۲۹.۱.۹۳

عشق و دیگر شیاطین .... هیچ صلیبی آنقدر سنگین نیست که او آمادهٔ حملش نباشد!

عشق و دیگر شیاطین از خوزه گابریل گارسیا مارکز
 Of Love and Other Demons Gabriel García Márquez
کتاب "عشق و دیگر شیاطین" نوشته خوزه گابریل گارسیا مارکز نویسنده معاصر کلمبیای، داستان بسیار جذاب و شیرینی‌ دارد ، کسانی‌ که فیلم جن گیر را دیده اند ، وقتی‌ این کتاب ر میخوانند ، دقیقا میتوانند ردّ پا و اقتباسی که سناریو فیلم جن گیر از این داستان داشته است را ببینند، اقتباس وحشتناک مسخره و تجاری که هالیوود از این داستان کرده، تاسف خواننده این کتاب را برمی‌ انگیزد . داستان در واقع قصه عشقیست که بندرت میتوان در بین آدما پیدا کرد، چرا که بسیار ساده و بسیار بی‌ آلایش است و به همین خاطر هم تا حد زیادی به تخیل نزدیک تر است تا واقعیت آدما، و درست به همین دلیل هم هست که مخ منحرف و بی‌ تعهد از این داستان زیبا، سناریو فجیع و چندش آور جن گیر را می‌نویسد . خواندن کتاب لذت بخش و فکر برانگیز است و به همین دلیل هم خواندن کتاب سفارش میشود.

یاد داشت‌های از کتاب:


- از هر دو فرهنگ به اندازهٔ زیر و بم احساسش بهره جسته بود.


- او میگفت، روح شما باید سالم و آکنده از صلح باشد و کاستی‌های یک فرهنگ را در فرهنگ دیگر پیدا کند.

- برای اینکه او تحت هیچ شرایطی حقیقت را نمی‌گوید، حتی از روی اشتباه
فیض از آن کسی‌ است که به نام حقیقت عمل کند.


- ما انسانهای مشرف به مرگ را به تخت میبندیم که بر روی آن جدال وحشتناک تر و طولانی تری با مرگ داشته باشند.

- انسان باید با اسب‌ها در هم آمیزد تا موجودی شریف و نجیب از این آمیزش پدید آید.


- نگاهش را به او دوخت و با روحی‌ آگاه مواجه شد.

- از پوست او شبنم رنگ باختهٔ سردی تراوش میکرد.


- هیچ صلیبی آنقدر سنگین نیست که او آمادهٔ حملش نباشد.


- در این فاصله موسیقی بنوازید، خانه را انباشته از گًل کنید و بگذارید پرنده‌ها نغمه سر دهند.


- وقتی‌ سعادت شفا ندهد، هیچ داروی چاره ساز نیست.

- اگر انسان دلایل معتبر داشته باشد، هیچ دیوانه‌ای دیوانه نیست.


- موسیقی میتواند زندگی‌ مشترک را اصلاح و هماهنگ کند.


- غربیها با وارد کردن سیاهان، اروپا را با کار و تلاش بی‌ حد و حصر و اجباری برده گان سیاه ساختند.


- مثل زوجی مسن که محکوم به یک نواختی هستند.

- افکار به هیچ کس تعلق ندارد.

- تعریف اسقف آنچنان غمگنانه بود که شباهتی به نمایش مکافات در آتش جاودانه داشت.


- ما خوب میدانیم که شما خدا را اجاره کرده‌اید.

- در کدام کشتار چشم خود را از دست داده اید.


- تو اگر زبانت را گاز بگیری از مسمومیت هلاک میشوی.


- عشق حسی است که طبیعت را طرد می‌کند و دو ناشناس را به وابستگی کوچک و ناسالمی محکوم میسازد، و رابطه هر چه کم دوام تر به همان نسبت فشرده تر.
و خداوند بیشتر با عشق همسو است تا با اعتقاد.

هیچ نظری موجود نیست: