اگر آب همهی رودها شیرین است،
شوری دریا از کجاست؟
چه چیز در جهان،
از قطارِ ایستاده در باران غمانگیزتر است؟
بهشت چند کلیسا دارد؟
چرا ابرها که میگریند
شاد و شادتر میشوند؟
آیا صلح مال کبوتر است
و جنگ کار پلنگ؟
چه بر سر پرستوهایی میآید
که دیر به مدرسه میرسند؟
آیا این همان خورشیدِ دیروز است
یا این آتش با آن آتش فرق دارد؟
مرکز دریا کجاست؟
چرا امواج به آنجا نمیروند؟
پس راست نبود
که خدا در ماه زندگی میکند؟
آیا چهار برای همه چهارتاست؟
آیا همهی هفتها برابرند؟
راست است که غم غلیظ است
و ملال رقیق؟
از که میتوان پرسید
برای چه به این جهان آمدهام؟
آیا خاطرات فقرا بر هم کُپه میشوند؟
آیا اغنیا رویاهایشان را در بطری آب معدنی نگه میدارند؟
در زندگی احمقانهتر از این هست
که نامات پابلو نرودا باشد؟ (محمود احمدینژاد)
اندوه گوسفندی تنها
چه نام دارد؟
عمر کرگدن از وقتی مهربان میشود
چقدر است؟
آیا آنکه همیشه منتظر بوده
از آنکه هرگز انتظار نکشیده
بیشتر رنج میکشد؟
راست است که پرستوها میروند
تا در ماه سکنا گزینند؟
آیا دریاها را
برای مدتی کوتاه به زمین قرض ندادهاند؟
باران به چه زبان
بر شهرهای غمگین میبارد؟
با کدام ستاره به گفتوگو نشستهاند
رودهایی که به دریا نمیپیوندند؟
...
پابلو نرودا – دفتر پرسشها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر