۷.۴.۹۳

دنیای خر تو خره، خر تو خره، خر تو خر


نویسنده مقاله زیر خودش هم نمیداند چه میخواهد بگوید، ولی‌ اگر جملات این مقاله را تک تک در نظر بگیریم، زمانی‌ که برای خواندن این مقاله قربانی میشود، بیهوده نبوده است.


در دنیای امپریالیست‌ها و حزب الله‌ها و داعش‌ها و…
فرق نمی کند موقع انقلاب ایران یا خیزش‌های متعاقب دیگر، از خیزش هشتاد و هشت گرفته تا بهار عربی و تا همین امروزه، هنگامیکه تظاهرات‌های سلفی ها، اخوان المسلمین ها، حزب اللهی‌ها و…در غرب به اصطلاح متمدن و دمکراتیک در حلقه ی سنگین حفاظت پلیس برگزار می شوند، مردم از خود می پرسند چگونه است در مقابل کوچکترین تظاهرات راسیست‌ها و فاشیست ها، هزاران نفر از گروه‌های رنگارنگ منتسب به کارگران و زحمتکشان به مقابله بلند می شوند، اما در این موارد هیچگونه اعتراضی وجود ندارد؟؟ مردم بویژه این روزها تعداد زیادی ریش نیم متری‌های سرتراشیده اروپائی را در این تظاهرات‌ها می بینند، انگار نه انگار، گوئی مشغول تماشای تیم‌های ملی فوتبال متشکل از سیاه و سفید و زرد کشورهای قدرتمند خود هستند. مردم در اخبار می خوانند و می شنوند تعداد قابل توجهی از آلمانی‌ها و انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و آمریکائی‌ها و… در صفوف جنگجویان بنیادگرا مشغول جنگ هستند، کوچکترین سئوالی برایشان پیش نمی آید چه تفاوتی می تواند بین این‌ها با گردان‌های انترناسیونالیستی که در اسپانیا و اروپای شرقی و آمریکای لاتین… علیه فاشیست‌ها و راسیست‌ها جنگیدند، وجود داشته باشد؟ اصلاً برای‌شان موضوع عادی تر از آنست که پرسشی در آن باره داشته باشند!!!
مردم بویژه جوانان فارغ از آنکه بومی باشند یا مهاجر و پناهنده در حال گرم کردن خود ـ در واقع گرم شدن بدست ماشین عظیم تبلیغاتی امپریالیستی ـ برای تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال هستند. کم یا زیاد تاریخ هر تیم و بازیکنی را می دانند و در حال شرط بندی بر روی دانسته‌ها و انتظارات خود هستند. موقع بازی‌های مهم به روال سال‌های پیش خیابان‌ها خالی می شوند، پای تلویزیون‌ها نفس‌ها به شماره می افتد و بعداز بازی‌ها جماعت حیدری ـ نعمتی به خیابان‌ها می ریزند، “جشن” بگیرند و عربده بکشند…البته در مورد ایرانی‌ها مسئله کمی متفاوت تر است. همان ماشین تبلیغاتی امپریالیستی مشغول ارزیابی‌های “عمیق علمی” در مورد واکنش محافظه کاران جمهوری اسلامی و تاثیرات حضور زنان با تن پوشی از پرچم ایران یا نقاشی همان پرچم بر اندام‌های خود هستند!!



در واقع اینطور نیست سئوالی وجود ندارد، مردم آنقدر پاسخ شنیده اند که دیگر خود سئوال فراموش شده است. کمتر کسی دیگر به خود زحمت می دهد به پرسد چه بر سر مردم آمده در عین مخالفت با فاشیسم و راسیسم در کنار عقب مانده‌ترین و مرتجع‌ترین نیروهای بنیادگرا قرار گرفته یا در بهترین حالت آنها را تحمل می کنند. کمتر کسی از خود می پرسد، تلاش برای اضافه دستمزد در کشورهای قدرتمند متروپل چه ربطی با جنگ‌های سراسر وحشیانه در جهان تحت سلطه دارد؟ پیش فرض کاملاً روشن است، یعنی ماشین تبلیغاتی امپریالیستی صبح تا شام به طرق مختلف علمی و هنری آن را جار می زند؛ هر کس حق دارد زندگی خوب و مرفه داشته باشد. مهم نیست چه کسی هستی و چه می کنی، آزادی برای خودت مبارزه کنی و دیگری برای خودش. مسئله مهم پیروز شدن است. پیروزی، پیروزی است و اهمیت درجه اول دارد. هدف پیروزی است، ایدئولوژی و طریقه، مزخرفات من درآوردی کمونیست‌های مستبد توتالیتر است. استالین و پول پوت یادتان رفته؟! حاصل ایدئولوژی چیزی جز هیتلر و استالین و خمینی نیست!!
چرا در کشورهای پرقدرت شرق و غرب نیروهائی که خود را طرفدار کارگران و زحمتکشان یا حداقل اومانیست میدانند اینقدر نسبت به مسائل ایدئولوژیک بی‌اعتنا شده اند؟ چرا بعداز شکست واقعی سوسیالیسم در سطح جهان یا شکست همان چیزی که آنها به نادرستی و غلط “کشورهای سوسیالیستی اردوگاه شرق” می نامیدند، بحث در رابطه با ادیئولوژی و دیکتاتوری پرولتاریا معادل شد با عقب ماندگی و دگم ذهنی؟ و قبح و زشتی همراهی با نیروهای بنیادگرا از بین رفت؟
این واقعیتی است که پیدایش سرمایه داری یا صبحگاه آن با قتل عام سرخپوستان، به اسارت کشانیدن آفریقا و تحت سلطه درآوردن کشورهای جهان شرق شروع شد ـ گرچه کمتر سخنی از ساحره کشی در میان است. همچنین واقعیت است جنگ‌ها و غارتگری و به خاک سیاه نشاندن کشورهای تحت سلطه باعث سیل عظیم پناهنده و مهاجر به کشورهای متروپل شده است. با این حال بین قربانیان دیروز سرمایه بویژه سرخپوستان و آفریقائی تباران و قربانیان امروز سرمایه امپریالیستی تفاوتی معین وجود دارد. هم سرمایه داری رقابت آزاد به حد سرمایه انحصاری امپریالیستی با عملکردی جهانی رسیده است و هم جوامع قربانی سرمایه دچار انشعابات و تمایزات بارز طبقاتی شده اند.
گردانندگان جهان امپریالیستی بخوبی این تفاوت را دیده در کنار ترویج “مدنیت” و دمکراسی سرمایه، اتحادی نزدیک با طبقات مرتجع حاکم و غیر حاکم دارند. در حالیکه عمده نیروهائی که خود را مترقی و یا اومانیست میدانند توجه‌ای به این تفاوت ندارند. پناهندگان و فراریان جهنم جنگ‌های اخیر لیبی ، سوریه بر صفحه ی رسانه‌های عمومی دیده میشود، کسی نمی پرسد زن‌های این جماعت کجا هستند. همان هائی که برای زن کرست آبی یا زنان میدان التحریر ابراز همدردی می کنند، همراه با سیل جماعات اخوان المسلمین و غیره در خیابان‌های غرب تظاهرات به اصطلاح ضد امپریالیستی می کنند. همان هائی که ضد سنگسار و اعدام موضع می گیرند، احمدی نژادها و صدام‌ها را ضدامپریالیست می خوانند و همان هائی که زمانی مدافع کارگران و امروزه مدافع مدنیت شده اند از انتخاب دمکراتیک حماس و روی کار آمدن کسانی مثل روحانی دفاع می کنند….
در این میان با وجودیکه جریاناتی بدرستی علت قدرت گیری بنیادگرایان را ویرانگری سرمایه امپریالیستی و اعتراض و مقاومت توده‌ها میدانند، به غلط می پرسند چرا همین توده‌ها که زمانی درون صفوف کمونیست‌ها علیه سرمایه مبارزه می کردند، امروز سرباز بنیادگرایان شده اند و خود پاسخ میدهند،علت نبود یا ضعف آلترناتیو کمونیستی است.
هنوز توده‌ها به همان شکل زمان‌های پیدایش سرمایه داری دیده می شود و هنوز دید از طبقه کارگر همان دید مردانه ایست که قبلاً وجود داشت. پایه‌ها و جنگجویان بنیاد گرایان همان هائی نیستند که امروزه می توانند در صفوف اول کمونیست‌ها و انقلابیون قرار بگیرند. آن نیروی عمده‌ای که امروزه در مقابل امپریالیسم و بنیادگرائی و در صفوف اول مبارزه می تواند قرار داشته باشد نیروی عظیم و انفجاری جنبش زنان علیه ستم جنسی است.
نیروهای چپ “کلاسیک” و “کارگریست” با شنیدن این مطلب برآشفته می شوند و نگران از بین رفتن تحلیل طبقاتی و نادیده گرفتن دیکتاتوری پرولتاریا، خواهند گفت: یعنی ملکه انگلیس و خانم مرکل و فائزه رفسنجانی …تحت ستم جنسی هستند و فلان زنان قرار است به جای کارگران، جهان را با دیکتاتوری زنان نجات دهند؟؟ نخیر، اولاً زنانی از قبیل ملکه انگلیس و غیره کم تعدادتر از آنی هستند که به جای نیمی از کل جمعیت انسانی قرار داده شوند. ثانیاً در دنیائی که آدم‌ها از میان مسائل مختلف زندگی خود یکی را ارجح کرده و باقی را تابع آن می کنند، چرا خانم ملکه باید مستثنی باشد؟ مگر تقریباً کل کسائی که سرکار میروند کار خود را دوست دارند؟ چند نفر تو این دنیا به خاطر علاقه‌اش و نه پول مشغول به کاری هست؟ امروز هر چیزی اگر ارزش داشته باشد خوب است، یعنی با معادل پولی‌اش سنجیده می شود. ستم جنسی و راسیسم مانع از آن نیست خانم ملکه و اقای اوباما از مرد سالاری و نژادپرستی ادغام شده در سرمایه داری برای رسیدن به پول و قدرت، دفاع نکنند . موضوع آنست علیرغم آنکه نماینده سیستم برای استثمار و استعمار واعمال مردسالاری و راسیسم زن باشد یا سیاهپوست سرمایه می تواند از مجموعه ی بشریت قربانی بگیرد.
نیروهای بنیادگرا شدیدآ مردسالار و زن ستیز هستند. با تمرکز بر مبارزه علیه ستم جنسی در تمامی عرصه‌های مبارزه، نیروی مادی عظیمی باعث ایزوله شدن مرتجعین و پایه گرفتن و وحدت انقلابیون خواهد شد. نقطه ی شکننده و ضعف بزرگ بنیادگرایان و نیروهای امپریالیستی ستم بر زن است. برای در هم شکستن معادلات جنگهای ارتجاعی امپریالیستی ـ بنیادگرائی، حمایت و بسیج جنبش عظیم و انقلابی زنان علیه ستم جنسی فاکتوری تعیین کننده است.

سینا احمدی
ژوئن ۲۰۱۴
منبع: سایت مجله هفته

هیچ نظری موجود نیست: