آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردين محاسبه می شود. استفاده از سال خورشيدی از دوران هخامنشيان در ايران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندين بار در دوران‌های مختلف تغيير کرده است. در دوران ساسانی به دليل رعايت کردن اصول کبيسه، نوروز دقیق برگزار میشد. اين تقویم و گاهشمار به وسيله ستاره شناس بزرگ، همچون عمر خيام، محاسبه شد و از آن تاريخ، تقويم «ایرانی‌» به عنوان تقويم خورشيدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقويم کشور، در دوران قاجار به دستور انگلیسی‌‌ها و برای از بین بردن این تقویم، منسوخ شد ولی‌ دوباره در زمان شاهان پهلوی رسمی‌ گشت. تقویم ایران در دوران قاجار‌ها به اروپا برده شد و از آن زمان ‌اروپایی‌ها صاحب تقویم درست و دقیق گشتند، تا پیش از آن تقویم آنان بسیار آشفته و نادرست بود. يکی از مسايل مهم، رعايت کردن کبيسه صد و بيست ساله ايست که بوسيله عمر خيام توصيه شده است. عدم رعايت اين کبيسه، باعث بهم خوردن تدريجی تاريخ تحويل سال می شود که شروع زودرس سال ۱۳۸۳، در حکومت قاجار گونه جمهوری آخوندی آن را بصورت محسوسی در آورده بود.

هیچ نظری موجود نیست: