هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بودهاند
اما ...
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه کوچک
بر پلههای سنگی دانشگاه
و میلههای سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردیبهشت
یا چند شنبه بود
نمیدانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمیکند
زیرا
ما هر دو در بهار
- در یک بهار -
چشم به دنیا گشودهایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آنگاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازهای
بر خود گذاشتیم
فرقی نمیکند
آن فصل
- فصلی که میتوان متولد شد -
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ما ، حتما
دیوانهوار باید باشد
فرقی نمیکند
امروز هم
ما هر چه بودهایم ، همانیم
ما باز میتوانیم هر روز ناگهان متولد شویم
ما
همزاد عاشقان جهانیم ...
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بودهاند
اما ...
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه کوچک
بر پلههای سنگی دانشگاه
و میلههای سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردیبهشت
یا چند شنبه بود
نمیدانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمیکند
زیرا
ما هر دو در بهار
- در یک بهار -
چشم به دنیا گشودهایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آنگاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازهای
بر خود گذاشتیم
فرقی نمیکند
آن فصل
- فصلی که میتوان متولد شد -
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ما ، حتما
دیوانهوار باید باشد
فرقی نمیکند
امروز هم
ما هر چه بودهایم ، همانیم
ما باز میتوانیم هر روز ناگهان متولد شویم
ما
همزاد عاشقان جهانیم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر