۳۰.۱۱.۹۲

از قرص نان ماه کمی ریز ریز کن


کمتر میان دشت غزل جست و خیز کن
خود را عروس مجلس چشمان هیز کن

آتش بیار معرکه عشق ، لااقل
رحمی بحال زخمی بی خاکریز کن

ای داده دست شانه طلای سیاه را
من را سهیم منطقه نفت خیز کن

خورشید رو گرفته، برای زمینیان
از قرص نان ماه کمی ریز ریز کن

باریکه لبان ترا راه بوسه نیست
همت گمار جاده لب را عریض کن!

بیش از گذشته تا بپرد خواب از سرم
با خط چشم، قهوه من را غلیظ کن

در شهر ما صریحتر از این صلاح نیست:
ای آبشار فیض! مرا مستفیض کن!


مجید آژ

هیچ نظری موجود نیست: