۶.۷.۹۳

آیا وقتش نیست که از خواب نادانی‌، ناآگاهی و حماقت بیدار شی و ببینی‌ دور و برت چه خبر است؟؟؟

این روح الله تنها ۳۷ سال نیست که ایران را به نابودی کشانده است، قرن هاست
روح شوم الله ایران را مانند جذام می‌خورد.

فرزاد سمندری در گوگل + می‌نویسد:
 آیا خمینی به ملت ایران دروغ گفت؟!

آیا خمینی در هنگام ورودش از یک کشور اروپایی(فرانسه) به ایران با یک هواپیمای اجنبی (ایر فرانس) و در حالیکه دست در دست یک غربی (مهماندار فرانسوی) لبخند به لب پا به خاک ایران گذاشت نگفت :{ آب و برق را مجانی میکنینم}

آیا خمینی نگفت:{ آقای ارتشبد شما نمیخواهید مستقل باشید؟ آقای سرلشکر شما نمیخواهید مستقل باشید؟ من به شما نصیحت میکنم بیایید به آغوش ملت و … ما نمیخواهیم ارتشیان را اعدام کنیم و …} و بعد که با همکاری و خیانت ارتشبد قره باغی و فردوست و بنا به توصیه ژنرال آمریکایی (ژنرال رابرت هایزر ) که به ایران رفته بود ارتش اعلام بیطرفی کرد و از جلو انقلابیون کنار رفت آنوقت فردای انقلاب خمینی به خلخالی قاتل حکم مستقیم داد و اعدام ارتشبدها و سرلشکرها آغاز شد!!!

جرم سپهبد خلبان نادر جهانبانی چه بود که ایشان را اعدام کردند؟!! سپهبد خلبان نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی!!! تیرباران شد، وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند، اما به نظر می‌رسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد!!!


آیا خمینی همواره از آمریکا با نام های:{استکبار و شیطان بزرگ .. چرا نگفت شیطان ملعون؟ و چرا شیطان را با صفت بزرگ خواند؟؟ آیا از نظر خمینی شیطان بزرگ بود؟؟} نام نمیبرد و حالا اسناد زیادی رو شده است که حکایت از ارتباط مستقیم خمینی در زمان انقلاب با آقای کارتر و قول خمینی به کارتر برای مقابله با کمونیست و فروش آزادنه نفت به آمریکا است (میلانی هم به اسناد موجود در برنامه تلوزیونی افق اشاره کرد) و این به جز دیدارهای فرستادگان آمریکا همانند رمزی کلارک با خمینی درفرانسه و دیدار اعضای حزب جمهوری اسلامی همانند آقای بهشتی با آمریکایی‌ها در ایران است و به جز افتضاح ماجرای مک‌فارلین (ایران–کنترا(ایران گیت) است، ماجرایی که گفته میشود توسط برادر داماد آیت الله منتظری به مجله الشراع لبنان لو داده شد و به همین علت هم او را اعدام کردند و در اوج زمان جنگ و شعارها و سخنرانیهای ضد آمریکایی خمینی، معلوم شد که آمریکا برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده بود و اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و با دادن سلاح‌های اسرائیلی از این طریق سعی در شکست‌ نخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت.


آیا خمینی نگفت:{رییس کشور نخواهم شد}٢ بهمن ۵۷)، آیا خمینی نگفت:{روحانیون نباید رییس جمهور شوند}(٩ دی ۵۸)، آیا خمینی نگفت:{در حکومت اسلامی دیکتاتوری وجود ندارد و حتی مارکسیست‌ها در ابراز عقیده آزادند}(۲۶ دی ۵۷)، آیا خمینی نگفت:{بهره بانکی ربا است و قول حذف بهره بانکی را داد}(۲۱ آذر ۵۸)، آیا خمینی نگفت:{مصادره و تصرف غیرشرعی اموال مردم شدیداً محکوم است}(۲۱ آذر ۵۸)، آیا خمینی نگفت:{کسانی که شبانه، بین ۱۰ شب تا ۶ بامداد افراد را بازداشت می کنند پاسدار نیستند}(۷ مرداد ۵۸ کمیتۀ مرکزی انقلاب اسلامی پیرو فرمایشات امام !!! خمینی)، خمینی از همان روزهای اولیه انقلاب در نقش رییس کشور ظاهر شد و روحانیون وابسته را وارد عرصه سیاست کرد و حزب جمهوری اسلامی را درست کردند و دستور تشکیل کمیته‌های انقلابی را داد و این در حالی بود که دولت موقت مشغول به کاربود و شهربانی و کلانتری‌ها فعال بودند اما خمینی میخواست نیروی نظامی موازی با دولت که گوش به فرمان او باشند را در شهرها داشته باشد و این کمیته‌ها ده سال در ایران فعالیت کردند و کار این کمیته‌ها سرکوب مخالفان خمینی و غارت اموال مردم بود و بازداشت مقامها و سران حکومت سابق یک حرف است و ریختن و بردن مبل و صندلی و فرش و تابلو و سرویس غذاخوری مقامهای ردۀ میانی و غارت اموال و خانه تقریباً هرکس که مال ومنالی دارد و زمانی کراوات می زده حرفی دیگر و کمیته‌ها اغلب از مسجد برای جعل مشروعیت و انبار مخفی سلاح و بعضی از اموال متصرفه از مردم استفاده میکردند و شعار آنها:{ حزب فقط حزب الل، رهبر فقط روح الله} بود و البته کمیته‌ها در غارت اموال مردم تنها نبودند

و بنیاد مستضعفان!!! که بنا به دستور خمینی درست شده بود نقش اساسی در مصادره و تصرف اموال مردم ایفا میکرد، فروردین ٥٨ نامۀ خواننده‌ای در آیندگان خبر می داد {اثاثیه خانۀ شمس پهلوی را، شامل تابلو پیکاسو و سگ و پیکان، در حومۀ کرج حراج کرده اند و وسایل موزﮤ ایران باستان بغل وزارت خارجه را تاراج کرده اند.} و البته هوادارن خمینی در کمیته‌ها گاهی در هنگام تقسیم اموال غارت شده از مردم باهم درگیر میشدند ( اردیبهشت ٥٨: تیراندازی بین اعضای دو کمیته در خیابان جمشید٢ کشته و٣ مجروح به جا گذاشت)، در گاراژ سلطنتی، نزدیک قصر فیروزه،ماشینهای بسیاری بود که بیشتر آنها را به آخوندهای و کمیته چی‌های وابسته دادند و در کنار سیستم تاراج و تصاحب اموال مردم، کسب وکار زورگیری از متهمان کمیته‌ها هم پرسود بود و به مهمانی می ریختند و حاضران را در زیرزمین کمیته منکرات می انداختند و روز بعد پس از گرفتن پول و تهدید و ارعاب آنها را ول می کردند و این در حالی بود که دولت موقت توان برخورد با کمیته‌ها را به علت حمایت خمینی از آنها نداشت و بعدها با اینکه کشور ارتش داشت خمینی دستور تشکیل سپاه رو به عنوان نیروی موازی با ارتش و با اختیارات فراقانونی در جهت تحکیم پایه‌های حکومت مذهبی خویش و سرکوب مخالفان داد یعنی همان کاری که پس از انقلاب و با دستور تشکیل دادگاه‌های انقلاب داد و خلخالی و لاجوردی را به جان مردم انداخت و اعدام‌ها و بازجویی‌ها از همان موقع شروع شد.

خمینی حتی به انقلابیون و مراجع مستقل هم رحم نکرد و آيت الله سید محمد‌کاظم شریعتمداری که بعد از مرگ سید حسین طباطبایی بروجردی در سال ۱۹۶۲، به عنوان یکی از مراجع مشهور به آیات ثلاثه بودند که بلندپایه‌ترین روحانیون و مراجع ایران به شمار می‌آمد وایشان در زمان شاه به خمینی کمک کرده بود و برای نجات دادن خمینی تلاش کرده بود( در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به سبب مخالفت بسیار شدید روح‌الله خمینی با اصول شش گانه انقلاب سفید، شاه وی را دستگیر و به تهران برد و زندانی کرد. طبق قانون اساسی مشروطه مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و روح‌الله خمینی به عنوان مرجع تقلید معروف نبود، لذا قصد محاکمه وی را داشتند. برای نجات روح‌الله خمینی از اعدام و نیز آزادسازی آقای قمّی و محلاّتی از زندان، آیت‌الله شریعتمداری به تهران رفت و روح‌الله خمینی را به عنوان مرجع معرفی کرد تا از اعدام وی جلوگیری کند. آیت اللّه شریعتمداری در این زمینه می‌گوید:{ ما همان موقع به تهران آمدیم و در شاه عبدالعظیم تمام علمای شهرستان‌ها را جمع کردیم و از مرحوم آیت‌اللّه میلانی که در مشهد تشریف داشتند خواهش کردیم که به آنجا بیایند و چون در آن موقع راجع به آیت اللّه خمینی نظر محاکمه و شدّت عمل داشتند و حتّی روزنامه‌های آن موقع صحبت از اعدام می‌کردند، از آن نظر لازم دیدیم که پیشگیری بشود.

حضور ما در تهران یکی دو ماه طول کشید و تا حدودی آن خیال باطل از بین رفت و یک اعلامیّه یازده مادّه‌ای صادر کردیم و تمام ادّعاهای دولت را رد کردیم} آیت‌الله منتظری هم به دفاع آیت الله شریعتمداری از خمینی اشاره کرده اند و خود ایشان هم یکی از افراد موثری بودند که در کنار آیت الله شریعتمداری برای نجات خمینی تلاش کردند و خودشان در این زمینه گفته اند:{من متن تلگرافی را (که تهیّه کرده بودم) خواندم که از خمینی به عنوان آیت‌اللّه و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست!، چه کسی از ایشان تقلید می‌کند؟، گفتم من از ایشان تقلید می‌کنم (پس ایشان مرجع تقلید است!)} آیت‌اللّه شریعتمداری پس از انقلاب ایران، با اختیارات ولی فقیه، در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد. وی مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و از همین جا خمینی از ایشان کینه به دل گرفت و در ماجرای ساختگی تلاش آقای صادق قطب‌زاده برای کودتای نوژه و بمب‌گذاری در خانه خمینی!!! و دستگیری آقای قطب‌زاده (که او هم در این اواخر مخالف اختیارات نامحدود خمینی و دخالت‌های حزب جمهوری در اداره کشور و آزادی عمل شبه نظامیان طرفدار خمینی شده بود) و به بهانه ارتباط آقای قطب‌زاده با آیت‌اللّه شریعتمداری به دستور خمینی پاسدارها به بیت این مرجع تقلید حمله کردند و پس ازتحت فشار گذاشتن ایشان و دستگیری بستگانشان واعدام تعدادی از مقلدانشان دربعضی از شهرها, ایشان را مجبور کردندعلیه خود اعتراف اجباری نمایدو بعد به اشاره خمینی ایشان را از مرجعیت عزل کردند!!! و تا روزآخرایشان درحصر بودند ودر سال ۱۳۶۰ آیت الله شریعتمداری که در زمان بازداشتِ خمینی، او را «مرجع تقلید» خواند تا از زندان آزاد شود، در نامه‌ی معروفی به خمینی نوشت:{ کارد به استخوان رسیده و اگر مقصود بی‌آبرو کردن بوده، به‌کلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیت است، به مقصود رسیدند} و ایشان در سال ۱۳۶۵ بر اثر نارسایی کلیه درگذشت و جمهوری اسلامی(خمینی) هواداران او را از برگزاری مراسم تشییع منع کرد و وصیتنامه او را نادیده گرفت و جسد او را شبانه در قبرستان ابوحسین قم دفن کرد وسید رضا صدر برادر امام موسی صدر پس از درگذشت آیت الله شریعتمداری هنگامیکه قصد اقامه نماز بر جسد وی را داشت بازداشت شد و یک روز را در بازداشت گذراند.»

و به این شکل خمینی جواب یکی از نجات دهندگانش را داد!!! و البته آقای قطب‌زاده که همیشه یار و یاور خمینی در عراق و فرانسه بود و در هواپیما همراه خمینی به ایران آمد هم اعدام شد!!! ( آیت‌اللّه منتظری در خاطرات خود آورده‌است که بنا به شنیده‌های وی از برخی منابع حکومتی، ماجرای کودتای منتسب شده به قطب زاده ساختگی بوده‌است(ماجرای کودتا و انتساب آن به آیت‌الله شریعتمداری». سایت رسمی آیت‌الله منتظری.) آیت‌الله لاهوتی یکی دیگر از همراهان خمینی در هواپیما و از یاران او به علت مخالفت با رفتارهای انحصار طلبانه خمینی وحزب جمهوری اسلامی و شبه نظامیان وابسته به خمینی دستگیر و در زندان اوین توسط لاجوردی که با حکم خمینی کار میکرد کشته شد(روایت رسمی جمهوری اسلامی از درگذشت آیت‌الله لاهوتی سکته قلبی اعلام شده است ولی دو سال قبل و پس از گذشت ۲۵ سال از این واقعه، خانواده لاهوتی از جمله حمید، فرزند وی، و نیز فائزه و فاطمه هاشمی، عروس‌های وی، در مصاحبه با هفته‌نامه شهروند امروز اعلام کردند که پزشکی قانونی در معده آیت‌الله لاهوتی اثر سم استریکنین به دست آورده و این نشان می‌دهد که آیت‌الله لاهوتی در زندان به مرگ طبیعی نمرده است.

فاطمه هاشمی رفسنجانی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی و عروس آیت‌الله لاهوتی، اعلام کرد که هاشمی رفسنجانی به دختران و دامادهای خود یعنی سعید و حمید لاهوتی توصیه کرده است که برای حفظ مصالح نظام درباره نحوه مرگ پدرشان سکوت کنند. حتی در روز تشییع جنازه نیز مسئولان نمی‌خواستند جنازه آیت‌الله لاهوتی را تحویل خانواده وی بدهند یا اجازه دهند که جنازه او تشییع شود كه موضوع با توصیه اکبر هاشمی رفسنجانی تا حدودی حل شد.) آقای بازرگان ازحامیان اصلی خمینی در زمان شاه و چهره موثر در پیروزی انقلاب و همکاری تنگاتنگ با ارتشبد قره باغی و انجام مذاکرات طولانی در جهت اعلام بیطرفی ارتش، نخست‌وزیر دولت موقت بعد از انقلاب که به علت کارشکنی و دخالت خمینی و نیروهای شبه نظامی وابسته به خمینی و حمایت خمینی از حمله به سفارت خانه‌ها استعفا داد،بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و فیلم‌های سخنرانی خامنه‌ای علیه او در مجلس موجود است،او تا پایان عمر خود در تمام دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت می‌شد، رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۶۴) برای رقابت با علی خامنه‌ای منجر به آن شد که برخی مراجع از جمله سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را تحریم کردند،همچنین در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مکرر اعضای نهضت آزادی ایران، فعالیت‌های نهضت آزادی که وی یکی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود گردید تا آنجا که نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها که همواره در زمان شاه از خمینی دفاع میکردند و حاضر به همکاری با آقای دکتربختیار نشدند و دست او را که برای ساخت دولت وحدت ملی پس زدند و ملی مذهبی‌ها به سمت خمینی دست دراز کردند آنوقت توسط خودخمینی فاقد مشروعیت و غیرقانونی و مزدور عنوان شدند و خمینی راجع به این یاران دیروزش نوشت:{در موضوع نهضت به اصطلاح آزادي مسائل فراواني است كه بررسي آن محتاج به وقت زياد است.

آنچه بايد اجمالا گفت آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي‌دهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكا است، و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است،اگر خداي متعال عنايت نفرموده بود و مدتي در حكومت موقت باقي مانده بودند ملت‌هاي مظلوم بويژه ملت عزيز ما اكنون در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا مي‌زدند و اسلام عزيز چنان سيلي از اين ستمكاران مي‌خورد كه قرن‌ها سر بلند نمي‌كرد، و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانون‌گذاري يا قضايي را ندارند ؛ و ضرر آنها، به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بي‌مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تاويل‌هاي جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهك‌هاي ديگر، حتي منافقين اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان، بيشتر و بالاتر است.

نتيجه آن كه نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بي‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مي‌گردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود، و نبايد رسميت داشته باشند}. آقای بنی صدر از یاران و مشاوران اصلی خمینی در زمان انقلاب واز همراهان خمینی در هواپیما که در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۸ با به دست آوردن یازده میلیون رای به عنوان اولین رئیس جمهور تاریخ ایران انتخاب گشت،او دراین انتخابات، ۷۶ درصد آرا را کسب کرد.بنی صدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و از وجود شکنجه در زندان‌های ایران خبر داد. این سخنرانی باعث جنجال‌های زیادی را در فضای سیاسی ایران شد. او در ماه‌های آغازین سال ۱۳۶۰ دیگر از حمایت خمینی برخوردار نبود. ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، تظاهرات بزرگی در شهرهای مختلف کشور نظیر تهران، آمل، اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد، اهواز، اراک، زاهدان، سنندج، همدان، بندرعباس و ارومیه به راه افتاد، چنانکه درتهران حدود پانصدهزار نفر با در خیابانها به سردادن شعار، اعتراض و درگیری با نیروهای حزب‌اللهی پرداختند.حکومت نیز با اعلام خمینی و دیگر روحانیون حامی او به سرعت عکس‌العمل نشان داد، چنانکه تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند. چندین نفر از دستگیرشدگان از جمله چند دختر نوجوان، در آن روز بدون محاکمه اعدام شدند.

روز بعد از تظاهرات، در تاریخ ۳۱/۳/۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی با اشاره و سخنان خمینی رأی بر عدم کفایت بنی‌صدر داد.عزت الله سحابی از مخالفان برکناری بنی صدر بود و علیه علی خامنه‌ای (از مخالفان بنی صدر) در مجلس سخنرانی کرد. حکم مجلس یک روز بعد به امضای خمینی رسید و آقای بنی صدر توسط پاسداران و شبه نظامیان خمینی بلافاصله تحت تعقیب قرار گرفت تا سرنوشتی همانند آقای قطب‌زاده و آیت‌الله لاهوتی پیدا کند اما بنی صدر توانست با هواپیمایی که بهزاد معزی هدایت آن را برعهده داشت از ایران خارج شود و در ایران تمام حزب‌های مستقل غیرقانونی اعلام شدند و خمینی در نقش رییس کشور حکمرانی کرد.حتی خمینی به آیت الله منتظری هم رحم نکرد, با وجودی که که آیت الله منتظری یکی از نجات دهندگان خمینی در زمان شاه بود و برای پیروزی انقلاب بسیار تلاش کرده بود و بعد از انقلاب در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. ایشان از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می‌رود و در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبری پس از خمینی و با در نظر داشتن اقبال عمومی مردم به سمت آیت‌الله منتظری، ایشان را به عنوان قائم‌مقام خمینی معرفی و اعلام کرد،پس از بروز اختلافات و نیز به دلیل اعتراض آگاهانه و عامدانهٔ منتظری به اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷) خمینی نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی‌باشید.» آیت الله منتظری نیز با نوشتن نامه‌ای خطاب به خمینی نسبت به اعدام‌های گسترده و شکنجه‌های جنسی در زندان‌های ایران اعتراض کرد. منتظری در قسمت‌هایی از این نامه می‌گوید:{ آیا میدانید که تعداد زیادی از زندانی‌ها تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شده‌اند؟ آیا میدانید که در زندان (شهر) مشهد, حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود. مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا می‌دانید که در برخی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می‌گیرند.}

و همین افشاگرایهای آیت الله منتظری درباره شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی سبب عزل ایشان از قائم‌مقامی رهبری توسط خمینی شد. خمینی در نامه عزل آیت الله منتظری نوشت:{ از آنجا که روشن شده‌است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام رااز دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید.} و خمینی با سرکوب مردم و حذف انقلابیون و حزب‌های مخالف اقتدارگرایی همواره در نقش رییس کشور حکمرانی کرد.

حال داوری با شماست :
آیا خمینی به ملت ایران دروغ گفت؟!





هیچ نظری موجود نیست: