۹.۶.۹۳

و آسمان ، همه در خواب و دار ، بیدار


درخت معجزه خشکیده ست
و آفتاب ، مسیحای روشنایی نیست
و ابرها همه آبستن زمستانند
و جوی ها همه در سیر بی تفاوت خویش
به رودخانه ی بی آفتاب می ریزند
و کوچه ها همه در رفتن مداومشان
با ناامیدی بن بست ها یقین دارند
...
و مرد مار گزیده
ز ریسمان سیاه و سفید می ترسد
که ریسمان ، مار است و مار ، رشته ی دار
و دار ، نقطه ی اوجی ست
که آسمان را با ریسمان گره زده است
و آسمان ، همه در خواب و دار ، بیدار است

کسی به فکر رهایی نیست
دریچه های جهان ، بسته ست
و چشم ها همه از روشنی هراسانند
زمین ، شکوه کریمانه ی بهارش را
ز شاخ و برگ درختان دریغ می دارد
و آسمان ، شب صاف ستارگانش را
نثار خاک دگر کرده ست .

از دفتر از آسمان تا ریسمان نادر نادرپور

هیچ نظری موجود نیست: