آدمها هر چقدر ناآگاه تر و بی دانش تر باشند، سختگیرتر، متعصب تر و خشمگین ترند. مثلا کسی که برای اسلام آدم میکشد، حتی نمیداند، الله به چه معنا است و از کجا آمده است. حتی اگر برایش توضیح هم بدهی، قبول نخواهد کرد. آنکس که نداند و نداند که نداند....به هر حال برای آندسته از کسانی که از اسلام حتی معنی و واژه الله را نمیداند، در مقاله زیر مختصر تحقیقی انجام پذیرفته و برای کسانی که مایلند بیشتر به عمق مطلب بروند، منابع این تحقیق هم قرار داده شده است.
الله : این واژه از ادغام دو واژهی عبری «اِل» (خدا) و «اِلوهِه» (خدا) ساخته شده. (تورات، کتاب پیدایش، فصل ۳۳، بند ۲۰ـ یعقوب در آن جا قربانگاهی ساخت و نام آن را اِل اِلوهه اسرائیل یعنی خدا خدای اسرائیل است نامید.)
اعراب پیش از اسلام به دینهای مختلفی گرایش داشتند. اکثر آنها به چندین خدا (polytheistic) اعتقاد داشتند و نیز قبایلی بودند که به دین مسیحیت و یهودیت ایمان آورده بودند.
قبایل مختلف شبه جزیره عرب، سمبل هایی برای خدایان، شیاطین، جن ها، آدم-خداسان ها (نیمه انسان نیمه خدا) و انواع و اقسام موجودات متفاوت، ساخته بودند و این سمبل ها را در کعبه (در مکه) نگه داری می کردند. سمبل هایی برای مسیح و مریم (برای قبایل مسیحی) نیز در کعبه نگه داری می شده است. که در کتاب Freeman-Grenville, Islam: An Illustrated History نیز به آن اشاره شده است.
تاریخ نگاران مسلمان از آن دوران به عنوان "دوران جاهلیت" یاد می کنند. عجبا که اینان بت خودشان را برتر متصور شده اند!
کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) در کتاب Islam: A Short History ادعا می کند که "کعبه به هبل (یکی از بت ها/سمبل ها) اختصاص داده شده بود و شامل ۳۶۰ بت بود که احتمالا هر کدام یا نماد یک روز از سال بودند، و یا تندیس های خدایان عرب بودند. قبایل شبه جزیره عرب، چه مسیحی و چه چند-خدایی ها، سالیانه یکبار در مکه برای مراسم عبادت (حج) به هم ملحق می شدند."
اطلاعاتی که از متون مختلف بجا مانده است بر این تاکید دارند که کعبه محل نگه داری بت های گوناگون بوده است که هر کدام نشان مقدس قبیله ای بوده است که داخل کعبه و یا اطراف آن نگه داری می شده اند. اعراب در تمامی مسائل به این بت ها رجوع می کردند و حتی از اسامی بت ها در نام گذاری فرزندان شان استفاده می کردند.
( مثلا نام عبدالله که نام پدر محمد رسول اسلام است که پیش از اسلام بر روی او نهاده شده است و به معنی بنده الله یا بنده بت الله که پیش از اسلام خدایش بوده است.)
بعضی از این بت ها اهمیت ویژه ای داشتند که تاریخ نگاران به شرح آنها پرداختند که به ترتیب اهمیت، تعدادی از آنها را نام می بریم.
هبل: سالار (سرور) خدای خدایگان، مهمترین خدا
لات: الهه ماه
عزی: الهه آفرینندگی که بعنوان "قویترین" و یا "با عظمت ترین" نیز شناخته می شده
منات: الهه سرنوشت که قدیمی ترین بت در بین این بت های عرب بوده است. حتی اعراب نام بچه های خود را با نام این بت نام گذاری می کردند. مانند: بنده منات (عبد منات)
نام ۴ بت فوق در کتابهای دینی مدارس جمهوری اسلامی آمده است.
بت های درخور توجه دیگری هم وجود داشتند که به شرح آنها پرداخته شده است اما یک بت اهمیت فراوانی دارد که اسلام و تاریخ نویسان مسلمان تلاش بسیاری کردند که هیچ اثری از آن بجا نماند. آن بت الله نام داشت که خدای "سازنده" (آفریننده) و اهدا کننده باران، نزد عرب های پیش از اسلام بود. البته بت الله، تنها نبود، همکار و هم صحبت داشت، پسر ها و دخترهایی داشت. ساکنان مکه بر این باور بودند الله و جن ها رابطه خویشاوندی دارند و بت های لات و عزی و منات، دخترهای الله بودند. اعراب در شرایط نارحتی و درد و رنج به سراغ الله می رفتند. آنها در نام گذاری هم از کلمه الله استفاده می کردند. بطور مثال نام پدر محمد، عبدالله بود. به معنای "بنده الله" و یا "خدمتگذار الله".
بنابراین بی جهت نبوده است که تاریخ نگاران مسلمان تلاش بسیاری برای مخفی کردن تاریخچه بت الله و اهمیت آن نزد اعراب پیش از اسلام، داشته اند و البته همچنان دارند.
در تاریخ اسلام آمده است که محمد بت های کعبه را می شکند اما تمامی مشخصات و ویژگیهای آنها را به الله خود، نسبت می دهد. و البته یک بت دیگر به نام سنگ سیاه (حجر السود) را باقی می گذارد و خود محمد این سنگ را مورد ستایش قرار می دهد و می بوسد! محمد بر این اعتقاد بوده که این سنگ از بهشت آمده است. این سنگ که احتمالا بقایای یک شهاب سنگ است در طول زمان آسیب دیده است و به قطعات کوچک تر شکسته شده است. برای اینکه موضوع برای مسلمانان ایجاد سوال نکند که "ای بابا، این الله هم که نتوانست یک سنگ را درست نگه داری کند!" این قطعات را بوسیله میخ های نقره ای رنگ به یک قاب نقره ای وصل کردند و در کنار هم نگه داشتند. بهر حال اگر همچنان اعتقاد دارید که این سنگ از بهشت (مکان تخیلی) آمده است، با یکسری آزمایش براحتی می توان خلاف این موضوع را ثابت کرد. کافیست که مسلمانان به این آزمایش رضایت دهند.
این هم شواهد تاریخی که این خدا، الله و یا هر نامی که شما می دانید، ساخته و پرداخته ذهن آدمی بوده است که حتی توان مراقبت از سنگ فرضی خود را نداشته است.
منبع
به قول دیگری:
۱- الله واقعا" يکی از خدايان قبل از اسلامی اعراب بوده و حتی يک مجسمه هم ازش وجود داره، هرچند که نمی شه برمبنای يک مجسمه تصميم گرفت که بت هم ازش بوده. اما الله به عنوان خدای ماه و امواج، در بين طوايف «نبتی» شناخته شده بوده (نبتیها از طوايف سامی و احتمالا" متکلمان يک زبان عربی اوليه بوده اند و در دوره حکومت روم، از متحدان رومیها بودند). مجسمه مورد نظر هم در منطقه حکومت نبتیها پيدا شده.
۲- مسئله دوم اسم «الله» هستش که بطور معمول، ال- عربی به علاوه -اله- سامی/عربی تفسير شده. ريشه -اله- در همه زبانهای سامی، از اکدی و آشوری گرفته تا آرامی و عبری، وجود داره (اسم هانيبال در فينيقی/کارتاژی يا اسم نتانئل در عبری هردو دارای اين ريشه هستند). اما بعضی متخصصين زبانهای سامی اعتقاد دارند که احتمالا" کلمه الله (که درش به صورت عجيبی، همزه اول -اله- ناپديد شده)، در واقع به يک ريشه ثلاثی -ل ل ه- برمی گرده که در کلمه «شب» در زبان عربی (ليل) هم ديده می شه و ممکنه بدين صورت، مربوط به موقعيت اين خدا به عنوان خدای ماه باشه.
۳- اسم پدر محمد که عبدالله بوده. اين مسئله در تاريخ اسلام بسيار مشکوک بوده، چون عجيب است که اسم پدر پيغمبر همينطور بصورت اتفاقی «عبد» همان خدايی باشه که پسرش سالها بعد به عنوان خدای خودش انتخاب می کنه. ريشه اين مطلب می شود در پروسهای باشد که اتفاقا" در تاريخ اديان ديگه هم قابل پيگيری است (مانند انتخاب اسم «دوغدوا» "شيرده" به عنوان اسم مادر زرتشت) که پيروان يک دين، سعی در حذف نشانههای غيردينی از گذشته خود داشته اند و طبيعی هم هست. بايد هم توجه کنيم که اولين سيره پيغمبر حدود ۲۰۰ سال بعد از مرگش نوشته شده (ابن هشام).
حتی خود اسم «محمد» هم عجيبه (اولا" که بیسابقه است، دوم هم که معنيش يعنی «بسيار حمد شده» که مناسب يک پيامبر هست، اما نه يک بچه تازه متولد شده). اين هم مسئله ايست که شايد راه حلش را بتوان در منابع متفاوت (نظير تاريخها بيزانسی و بعضی نوشتههای مسيحيان يعقوبی و نسطوری در مورد تاريخ اوايل دوره اسلامی) پيدا کرد. مختصر اينکه اسم و شهرت پيامبر اسلام احتمالا" در اصل «قصی بن عبداللات» بوده که بعدها لقب «محمد» برايش برگزيده شده و اسم پدر هم از عبداللات به عبدالله تغيير داده شده. بخصوص اينکه اسم عموها پيغمبر «عبدمناف» (ابوطالب) و عبدالعزی (ابولهب) بوده، خيلی هم عجيب نيست! "
در تعریف کلمه الله در دانشنامه اسلامی نوشته شده است:
مردم عرب به خصوص قريش بتی به نام «الله» را خداى بزرگ و خالق آسمان و زمين و مدبر عالم و فرستنده باران مى دانستند، و هنگام بردن نام او مى گفتند: «بسمك اللهم» يعنى به نام تو اى خدا كه در اسلام به جاى آن «بسم الله الرحمن الرحيم» نخستين آيه سوره مباركه قرآن مجيد آمد.
در عين حال قريش بت هائى داشتند كه آنها را مظاهر خداى واقعى مى دانستند. در حقيقت چون دسترسى به «الله» نداشتند، بتها را پرستش مى كردند، و از آنها يارى مى جستند، و مى گفتند: «اين كه ما بتها را مى پرستيم به خاطر اين است كه اينها ما را به خداى واقعى نزديك مى كنند»
يعقوبى مى نويسد: عرب به واسطه مجاورت با پيروان اديان و آمد و رفت به كشورهاى دور و نزديك، داراى اديان مختلفى بودند. قريش و تمامى اولاد «معد بن عدنان» پاره اى ازاحكام دين ابراهيم را معمول مى داشتند. بدين گونه كه به حج مى آمدند و خانه كعبه را زيارت مى كردند و مناسك و ديگر مراسم حج يادگار حضرت ابراهيم را انجام مى دادند. مهمان نواز بودند، و ماه هاى حرام را محترم مى شمردند. اعمال نامشروع و قطع پيوند خويشى و ستمگرى را زشت مى داشتند، و هر كس را كه مرتكب جرم مى شد، كيفر مى دادند.
آنها همچنان متصديان خانه خدا بودند تا اين كه قبيله «خزاعه» پرده دارى كعبه را تصاحب كردند و بعضى از احكام و مناسك حج را تغيير دادند، از جمله اين كه پيش از غروب آفتاب از «عرفات» بيرون مى آمدند، و بعضى از آنها بعد از طلوع آفتاب روز دهم ذى الحجه كوچ مى كردند.
قريش بر اين عقايد بود تا اين كه عمرو بن لحى خزاعى به شام رفت و در آن جا ديد كه مردمى از عمالقه بتها را پرستش مى كنند. عمرو بن لحى پرسيد: اين بتها چيستند كه مى بينم مى پرستيد؟ عمالقه گفتند: ما اينها را پرستش مى كنيم، و به وسيله آنها يارى مى جوئيم، و طلب باران مى كنيم.
عمرو بن لحى گفت: آيا ممكن است يكى از اين بتها را به من بدهيد تا آن را به سرزمين عرب ببرم، و در كنار خانه خدا كه قبائل عرب به زيارت آن مى آيند قرار دهم؟ عمالقه بتى به نام «هبل» به وى دادند و عمرو بن لحى آن را آورد و در كنار خانه كعبه گذاشت، و اين نخستين بتى بود كه در مكه استقرار يافت. [عمرو بن لحى] قریش را به پرستش بت هبلفراخواند، و به دنبال آن قريش و ساير قبائل عرب بتها ساختند، و هر قبيله بتى را پرستيد و بسيارى از آنها را در درون و بالاى كعبه قرار داده بودند.
قريش براى بتان خود نذر مى كردند، و در مقابل آنها كرنش و قربانى مى نمودند، و در جنگ و صلح آنها يارى مى جستند. حتى گاهى بعضى از آنها را بر استرى يا شترى سوار كرده، به ميدان جنگ مى آوردند، تا حضور آنها باعث پيروزىشان شود!
«الله» را يكتا و يگانه نمى دانستند، بلكه داراى زن و فرزند و دختران مى پنداشتند.
از جمله بتان آنها «لات» و «منات» و «عزّی» بود كه آنها را دختران خدا مى دانستند. به همين جهت نسبت به آنها توجه مخصوصى داشتند. «لات» خداى آفتاب و از سنگى سفيد بود و معبد آن در طائف واقع در دوازده فرسخى مكه بود.
منات سنگى سياه و خداى سرنوشت و مرگ بود، و معبد آن در محلى به نام «قديد» ميان مكه و مدينه نزديك بحر احمر قرار داشت. «عزى» خداى زهره و معبدش در «وادى نخله» بين طائف و مكه بود. اين خدايان اختصاص به قريش نداشتند، بلكه مورد پرستش همه قبايل بودند، ولى قريش در بزرگداشت آنها اهتمام خاصى داشت. اين احترام به خصوص نسبت به عزى بيشتر بود. در مقابل بت عزى بود كه قربانى انسان انجام مى گرفت.
نقل مى كنند كه «ابواحيحه سعد بن عاص» مردى از بنى اميه هنگام مرگ سخت مى گريست، ابوجهل كه براى عيادتش آمده بود، پرسيد: علت گريه چيست؟ آيا از مرگ مى ترسى كه هيچ كس را از آن گريزى نيست؟ گفت: نه، ولى از آن مى ترسم كه مبادا بعد از من مردم عزى را پرستش نكنند! ابوجهل گفت: مردم عزى را به خاطر تو نمى پرستند كه با مرگ تو از پرستش آن دست بردارند. (الاصنام،كلبى، ص ۲۳ به نقل از تاريخ اسلام دكتر عبدالحسين زرين كوب)
«هبل» نخستين بت عرب از عقيق سرخ و به شكل انسان بود. دست راستش شكسته بود، و قريش دست ديگرى از طلا برايش ساخته بودند!
اين بت را قريش در درون كعبه جا داده، و سخت به وى دل بسته بودند.
غير از هبل بت هاى ديگرى هم در كعبه از آن قريش و ساير قبايل عرب وجود داشت، تا ۳۶۰ بت به عدد روزهاى سال كه نسبت به آنها مراسم طواف و مسح و قربانى معمول مى شد. علاوه بر اين بتها كه نام برديم و مى بريم، اعراب بت پرست در خانه هاى خود نيز بتانى از جنس هاى مختلف داشتند كه چون وارد خانه مى شدند به دور آن طواف مى كردند، و در موقع مسافرت با آن وداع نموده، و براى سلامتى و بازگشت خود يارى مى جستند يا با خود به سفر مى بردند! گذشته از بت «هبل» كه عمرو بن لحى در جنب كعبه قرار داده بود، پس از آن نيز قريش بت هاى «اسافه» و «نائله» در كنار كعبه گذاشتند، و براى آنها احترام خاصى قائل بودند.
غير از بت هاى ياد شده كه در خانه كعبه يا در كنار كعبه قرار داشت، قريش بت «مجاور الريح» را در كوه صفا و بت «مطعم الطير» را در كوه مروه مقابل كعبه قرار داده و به پرستش آنها مى پرداختند. علاوه بر قبايل عرب در نقاط مختلف هم بت هاى مهمى داشتند كه بعضى خصوصى و بعضى ديگر تعلق به همه قبايل داشت.
و بت قبيله بنى كلب و قضاعه، در محلى به نام «دومة الجندل» واقع در سر راه مدينه به اردن، و نسر بت قبيله حمير و همدان در صنعا پايتخت يمن، سواع بت قبيله كنانه، عزى بت قبيله غطفان، ذوالحفله بت قبيله بجيله و خثعم، و فلق بت قبيله طى بود كه در نقطه اى به نام «حبس» جاى داشت.
همچنين بت قبيله ربيعه و اياد ذوالكعباب در سنداد واقع در عراق، و لات بت قبيله ثقيف در طائف، و منات بت قبيله اوس و خزرج در فدك نزديك خيبر كنار درياى سرخ بود. بت ذوالكفين از آن قبيله دوس، و بت سعد تعلق به قبيله بكر بن وائل و شمس بت قبيله بنى عذره، و رئام بت قبيله ازد بود.
قبايل بت پرست عرب هر ساله براى زيارت خانه كعبه و انجام مراسم حج كه از زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل مانده بود دو بار به مكه مى آمدند، و با اين كه بت پرست شده بودند، روى تعصب خاص عربى آن مراسم را محترم مى شمردند و آن را معمول مى داشتند.
بت پرستان عرب در نقاط مختلف قبل از حركت به سوى مكه نخست در مقابل بت هاى خود ايستاده و اداى احترام مى كردند، سپس رهسپار مكه مى شدند.(تاريخ يعقوبى، ج ۱ ص ۲۹۵)
آنها قبل از سفر و هنگامى كه به جنگ مى رفتند نيز در مقابل بت هاى خود كرنش نموده و با آنها توديع كرده و با فتح و پيروزى بر دشمن يارى مى جستند.
با اين وصف كعبه و مكه به عنوان يادگار ابراهيم و اسماعيل احترام خود را حفظ كرده و در نظر تمامى قبائل عرب مقدس ترين مكانها بود.
................................................
پانویس
«ما نعبدهم الا ليقربونا الى الله زلفا.» سوره زمرآيه ۳.
تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت،علی دوانی، ص ۲۶
تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت،علی دوانی، ص ۲۰ به نقل از (تاريخ يعقوبى ج ۱ ص ۲۹۴)
منابع
تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت، علی دوانی
منبع: دانشنامه اسلامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر