فلک دوم: فلک زهره ( عطارد)
ارواح کوشا و نکوکار
این سرود تمام در فلک زهره میگذرد و در سراسر آن دانته و بئاتریس و سایر ارواح بیحرکت میمانند و فقط یکی از ارواح، یعنی روح یوستینیانوس، قیصر معروف روم سخن میگوید.
در سراسر کمدی الهی، این تنها سرودی است که چنین ویژگی را داراست. یعنی از اول تا آخر سرود، تماماً به گفتههای تنها یک تن اختصاص داده شده است. و خود دانته و دیگران در آن نقشی ندارند. میتوان این سرود را حماسهٔ رومی لقب داد، زیرا که به حقیقت در آن تاریخچه روم از روزی که انیاس، شاهزاده ترویایی که میبایستی بعدها قیصرهای روم از نسل او پدید آیاند، پس از شکست ترویا از شهر خود بیرون آمد و رهسپار شبه جزیره ایتالیا شد و در حقیقت تاسیس روم را بالقوه با خود همراه آورد تا انتقال مرکز این تسلط از روم به قستنطنیه و پس از آن تا انقراض این امپراطوری و ادامهٔ جنبه معنوی آن در قالب امپراطوری شارلمانی و امپراطوری ژرمنی و رومی خلاصه شده است.
دانته به دستور کلیسا و برای تبلیغ مسیحیت و حکومت رومیها تحت عنوان امپراطوری روم! در تقابل با تنها امپراطوری واقعی بشر از زمان موجودیتش تا ۲۰۰ سال پیش که بر سراسر کره زمین حکومت میکرد یعنی امپراطوری پارسها و دین پارسها یعنی زرتشتی که کلیسا ۲۰۰ سال بیرحمانه با آن جنگید، اقدام به نوشتن کمدی الهی کرده است،
که نوشتن همین کتاب هم از افکار او نیست، یعنی این سفر آدم زنده به جهان دیگر، ابتکار دانته نیست، و ۲۰۰۰ سال پیش از دانته در ادبیات ایران چندین نمونه از این داستان نوشته شده است.
یکی از این داستانها که توسط یک کشیش مسیحی به نام Theophylcte Simocatta در کتاب او به نام " تاریخ زندگی امپراطور موریس" نقل شده، ذکر میکند که در زمان پادشاهی خسرو پرویز امپراطور بزرگ ساسانی، زن زیبای ایرانی به نام گلدونک، عاشق امپراطور ایران میشود و این عشق او را به عالم مکاشفه و سفر به دنیای دیگر میکشاند و آنجا در سفری به دوزخ، عذابهای موحش دوزخیان را میبینند و فر و جلال بهشتیان را نیز به چشم شاهد میشود. در یکی از این دفعات فرشتهای غرق نور به دیدار او آمده و مرگ نزدیک شوهرش را بدو خبر میدهد. و او وقایعی را از دنیای دیگر برای خسرو پرویز بازگو میکرد و تا جایی که او را پیشگوی خسرو پرویز امپراطور ایران میدانستند. این ماجرا در کتاب دیگر به نام Evagros " تاریخ مذهبی" که چهل سال پیشتر نوشته شده نیز نقل شده است.
ولی بطور مسلم هیچ اثری را نمیتوان یافت که به اندازه ارداویراف نامه، (سفرنامه موبد زرتشتی به دنیای دیگر که در حدود دو هزار سال پیش از دانته نوشته شده ) یافت که کمدی الهی دانته شباهتی یکسان با آن دارد.
در این باره بارتلمی مستشرق فرانسوی قرن نوزدهم مینویسد:" هیچ یک از مکاشفاتی که در گذشته از آنها یاد شده، مانند ارداویراف نامه ایرانی با کمدی الهی دانته شباهت ندارد، و این شباهت و نزدیکی بحدی است که ما را بی اختیار بفکر ارتباط این دو اثر و الهام گرفتن دانته از آن میکند!"
در ارداویراف نامه ایرانی یک موبد زرتشتی بدنیای دیگر رفته و مشاهدات خود را از قسمتهای دوزخ، برزخ و بهشت نقل میکند. درست همان اسکلتی که کمدی الهی دانته بر آن استوار است.
خلاصه این سفرنامه این است که ارداویراف از پًل چینوات ( صراط) میگذرد و به راهنمایی دو فرشته، نخست به همستگان ( اعراف، برزخ) و بعد از آن به بهشت میرود.
و سپس به دوزخ رفته و در پایان این سفر به زمین باز میگردد و آنچه را که دیده است به موبدان خبر میدهد.
دوزخ او عیناً مانند دوزخی است که دانته نوشته است و مانند آن چاه ویل و عظیمی است که در داخل زمین قرار دارد و اهریمن ( شیطان اعظم دانته) در قعر آن جای گرفته و فرمانروای انست، درست همانگونه که دانته شرح داده است!
برزخ او مثل برزخ دانته فاصلهٔ میان زمین و آسمان را شامل میشود و دقیقا همان ساختار را دارد.
بهشت وی درست مانند بهشت دانته عبارت است از آسمان یا فلک ستارگان، و آسمان ماه و آسمان خورشید و سرای ایزد ( عرش).
و ارداویراف دستههای مختلف ارواح بهشتی را در این طبقات چهار گانه میبیند و در باری ایشان از رهنمایان خود احوال میپرسد و در پایان این سفر بهشت است که اهورامزدا را بصورت فروغی خیره کننده میبیند، و بر او نماز میبرد، از زمرهٔ کسانی که وی در این سفر آسمانی خود میبیند، روح نخستین نیای بشر ( کیومرث، در شاهنامه هم فردوسی کبیر از او بعنوان اولین بشر نام برده است) است. همچنانک دانته در بهشت کمدی الهی خویش با روح آدم و یا نخستین بشر روبرو میشود.
ارواح پارسایان در بهشت دانته چرخ زنان سرود فر و جلال خداوند را میخوانند، و در بهشت ارداویراف دقیقا این ارواح به سرود فر و جلال اهورا مزدا مترنمند.
در هر دوجا آنان ارواح بهشتی را غرق در نور میبینند. شباهتهای مختلف این دو سفر بهشت بقدری است که گفته شده، گاه باور نمیتوان کرد که کمدی الهی بی آشنایی دانته با ارداویراف سروده شده باشد. ( شاید در قسمت نخست و دوم کمدی الهی، دانته کمی در ارداویراف نام ایرانی تغییراتی داده، به این ترتیب که از اسامی ایتالیایی استفاده کرده و با قرار دادن دشمنانش در دوزخ از آنان انتقام گرفته و سبکی غربی به آن داده باشد، که این تغییرات در قسمت برزخ کمتر شده که نشان از قوه تخیل کوتاه او دارد و در قسمت بهشت و آخرین قسمت بدون هیچ تغییری و عیناً از ارداویراف نامه کپی شده است، تو گویی دانته از تغییر دادن خسته شده و عیناً ارداویراف نامه را کپی کرده و در کتاب خود قرار داده است.
ادامه دارد ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر